eitaa logo
دلنوشته‌ای از دلی تنگ برای شهدا
715 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
42 فایل
در هر زمان از شبانه روز که دلتان تنگ شد دلنوشته خود را برای ما بفرستید @amz_15
مشاهده در ایتا
دانلود
کجا نشان تو جوییم اي مهر فروزنده ‌ي هدایت و نصر! با کـه گوییم حدیث تلخ هجران و انتظار؟ شکایت فرقت یار بـه آفریدگار* بریم... کـه او دانای اندوه درون ماست.... اي آخرین عشوه ي عرش، اي نخستین امیر غایب از نظر! 🍃مولای من، یوسف فاطمه! @dghjkb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️تقوا یعنی چه؟! آیت الله مجتهدی (ره): تقوا یعنی اگر یک هفته مخفیانه از همه ی کارهای ما فیلم گرفتند و گفتند اعمال هفتهه ‌ی گذشته‌ات در تلویزیون پخش شده؛ ناراحت نشویم.. @dghjkb
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 امام علیه السلام می فرماید : هر که را چهار چیز بدهند , از چهار چیز محروم نماند مَنْ أُعْطِیَ أَرْبَعاً لَمْ یُحْرَمْ أَرْبَعاً؛ مَنْ أُعْطِیَ الدُّعَاءَ لَمْ یُحْرَمِ الْإِجَابَةَ، وَ مَنْ أُعْطِیَ التَّوْبَةَ لَمْ یُحْرَمِ الْقَبُولَ، وَ مَنْ أُعْطِیَ الِاسْتِغْفَارَ لَمْ یُحْرَمِ الْمَغْفِرَةَ، وَ مَنْ أُعْطِیَ الشُّکْرَ لَمْ یُحْرَمِ الزِّیَادَةَ. کسى را که توفیق دعا دهند از اجابت محروم نماند و کسى را که توفیق توبه دهند از پذیرفته شدن توبه محروم نماند و کسى را که توفیق استغفار دهند از آمرزش محروم نماند و کسى را که توفیق سپاسگزارى دهند از زیادت نعمت محروم نماند. حکمت 135 @dghjkb
خداوند مهربانم،،، دل من ،تمنا دارد تمنای آغوش تورا،،،،، آغوشی که از جنس مهر است... آغوشی از جنس محبت،،،، سرم را که بر روی دامانت حس می کنم ،،،دردهایم التیام میگیرند اصلا روی دامان تو دردی نیست، هر چه هست پرواز است پرواز در میان اَبرها ، در میان ستارگان آن بالا در میان عرشیان و افلاکیان پروازی از جنس شهیدان پروازی از جنس گمنامی،،،، @dghjkb
♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️ فعالیت داشتن در فضای مجازی و پاک ماندن در آن تقوای دو چندان میخواهد.... یادمان نرود، گاهی با گناه ب اندازه یک لایک فاصله داریم... یادمان نرود ،فضای مجازی هم "محضر خداست " ✨در روز حساب، تمام این سایت‌ها به حرف می آیند و گواهی میدهند بر کارهایمان نکند که شرمنده باشیم «امان از لحظه‌ی غفلت که فقط خدا شاهد است و بس ! گاهی روی مانیتور بچسبانیم : " ورود شیطان ممنوع " مراقب دستی که کلیک میکند چشمی که میبیند و گوشی که میشنود باشیم .... و بدانیم و آگاه باشیم که خــدا" همیـــشه انلاین است... @dghjkb
🌼ألـلَّـھُمَ ؏َـجــِّلْ لِوَلــیِـڪْ ألفـرَج🌼 دل ها همه منتظر برای فرج اسـت در نای بنفشه ها نـوای فــرج است ذکری که حجاب غیب از او میگیرد ای عاشــق منتظر،دعـای فـرج است @dghjkb
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ای شهیدان از درد و زخم روزگار به شما پناهنده می شویم.. امید داریم ،،،،کلی امید که با بار گناه و درد به سمت نوری که از شما تجلی کرده روانه شدیم... پناه بدهید بدون اینکه از کردار بدمان سوال کنید....بگذارید دردمان از چشمانمان سرازیر شود و شما نظاره کنید حالمان را هر چند اگر لایق بخشش نبودیم.... @dghjkb
