#روایت
هنوز سفرمون درست شروع نشده بود. کولههامون رو گذاشته بودیم توی صندوق پایین، صندلیهامون رو پیدا کرده بودیم و نشستیم. یک حس عجیب تو فضا موج میزد... نه فقط شوق سفر، یک شوری که انگار از ته دل میلرزید.
انگار همهمون میدونستیم مقصد، فقط یک شهر یا یک مکان نیست... داریم میریم جایی که با همهجا فرق داره.
بین خندهها و گفتوگوها، یک اتفاق بامزه افتاد.
یکی از بچهها یادش رفته بود کیف مدارکش رو از محل اسکان بیاره. خودش هم بیخبر بود! ولی یکی دیگه بیصدا، بیمنت، رفته بود و براش آورده بود.
تا کیف رسید، انگار کل اتوبوس منفجر شد از خنده.
یکی با شیطنت گفت: «خوبه خودتو جا نذاشتی!»
و این خندهی ساده، مثل یک موج گرم، همهی استرسهای کوچیک اول سفر رو شست و برد.
وقتی فضا آرومتر شد، حاجآقا ایمانی شروع کردنو به حرف زدن.
با صدایی آرام ولی پر از معنا گفتتند:
«بین عربها، اسم بعضی از دخترها "دَلال"ه… یعنی ناز.
ما هم میتونیم برای امام حسین ناز کنیم. خواستههامون رو بگیم، با احترام، با عشق… این یعنی عاشق بودن، نه بیادبی.»
یک لحظه سکوت روی همهچیز نشست. نگاهها به جاده بود، ولی دلها جای دیگه.
من حس کردم ما هنوز به مقصد نرسیده ایم، ولی دلهامون جلوتر از ما، با شتاب، رفته بودند سمت مسیر عشق
و این… فقط آغاز سفر بود.
✍️ فاطمه نجفی
#دختران_اربعین_ساز
#دختران_حاج_قاسم
╭═━⊰🏴🌻🏴⊱━═╮
@dhgh_ir
╰═━⊰🏴🌻🏴⊱━═╯
46.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گلدخترااا 😍 بیاید ببینیم اینبار دخترای کرمان چه محتوای قشنگی برامون آماده کردن!
🎙 در این قسمت از بیسنگر، مهمون گفتوگویی صمیمی با زهرا حاتمی هستیم؛
جایی که از عجیبترین آرزوش میگه و از یقینش به روزی که امام حسین(ع) این آرزو رو براش محقق میکنن…
#دختران_حاج_قاسم
#دختران_اربعین_ساز
╭═━⊰🏴🌻🏴⊱━═╮
@dhgh_ir
╰═━⊰🏴🌻🏴⊱━═╯
زمان:
حجم:
6.46M
#صوت_سوم
1⃣فاطمه دختر امام حسین و مرد شامی
2⃣اربعین
3⃣نوحه جنیان
4⃣سوگواری امام زین العابدین
| گوینده : خانم زهرا تبریزی نژاد
#چند_صباحی_با_لهوف
#دختران_اربعین_ساز
╭═━⊰🏴🌻🏴⊱━═╮
@dhgh_ir
╰═━⊰🏴🌻🏴⊱━═╯
🍃 به پایان آمد این سفر، روایت همچنان باقیست
پرده را کنار میزنم و از پنجره اتوبوس به جاده خیره میشوم. برگشت از مسیری که با ذوق رفته بودی، قطعاً یکی از سختترین تجربههاست.
جمله استاد را دوباره به خاطر میآورم:
"فکر کنید یک هفته به عقب برگشتید و حالا فرصت دوبارهای دارید. پس لحظه به لحظه این مسیر و سفر را دریابید!"
حالا، درست یک هفته از آن جمله طلایی استاد گذشته است. جملهای که هر لحظه در این سفر، حواسم به آن بود که مبادا حسرتی در دلم بماند.
چشمانم را میبندم و تمام لحظات را در ذهنم مرور میکنم؛ از کلاسهای معرفتی با اساتید بزرگوار تا خواهرانههایمان با همسفرهای امام حسینی.
لبخند رضایتی روی صورتم نقش میبندد.