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 امام علی علیه ‏السلام: هر كه از معصیت‏هاى خدا لذّت بَرَد، خداوند او را خوار گرداند. غرر الحكم، ح۸۸۲۳ @dghjkb
زائر اگرچه خوب اگرچه‌ بد رسیده خیر تو به زوار ، بیش از حد رسیده دنبال جای امن بود و عشق میخواست گشته کبوتر تا به این مرقد رسیده دیدم کسی با اشک هایش راه میرفت میگفت آنکه‌ از تو دم‌ می زد ، رسیده گفتی به دیدارم می آیی در سه موطن زائر به شوق وصل تا مشهد رسیده میگفت مرد اهل نیشابور ، آقا خوش قول بود و لحظهٔ اشهد رسیده السلام علیک یا علی بن موسی الرضا .. @dghjkb
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 بترسیم‌ از روزی که صفحه ی مجازیمون رنگِ خداوشهدارو بگیره؛ ولی زندگیامون‌ نه....! ....‌مراقب‌باشـیم‌!!!!! @dghjkb
الهی....! ﺍﮔـــــﺮ می ﺁﺯﻣــــﺎیـــی، ﺗﻮﺍﻥ ﺗﺤــــﻤﻞ ﻭ ﺻﺒـــﺮ ﻣـارﺍ ﺯﯾــﺎﺩ کن... ﺍﮔـــﺮ می ﺑﺨﺸﺎیی ﻇــــﺮفیتمان ﺭﺍ ﺍﻓﺰﺍﯾـــــش ﺩﻩ..! ﺧﺪﺍﯾـــﺎ..! 🍃 حتی لحظه ای ما را به ﺣﺎﻝ‌ﺧــﻮﺩ ﺭﻫﺎ مکن... @dghjkb
🌷 شب جمعه و یادی از شهدا....🌷 شادی روح شهدای گمنام🌷 شهدای انقلاب🌷 شهدای دفاع مقدس🌷 شهدای محراب🌷 شهدای هسته ای🌷 شهدای روحانیت🌷 شهدای امر به معروف🌷 شهدای مدافع حرم🌷 شهدای مدافع امنیت🌷 شهدای مدافع سلامت🌷 و همه شهدا🌷🌷 🌷اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🌷 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 @dghjkb
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 امام جعفر صادق (ع) فرمودند: اگر کسى سخنى را بر ضد مومنى نقل کند و قصدش از آن زشت کردن چهره او و از بین بردن وجهه اجتماعى اش باشد و بخواهد او را از چشم مردم بیندازد،خداوند او را از ولایت خود خارج مى کند و تحت سرپرستى شیطان قرار مى دهد؛ ولى شیطان هم او را نمى پذیرد! الکافی ج۲ ص۳۵۸ @dghjkb
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام بر تو ای مولایی که با آمدنت حجّت را بر اهل زمیــن و آسمان تمام می کنی. سلام بر تو و بر روزی که با آمدنت، زمین و آسمان غرق نور می شوند. ...اللهم عجل لولیک الفرج... @dghjkb
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 🌿،،،مناجات غم انگیز شهید چمران.... خدایا خسته و وامانده‌ام، دیگر رمقی ندارم، صبر و حوصله‌ام پایان یافته، زندگی در نظرم سخت و ملالت بار است؛ می‌خواهم از همه فرار کنم. می‌خواهم به کنج عزلت بگریزم.آه دلم گرفته. زیر بار فشار خرد شده‌‌ام.خدایا به سوی تو می‌آیم و از تو کمک می‌خواهم، جز تو دادرس و پناه‌گاهی ندارم. بگذار فقط تو بدانی، فقط تو از ضمیر من آگاه باشی. اشک دیدگان خود را به تو تسلیم می‌کنم. خدایا کمکم کن.ماه هاست که کمتر سوی تو آمده ام. بیشتر وقتم صرف دیگران شده. خدایا عفوم کن.از علم و دانش، کار و کوشش، دنیا و مافیها، معلم و مدرسه،زمین و آسمان،و البته دوستان؛ خسته و سیر شده‌ام. خدایا خوش دارم مدتی در گوشه خلوتی فقط با تو بگذرانم. فقط اشک بریزم، فقط ناله کنم و فشارها و عقده‌های درونی‌ام را فقط به تو بگویم. ای غم،ای دوست قدیمی من،سلام بر تو،بیا که دلم به خاطرت می تپد. ای خدای بزرگ! معنی زندگی را نمی‌فهمم. چیزهایی که برای دیگران لذت بخش است، مرا خسته می‌کند. اصلا دلم از همه چیز سیر شده است. حتی از خوشی و لذت متنفرم. چیزهایی که دیگران به دنبال آن می‌دوند، من از آن می‌گریزم.فقط یک فرشته آسمانی است که همیشه بر قلب و جان من سایه می‌افکند. هیچ‌گاه مرا خسته نمی‌کند. فقط یک دوست قدیمی است که از اول عمر با او آشنا شده‌ام و هنوز از مجالست با او لذت می‌برم. فقط یک شربت شیرین، یک نور  و یک نغمه دلنواز وجود دارد که برای همیشه مفرح است و آن دوست قدیمی من غم است.   منبع: کتاب "مرگ از من فرار می کند" صفحه۳۶ @dghjkb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃شهید محمود شهبازی محمود شهبازی در سال ۱۳۳۷ در خانواده ای مذهبی در شهر اصفهان به دنیا آمد. از بدو کودکی طعم محرومیت و فقر را چشید چرا که پدرش کشاورزی بود که با دسترنج خویش و به سختی چرخ زندگی را می چرخاند. محمود در دامان پدری زحمتکش و مادری درد کشیده، با احساسات ناب مذهبی رشد و تربیت یافت. وی قرآن را نزد مادرش آموخت، تحصیلات دورة ابتدایی را در زادگاه خود به پایان رساند و برای ادامة تحصیل وارد دبیرستان احمدیه حکیم سنایی اصفهان شد. مدرک دیپلم خود را در سال ۱۳۵۶ دریافت کرد و در همان سال کنکور سراسری در رشتة مهندسی صنایع دانشگاه علم و صنعت پذیرفته شد. وی فعالیت های مذهبی و سیاسی خود را از دوران دبیرستان شروع کرد. در این دوران به مطالعة کتاب های مذهبی، بویژه کتاب های شهید استاد مطهری و مرحوم علامة طباطبایی روی آورد و همزمان در محافل مذهبی و مجالس سخنرانی آیت الله طاهری و شهید اژه ای شرکت فعال داشت. وی از آن پس با شهید اژه ای ارتباط برقرار کرد و فعالیت های مذهبی و سیاسی خود را گسترش داد و عمده فعالیت های خود را از طریق مسجد شفیعی و ارتباط با دوستان مسجدی اش انجام می داد. محمود به خاطر فعالیت های مستمر در شهر اصفهان، به عنوان چهره ای پر تلاش و انقلابیمعروف شد و در روشنگری دوستان نسبت به ماهیت رژیم شاه از هیچ کوششی دریغ نمی کرد. پس از ورود به دانشگاه نیز به ابعاد تازه ای از فعالیت های انقلابی دست زد و در ارتباط با جمعی از دانشجویان مسلمان و انقلابی به یک رشته اقدام های مبارزاتی علیه رژیم مبادرت ورزید. در اوج خفقان رژیم شاه ، همراه دوستان انقلابی خود در جهت افشای ماهیت رژیم در قالب تشکل های دانشجویی به فعالیت های فرهنگی و اجتماعی گسترده ای پرداخت. با انجمن اسلامی دانشجویان همکاری نزدیک و مستمر داشت و در کلیه فعالیت های گروهی دانشجویان از جمله ورزش های گروهی، پخش و نصب اعلامیه ها و شرکت در اعتصاب ها و اقدامات پنهانی دیگر حضوری پر تلاش و گسترده داشت. شهبازی با ایمانی راسخ و باوری استوار ، پای در میدان مبارزه علیه رژیم گذاشت و تا پایان پیروزی انقلاب به تلاش های خود ادامه داد. شهبازی با شور انقلابی که داشت، پس از پیروزی انقلاب اسلامی به اعضای کمیته پیوست. در اسفند ماه ۱۳۵۷، به نهاد