الحمدالله که از لحظهای غافل نشدم و هر ثانیه، رزق و برکتی بود در این روزهایم.
قطره اشکی از گوشه چشمانم، صورتم را بیپروا نوازش میکند. بغض گلویم را میفشرد و لبخندم پر از غم میشود. مگر میشود سفر کربلا بدون حسرت باشد؟
آری، حسرت؛ حسرت آنکه کاش یک ثانیه، گنبد اباعبدالله "علیهالسلام" را بیشتر نگاه میکردم. کاش در هوای بینالحرمین عمیقتر نفس میکشیدم و ای کاشهای دیگر
حالا من ماندم و قلبی که دوباره لحظهشماری میکند برای دیدن پنآهش و ذهنی پر از سوال
یعنی آقا، اسمم در لیست زائران اربعین سال بعد هست؟ میشود دوریمان طولانی نشود؟میشود دوباره من را در آغوش مهربانت بگیری؟
امام حسین جآنم؛
من نرفته، دلم خیلی برای شما تنگ شده
✍ روایت خانم پاسبانی از پیاده روی اربعین ۱۴۰۴
#دختران_اربعین_ساز
#دختران_حاج_قاسم
╭═━⊰🏴🌻🏴⊱━═╮
@dhgh_ir
╰═━⊰🏴🌻🏴⊱━═╯
📣خبر ویژه برای شماهایی که منتظر قسمت بعدی مستند غیر رسمی، کاروان دختران اربعینساز بودید😎
✂️قسمت سوم غیر رسمی منتشر شد...
⬇️برای دیدن این قسمت فقط کافیه وارد لینک زیر شوید و از طریق صفحه شاد جبهه ملی دختران حاج قاسم و قسمتهای بعدی را دنبال کنید؛
🎞https://shad.ir/post/LiyTSVrfZv
میدونیم که کلی مشتاق انتشار قسمتهای بعدی هستید😍 پس با لایکهاتون و حمایت از صفحه شاد دختران حاج قاسم به ما انرژی بدید❤️ تا قسمتهای بعدی زودتر منتشر بشه🤗
#دختران_حاج_قاسم
#دختران_اربعین_ساز
╭═━⊰🏴🌻🏴⊱━═╮
@dhgh_ir
╰═━⊰🏴🌻🏴⊱━═╯
من اتفاقی، خیلی خیلی اتفاقی توی تشییع میلاد نماینده حضور داشتم.
قبل حرکت به سمت مرز، با بچههایی که زودتر رسیده بودیم رفتیم بهشت زهرا. دقیقا همان ساعت او را آوردند. کنار مزار شهید حاجیزاده بودم. محسن عراقی که گفت شهید حمله اسرائیل است گوشم تیز شد. با خودم گفتم الان بیشتر از یکماه از آن روزها میگذرد. الآن شهید آوردهاند؟ کاش هیچوقت این سوال را از ذهن به زبانم نمیسراندم. آنوقت شاید طبق برنامه قبلی، میرفتم قطعههایی که از قبل نشان کرده بودم برای زیارت. اما جوابش من را اول تا آخر مراسم نشاند کنار خاک آقای نماینده.
یک چیزهای کمی از بدنش پیدا کرده بودند. بعد از سی و چهار روز قطعات مختلف و ناهمگون بدنش را ریخته بودند توی یک کفن. اما چون کفن به قاعده بدن نمیشد، جاهای خالی را با پنبه پر کرده بودند. من اتفاقی آن روز کفنی که ترکیب قطعات بدن و جاهای خالی بود دیدم. حجله دامادی آقای نماینده را دیدم. ماشین گلزدهاش را دیدم. من حتی لحظهای که رفته بودند توی قبر تا موقع تلقین خواندن شانههایش را تکان بدهند اما شانهای پیدا نمیکردند دیدم. مادری که خیره شده بود به قبر و پدر موی سپید کردهاش را هم دیدم. از همه دیدنیتر همسرش بود. تازه سه روز بود همسرش شده بود. فقط سه روز از عقدشان میگذشت. آقای نماینده قبل کربلا رفتن برایم کربلایی بهپا کرد. تا بهحال اینقدر از نزدیک روضهها را ندیده بودم. میلاد نماینده آن روز قبل کربلا رفتن، روضه مصور شد برایم. با هر کلمه رفیقش محسن، بیشتر میخکوب میشدم. تمام ساعتهایی که قرار بود بروم قطعههای دیگر را بچرخم، کنار مزارش و توی مراسمش ماندم. آن روز خیلی چیزها دیدم.