نوپای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ملحق شد و به عضویت رسمی سپاه پاسداران در آمد و در پادگان سعد آباد مشغول خدمت شد. وی تلاش زیادی برای تقویت تشکیلات سپاه انجام داد بطوری که کمتر به دانشگاه می رفت و بیشتر وقت خود را در سپاه به فعالیت های انقلابی مشغول بود. اما پس از نفوذ گروهک های ضد انقلاب در محیط دانشگاه، به طور جدی عمده فعالیتش را معطوف به دانشگاه نمود و در مقابله و مبارزه با عناصر منحرف و ضد انقلاب، جبهة جدیدی را در دانشگاه ایجاد کرد. محمود که با درایت و بینش مکتبی، پی به ماهیت نفاق سازمان منافقین برده بود، تلاش و کوشش فراوانی در دانشگاه برای افشای چهرة نفاق این گروهک صورت داد. در سال ۱۳۵۹، برای ساماندهی و سازماندهی سپاه پاسداران شهر همدان به این شهر اعزام شد و با عزمی استوار و فعالیتی گسترده ، این امر مهم را تحقق بخشید و پس از چندی نیز به فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان همدان منصوب شد. وی به عنوان فرماندهی دلسوز و فداکار و در عین حال قاطع و منضبط با همکاری فرماندهان و نیروهای مخلص سپاه همدان به رتق و فتق و ساماندهی سپاه این استان پرداخت و در جذب نیروهای متعهد و انقلابی به سپاه ، دقت عمل ویژه ای داشت و با سپردن مسئوولیت به نیروهای شایسته، کیفیت اجرای امور را افزایش داد. شهبازی، همزمان با شروع جنگ تحمیلی ، راهی جبهه های حق علیه باطل شد و در صحنه های مختلف حضوری عاشقانه و فعال داشت. وی ابتدا به جبهه های غرب رفت و پس از انجام ماموریت های محوله به جبهة جنوب اعزام شد و از هیچ تلاشی در مقابله با دشمن دریغ نکرد و کارآمدی و لیاقت خود را در بعد نظامی به ظهور رساند. پیش از آغاز عملیات فتح المبین، به مسئوولیت معاونت تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) برگزیده شده و به هدایت نیروهای تحت امر تیپ پرداخت و در تحقق اهداف عملیات و منهدم کردن نیروهای دشمن، نقش و سهم بسزایی ایفا کرد. محمود پس از فراغت از عملیات فتح المبین، تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) را برای عملیاتی وسیع و بزرگتر تجهیز و آماده کرد. وی برای اجرای عملیات بیت المقدس، نیروهای زبده تیپ را راهی محور اهواز خرمشهر کرد و با آغاز عملیات در کنار سایر رزمندگان همراه با نیروهای خود دلاور مردی ها و رشادت های فراوانی از خود به @dghjkb
به جا گذاشت. پیش از عملیات، از حالت و سکناتش معلوم بود که او دیگر برای رسیدن به حضرت دوست برات عشق را دریافت کرده است و مشخص بود که چهره اش آسمانی است. سردار شهید محمود شهبازی سرانجام در روز دوم خرداد ماه ۱۳۶۱، در آستانة فتح خرمشهر در عملیات بیت المقدس، بر اثر اصابت ترکش خمپاره، به جمع یاران شهیدش پیوست و به درجه رفیع شهادت نایل آمد. از نزدیک ترین همرزمان و یاران او می توان به سردار شهید حاج ابراهیم همت و سردار شهید حاج حسین همدانی نام برد. (*بنیاد شهید و امور ایثارگران، *نوید شاهد) @dghjkb
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌾 شادی روح همه فرمانده هان گمنام دفاع مقدس... 🌷 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم.... 🌷 اللهم عجل لولیک الفرج @dghjkb
اگر خانم ها حریم رابطه با نامحرم را حفظ کنند، خواهید دید که چقدر آرامش خانواده ها بیشتر می شود. صدای بلند در پیش نامحرم ، مقدمه آلودگی و گناه را فراهم می کند. اگر حریم ها رعایت شود ، نامحرم جرأت ندارد کاری انجام دهد. @dghjkb
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 امام جواد (ع) : هر کس به سخن گوینده‌ای گوش فرا دارد، او را بندگی کرده است؛ اگر گویندهٔ سخن از خدا می‌گوید، او خدا را بندگی کرده و اگر از زبان شیطان سخن می‌گوید، شیطان را بندگی نموده است تحف‌العقول، ص 456 @dghjkb
♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️ پناه می برم به خدا از عیبی که امروز در خود می بینم و دیروز دیگران را به خاطر همان عیب، ملامت کرده ام... محتاط باشیم در سرزنش و قضاوت کردن دیگران، وقتی نه از دیروز او خبر داریم و نه از فردای خودمان. @dghjkb
سـردار دلهــــا: دل من گرفته زين جا،  هوس سفر نداري زغبار اين بيابان؟  همه آرزويم، امّا  چه كنم كه بسته پايم... به كجاچنين شتابان؟... به هر آن كجا كه باشد، به جز اين سرا، سرايم سفرت بخير امّا تو ودوستي خدا را چو از اين كوير وحشت به سلامتي گذشتي، به شكوفه ها ،به باران، برسان سلام ما را... @dghjkb
وقتی به مقر گردان برگشتم دیدم ،همه ناراحتند. پرسیدم: چه اتفاقی افتاده؟ گفتند؛ «مجید بهرامجی شهید شده.» کوله پشتی شخصی مجید بهرامجی پیش من بود. رفتم دفتر یادداشت او را باز کردم. بالای دفتر نوشته بود مراقبه و محاسبه. او گفتار و کردار هر روزش را توی دفتر می نوشت و زیر خطاها و مکروهات خود خط می کشید. جایی نوشته بود، «دیشب نمازم با حضور قلب نبود، آن را اعاده کنم.» (*وقتی مهتاب گم شد، «خاطرات علی خوش لفظ») @dghjkb
*دلنوشته شهید علمدار با شهدا... *لبخند ، معجزه ی آتشِ سوزان قلبمان ای شهيدان! از همان لحظه ای که تقدير ما را از شما جدا کرد تاکنون ياد شما، خاطره های دنيای پاک شما،اميدحياتمان گشته، ما به عشق شما زنده ايم و به اميد وصل کوی شما زنده ايم. اما شما، علی الظاهر دليلی نديديد که اوقات پر ارجتان را صرف ما کنيد چه بگوئيم؟ راستی چگونه حرف دلمان را فرياد کنيم که بدانيد برما چه می گذرد؟ مگر خودتان نمی گفتيد که ستونهای شب عمليات، ستون گردان نيست؛ ستون، عشق است؛ ستون دلهای سوخته ای است که با خميرمايه ی اشک و سوز به هم گره خورده اند. پس چرا؟ چرا؟ هيچ سراغی از ما نمی گيريد؟ با اينکه تمام روز و شب ما برشما عيان است، تمام ناگفته هايمان را می دانيد، تمام نا نوشته هايمان را می خوانيد، تمام پنهان و کردارمان را می بينيد! اگر قطره ی اشکی آرام آرام به دور از چشم های نامحرمان برگونه هايمان می لغزد شما می دانيد چه خاطره ای ناگهان از ذهن ما گذشته و آسمانش را ابری کرده. اگر در برابر ناکسانی که آرزوی گريستن ما را دارند به مصلحت لبخند می زنيم، شما خوب می دانيد اين لبخند معجزه ی آتش سوزانی است که در فضای قلبمان برگرفته است. *شما ما را خوب می شناسيد اگر به غروب علاقه داريم، خوب می دانيد چرا؛ اگر به هوای ابری