بعد خاک کردنش مردها کنار رفتند. زنها آمدند کنار قبر. همینکه رسیدم بالای سرش، تسبیح تربتم از دستم افتاد روی قبر. روی قبر گِل بود و تسبیح گِلی شد. چون خودش تربت بود نمیشد شست. خاک روی قبر آقا میلاد روی تسبیح خشک شد و همین چند روز پیش رسید به ضریح. ضریح امیرالمومنین و حضرت عباس و اربابش حسینابنعلی.
نمیدانم ولی حتماً خیلی عاشق بود که خاکش هم به کربلا رسید و توی شلوغی جمعیت حرم خیلی از این خاکهای خشک شده پودر شد و ریخت کف زمین کربلا. شاید مرا خواسته بود برای همین. همینکه خاکش را برسانم به کربلا.
✍ روایت خانم مطهره رمضانی از سفر اربعین ۱۴۰۴
#دختران_اربعین_ساز
#دختران_حاج_قاسم
╭═━⊰🏴🌻🏴⊱━═╮
@dhgh_ir
╰═━⊰🏴🌻🏴⊱━═╯
قدم به قدم این سفر درس بود
کلاس بود، علم و تجربه بود که منتقل میشد
هر روز سفر درس بود
اتوبوس، حسینیه، موکب ها و چادر ها، مسیر طریق العلما، نزدیک کربلا، کنار فرات، میان نخلستان، حتی پشت ماشین ابوسجاد
درسِ راه، زمان و مکان نمیشناخت
نوبتی سراغ استاد میرفتیم
گروهی یا تکی فرقی نمیکرد
سوال میپرسیدیم و جواب میگرفتیم
استاد میگفت و ما درس میگرفتیم
اما کافی نبود انگار
خوب درک نکردیم
آنطور که باید از این زمان و مکان و جمع استفاده نکردیم انگار،
فهمیدنش دیر بود
این انسان که ﴿لَفِي خُسْرٍ﴾ است چرا دیر میفهمد؟
باز هم میگویم
جو حاکم بر سفر و کاروان امسال، عجیب بود
فقدان عشق الهی در وجودم را یادآوری کرد
بی برنامگی ام را و کم کاری ام را و گم شدن هایم را یادآوری کرد و موجب حسرت شد
سیل ناامیدی و امیدواری را باهم روی سرم ریخت
دعایی که در اعماق ذهن و قلبم در حال خاک خوردن بود، غبارش کنار رفت
معبود من، یاری ام کن که اولیای الهی را در مسیرشان یاری کنم
صدای نوحه در سرم میپیچد و اشک میریزم
میگوید: «غریبا فریدا وحیدا»
خداوندا
نشود امام عصر بیاید و ما همچو مردمان زمان اباعبدالله امام را غریب و وحید بگذاریم
نشود عمه سادات بار دیگر بگوید وا محمدا
امیدوار باشم یا ناامید؟
خداوند متعال خودش در قرآن کریمش، امید را ندا میدهد و میگوید
قالَ كَلّا ۖ إِنَّ مَعِيَ رَبّي سَيَهدينِ
✍ روایت خانم توکلی از سفر اربعین ۱۴۰۴
#دختران_اربعین_ساز
#دختران_حاجقاسم
╭═━⊰🏴🌻🏴⊱━═╮
@dhgh_ir
╰═━⊰🏴🌻🏴⊱━═╯
📣خبر ویژه برای گلدخترایی که با اشتیاق منتظر ادامه مستند غیر رسمی، کاروان دختران اربعینساز بودید😎
✂️ قسمت چهارم:غیررسمی منتشر شد...
🕊 این قسمت همراهیم با «قبرهای خالی یا...»
شما را به سفری متفاوت میبریم؛
به وادیالسلام ، جایی که محل تجمع ارواح مؤمنان است.