شما، می دانيد چرا؛ اگر به چادر شما، می دانيد چرا؛ اگر به سنگ، شما می دانيد؛ اگر به خاک، اگر به آب، اگر به رودخانه، به دشت، به کوه، نمکزار، شما می دانيد چرا؛ شما از راز دل ما آگاهيد، اگر به قامت رعنايی خيره می شويم، شما می دانيد به ياد که ايم. اگر به عمق بيابانها می نگريم شما می دانيد به دنبال چه ايم. اگر به اميد رويايی سر بربالين می گذاريم شما می دانيد به فکر که ايم. اگر به بلندای کوهی خيره می شويم شما می دانيد قصه، قصه ی ديگری است. اگر به حرکت خرامان موجی چشم می دوزيم شما می دانيد قضيه، قضيه ی ديگری است. آری شما ما را خوب می شناسيد، شما ما را خوب می بينيد، چون همه ی زندگی ما دفتر ورق پاره ايست که بارها و بارها از بَرَش کرده ايد! *ما نمی دانيم «فی جنات النعيم» کجاست؟! اما… اما اينجا ما از شما هيچ نمی دانيم. از همان وقت که صدای ياحسين(ع) آخرين تان را شنيديم ديگر تا کنون نغمه ی دل انگيز نوايتان را گم کرده ايم. آخرين باری که چهره ی نورانی تان را ديديم موقعی بود که صورتتان را بر خاک مزارتان نهاده بودند و سنگ لحد ديواری شد و نظاره ی روی تان را برای هميشه از ما دريغ کرد. آری بسياری از شماها را با آن لبخندهای زيبا در آخرين وداع ديده ايم، يا در هنگامه ی رزم و از آن به بعد ديگر چيزی از شما نشنيديم. ای شهيدان ! ای مفقودالاثرها ! ای جاويدالاثرها ! ای مفقودالجسدها ! ما نمی دانيم کجا رفتيد؟ کجاهستيد؟ نمی دانيم آنجا از اينجا دور است يا نزديک؟ نمی دانيم چه می خوريد؟ چه می کنيد؟ چه می نوشيد؟ «فی جنات النعيم»کجاست؟ آخر ما نمی دانيم «متکئين عليها متقابلين» يعنی چه؟ آخر ما نمی فهميم «الا قيلا سلاما سلاما» يعنی چه؟ برای ما درک «ذواتا افنان فيها عينان تجريان،فيهما من کل فاکهة زوجان» محال است. *تا حالا شده به عشق بيگلو و هفت تپه زمزمه ای کنيد؟ ما نمی دانيم وقتی دلتان می گيرد کجا می رويد! اصلاً آيا دلتان می گيرد؟ وقتيی حوصله تان سر می رود چه می کنيد؟ نمی دانيم… آنجا در محفل گرمتان سخن از ما هست يا نه؟ تا به حال هيچ گاه شده از اروند هم قصه ای بگوئيد؟ برای شلمچه هم ترانه ای بسرائيد؟ به عشق بيگلو و هفت تپه زمزمه ای کنيد؟ و در فراق کارون اشکی بريزيد؟ نمی دانيم…! و اين ندانستن بيش از همه ای شهيدان شما را مقصر می داند! يعنی ما اينقدر ناپاک و نامطلوب بوده ايم که تمام هستی مان به يک ياد هم نمی ارزد؟ يعنی تمام گفته هايمان در آن نيمه شبهای به ياد ماندنی که فقط خدا قدرش را می داند و بس دروغ و کذب محض بوده؟ يعنی ما نيز هم رديف آنانی هستيم که تمام هشت سال را هم آغوش لذت بودند؟ يعنی می خواهيد بگوئيدکه ما ديگر لياقت با شما بودن را نداريم؟ باشد، بگوئيد…! حرفی نيست! اما لااقل يکبار هم که شده سری به اين دلهای فراموش شده بزنيد، سری به اين خانه های سرد و متروک بزنيد و بعد هرچه دلتان می خواهد بگوئيد! آخر به ما هم حق بدهيد که انتظار داريم، انتظار داريم بدانيم دوستانمان که يک عکسشان را به تمام هستی اينجا نمی دهيم، کجا هستند و چه می کنند؟ دوست داريم که از آنجا صدايی بيايد، صدايی آشنا! صدايی از حلقوم يکی از شماها، صدايی که به انتظارها پايان دهد! صدايی که زيبا و دلنشين… (*باشگاه خبرنگاران،* ایران سامانه) @dghjkb
🍃 پاسخ شهيد علمدار ازجانب شهدا به دردل هایش:  * خداوند به وعده اش عمل کرد. آری، اينجا همان طور که می گفتند، باغستان هايی دارد که نظاره اش انسان را مبهوت می کند، «فی جنة عاليه»؛ اينجا درخت های زيبايش هر کدام با يک ميوه، «تجری من تحتها الانهار»؛ اينجا قصرهايی دارد از زمرّد و ياقوت، خدمتگزارانی بی شمار که آماده ی پذيرايی از صاحبان خانه اند. اينجا پرنده هايی دارد خوش آواز، عندليبانی که وقتی می خوانند، روح از نشاط به پرواز در می آيد. «وجزاهم بما صبروا و جنة و حريرا و سقاهم ربهم شرابا طهورا» آری، آری به خدا قسم هر چه می گفتند راست است، «صدق الله العلی العظيم» خداوند به وعده اش عمل کرد. *وقتی شهدا به آسمان پرستاره شب های هفت تپه قسم خوردند اما به آسمان پرستاره شب های هفت تپه قسم، به ريگ های گرم تابستان سوزان خوزستان قسم، به سرمای کشنده ی کردستان قسم، به چادرهای برپاشده ی ميان کوير قسم، که آن چادر نبود بلکه ميعادگاه عاشقان خدا بود، محل عروج شهدا بود، آری کعبه ی دل بود، قسم به صفای اذان صبح گردان مسلم(لشکر25کربلا)، قسم به بچه هايی که تاکنون هيچ ميلی به سمتشان نداشتيم، به جان امام اينجا بچه ها هم قسم شده اندکه تا شما نيامده ايد نزديکشان هم نرويم. آن اوايل ملائک خدا زياد سربه سرمان می گذاشتند، اما وقتی می ديدند که دلمان حيران جای ديگريست، دست از سر ما برمی داشتند. شما از بی مهری ما سخن می گوئيد و از اينکه با ديدن نعمت های بهشت شما را فراموش کرديم. آه  که چقدر بی انصافيد! اگر ما به دنبال لذت بوديم چرا شهر را با تمام زيبايی هايش گذاشتيم و آواره ی بيابان ها شديم؟ ما اگر عاشق جبهه بوديم به خاطر نفسهای گرمی بود که محيطش را معطر کرد، ما اگر عاشق جبهه بوديم به خاطر وجود مردان پاکی همچون افضلی ها، بهتاش ها، بصيرها، طوسی ها، نتاج ها، و هزاران عاشق دلباخته ی ديگر بود که از جان گذشتند تابه جانان برسند. ما اگر عاشق جبهه بوديم به خاطر صفای بچه هايی بود که لذتهای مادی را فراموش می نمودند و اکنون مانيز چون شمائيم ؛ *دردهای شما در فراق ما، دلِ ما را بيشتر آتش می زد وقتی در خون خويش غلتيديم و چشم ازدنيا بستيم فکر می کرديم که ديگر همه چيز تمام شد، اما اين گونه نشد! دردهای شما در فراق ما، دل ما را بيشتر آتش می زد، درست است که ما به هرچه می کنيد آگاهيم. اما اين بلای بزرگی بود که ای کاش نصيب ما نمی شد. وقتی شما از اين و آن طعنه می خوريد و لاجرم به گوشه ی اتاق پناه می بريد و با عکس های ما سخن می گوئيد و اشک می ريزيد به خدا قسم اينجا کربلا می شود و برای هر يک ازغم های دلتان اينجا تمام شهيدان زار می زنند! يا آن زمانی که در مجالس با ياد ما گريه می کنيد و به سر و سينه می زنيد ما نيز به ياد آن روزها که باهم درسوز فراق مولايمان سينه می زديم و گريه می کرديم، همراه با اشک شما، اشک غم می ريزيم. خدا می داند که ما بيشتر از شما طالب ديداريم. برای همين پروردگار عالم اجازه می دهد هر از چندی با مولايمان حسين(ع) درد ودل کنيم. *امام