دختران اربعینساز این بار مهمان مزار علما و انبیا شدند، دست دعا به آسمان بلند کردند و از بزرگان دین طلب یاری کردند.
اینجا محل آرامش رئیسعلی دلواریها و ابومهدیهاست...
🌹 بفرمایید زیارت.
⬇️برای تماشای این قسمت همین حالا وارد لینک زیر شوید:
🎞 تماشا در آپارات
🙏 با لایکهاتون و همراهی همیشگیتون، به ما انرژی بدید تا قسمتهای بعدی رو زودتر منتشر کنیم.
#دختران_حاج_قاسم
#دختران_اربعین_ساز
╭═━⊰🏴🌻🏴⊱━═╮
@dhgh_ir
╰═━⊰🏴🌻🏴⊱━═╯
36.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلااااام به گُلدخترا ✨
بیاید امروزو با یه قسمت تازه و پرهیجان از غیررسمی شروع کنیم 😎🎥
✂️ غیررسمی
5⃣ قسمت پنجم: «نیمهشب در نخلستان» 🌙🌴
راه رفتن تو مسیر طریقالعلماء اصلاً راحت نیست!
از شبهایی که باید زائرها رو شناسایی کنیم، تا کمبود موکبهای پذیرایی…
اما همین سختیها ما رو از شلوغیها جدا کرد و بهمون فرصت داد بیشتر خودمون رو بشناسیم و بسازیم. 💪🌸
⌛️ دوشنبه ۱۳ مرداد، ساعت ۰۲:۰۰
📺 برای دیدن این قسمت با کیفیت اصلی و جذاب حتما به آپارات سر بزنید.
#غیررسمی
#دختران_حاج_قاسم
#دختران_اربعین_ساز
╭═━⊰🏴🌻🏴⊱━═╮
@dhgh_ir
╰═━⊰🏴🌻🏴⊱━═╯
40.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✂️ غیررسمی
6⃣ قسمت ششم
🦟 مهمان ناخوانده!
تو دل طریق، خانم قربانی یه دفعه گرفتار نیش موجودی ناشناس شد!
یکی داد میزد: «رتیله!»
یکی دیگه میگفت: «نه بابا، زنبوره!»
ولی خب… مطمئنیم هیچکدومشون نبود 😅
با ما همراه باشید تا بشنویم از این ماجرا پر از رمز و راز!
⌛️ سهشنبه ۱۴ مرداد
📺 برای دیدن این قسمت با کیفیت اصلی و جذاب حتما به آپارات سر بزنید.
#غیررسمی
#دختران_حاج_قاسم
#دختران_اربعین_ساز
╭═━⊰🏴🌻🏴⊱━═╮
@dhgh_ir
╰═━⊰🏴🌻🏴⊱━═╯
49.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✂️ دخترا بیایید همراه غیررسمی بشیم
7⃣ قسمت هفتم
🛣 «طریقالعلماء»
اینبار پای صحبت مسئولین نشستیم؛
برامون از حالوهوای اربعین گفتن و خاطراتشون از مسیر خاص و دلنشین طریقالعلماء... 🌿✨
⌛️ دوشنبه ۲۰ مرداد
برای دیدن ویدیو های بیشتر به آپارات سر بزنید
#غیررسمی
#دختران_حاج_قاسم
#دختران_اربعین_ساز
╭═━⊰🏴🌻🏴⊱━═╮
@dhgh_ir
╰═━⊰🏴🌻🏴⊱━═╯
36.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✂️ دخترا بیایید همراه غیررسمی بشیم
قسمت هشتم
🛣 «طریقالعلماء»
اینبار ببینید از مسیر و خانهی ابوسجاد… 🏡🌿
جایی که مهماننوازی بینظیرش همیشه در خاطرمون میمونه❤️✨
و هدیههای خاص و فراموشنشدنیش... 🎁😍
برای دیدن ویدیوهای بیشتر به آپارات سر بزنید
#غیررسمی
#دختران_حاج_قاسم
#دختران_اربعین_ساز
╭═━⊰🌻⊱━═╮
@dhgh_ir
╰═━⊰🌻⊱━═╯