حسین(ع) شلمچه را بهتر از ما می شناسد بچه ها آقا امام حسين(ع) خيلی بزرگوار است او بهتر از همه ی ما شلمچه را می شناسد، فاطميه را زيباتر از همه ی ما تعريف می کند، او خاطره های جبهه را خيلی دوست دارد، هر وقت به پابوسش می رويم از ما می خواهد برايش خاطره بگوئيم، به مجرد اينکه بچه ها نغمه سرايی می کنند چشم های آقا مالامال از اشک می شود، سرمبارکشان را به زير می اندازند و دانه های اشکش زمين بهشت و محاسن شريفشان را تر می کند. همين ديروز بود که نوبت من بود تا خاطره تعريف کنم، من از غروب های شلمچه تعريف کردم از کانال ماهی، ازسه راه مرگ! ازجاده ی شهيد صفری، سنگرهای نونی، جاده ی امام رضا(ع). من از جاده ی شهيد خرازی شروع کردم، هنوز چند دقيقه نگذشته بود که صدای ناله های آقا را با همين دو گوشم شنيدم! آرام و آهسته فرمود: ما رايت اصحاب … هيچ ياورانی بهتر و باوفاتر از اصحاب خود نديدم. يکی از بچه ها به من گفت: بس است، ديگر نگو! که آقا سر از زير برداشت و آهسته فرمود: بگو! بگو عزيز دلم آنچه در دلت بی تابت کرده بگو! *من به اکبرم گفته ام که بدون آنها به بهشت نيايد بچه ها اينجا برخلاف دنيای شما خاطره های جبهه زياد مشتاق دارد، يک روز به آقا عرض کردم: مولا جان دوستانمان، همدمان شبهای عشقمان، اکنون در دنيايند بی آنها برما سخت می گذرد. آقا در حاليکه اشک تمام محاسن شريفش را پر کرده بود، فرمود: آنها بقية الشهدای من اند، به جلال خدا سوگند در سکرات الموت، ظلمت قبر، عذاب قبر، عذاب برزخ و در آن واويلای محشر تنهايشان نخواهم گذاشت! آنها در حساس ترين ايامی که نياز به ياور داشتم لبيک وفا سردادند. من به اکبرم گفته ام که بدون آنها به بهشت نيايد. *بچه های بهشت با لباس خاکی راستی بچه ها اينجاهمه بالباس خاکی هستند، چون خود امام می گفت: اين لباس بيشتر به شما می آيد. @dghjkb
بچه ها در آن روزهايی که بی بی فاطمه ی زهرا(س) دستهای بريده ی عباس(ع) و قنداق خونی علی اصغر(ع) را نزد خدا برای شفاعت می برد، ما هم گرد و غباری که از خاک شلمچه، مهران، فاطميه، فکه، دهلران، چزابه، نهر عنبر، مجنون، کوشک، پاسگاه زيد بر چهره مان نشست و خونی که هنگام شهادت بر بدن و لباسمان جار ی شده بود را جمع کرده ايم و در آن لحظه ی حساس برای شفاعت شما به همراه می آوريم. شما مطمئن باشيد که ما شماها را فراموش نکرده ايم و نخواهيم کرد؛ به پدران و مادرانمان، به همسران و فرزندان ما بگوئيد ما منتظرشان هستيم و بدون آنها وارد بهشت نخواهيم شد. (*باشگاه خبرنگاران،* ایران سامانه) @dghjkb
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 امام صادق عليه ‏السلام : خوشبخت، كسى است كه براى نفس خود خلوت و فراغتى يابد و به كار اصلاح آن پردازد. بحار الأنوار: ج78، ص203، ح35 @dghjkb
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀 🌼 بارخدایـا.... هرکس با زبانی تورا میخواند و محتاج نگاه توست... دراین پگاه زیبا که اوج زیبایـی جهان است و تاریکیها کناررفته و نورامید و روشنایی همه جا تابیده... دل و دیده ی دوستان را سرشار از امید ، آگاهی و نشاط عنایت بفرما 🍃آمیـن.... @dghjkb