eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
50 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
11 فایل
لینک کانال شهید ابراهیم هادی @dhuchcjshahidebrahimhadi کپی برداری متن ها با صلوات بر محمد و آل محمد مجاز است اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀 شب وحشتناک 🍀 💛 هیچ وقت آن شب وحشتناک را در ماه های نخستین اسارت در اردوگاه موصلِ یک، فراموش نمی کنم. آن شب بچه ها در حال بودند که عراقی ها بلندگوها را روشن کردند و با صدای سرسام آوری موسیقی پخش کردند. 💛 وقتی که دیدند قطع نشد و صدای ناهنجار موسیقی، بچه ها را از ذکر خدا غافل نکرد، با خشم و کینه به درون آسایشگاه ریختند و به ما حمله کردند. 💛 آن شب واقعاً شب وحشتناکی بود. خیلی ها سر و دستشان شکست. چند نفر قفسه ی سینه شان آسیب دید. آن شب صدای ـ یا حسین ـ و ـ یا زهرا ـ از غربتکده ی اسارت بلند بود. 💛 گفتن و دعا خواندن هم ممنوع بود. بچه ها دعا را پنهانی و زیر پتو می خواندند. بعثی ها وقتی دیدند نمی توانند جلوی نماز و دعا را بگیرند، به بهانه های مختلف در نمازِ ما دخالت می کردند. 💛 یک روز آمدند و گفتند: «حالا که می خواهید نماز بخوانید، حق ندارید روی مُهر سجده کنید و دیگر این که وقت نماز تعدادتان از دو نفر بیشتر نباشد». کار زشت دیگری که برای جلوگیری از نماز خواندن ما انجام می دادند، این بود که چوب هایی را آغشته به نجاست می کردند و آن را به لباس اسرا می مالیدند. 📚 قصه ی نماز آزادگان، ص 80، خاطره‌ی اسماعیل حاجی بیگی‌. 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. کانال @dhuchcjshahidebrahimhadi 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
🌸 نماز با طعم کابل 🌸 ❇️ آمارگیری مکرر بعثی ها در اردوگاه 18 در شهر بعقوبه، ما را کلافه کرده بود. آن ها می خواستند وضع ما را نا آرام کنند و این گونه آزار برسانند. یکی از همان روزها، نیم ساعت پس از آمار ظهر در حالی که چند تن از بچه ها به نماز ایستاده بودند، ناگهان یکی از نگهبانان فریاد زد: «آمار، یاالله آمار!» ❇️ با فریاد او چند نفر از سربازان، وحشیانه به بچه ها هجوم آوردند. همه سریع خود را به صف آمار رساندند به جز یکی از بچه ها که هم چنان نمازش را می خواند. یکی از سربازان با پرخاش از او خواست که را رها کند و به صف آمار بیاید؛ اما او گویا نمی شنید. هم چنان با متانت و خشوع نمازش را ادامه داد. ❇️ سرباز عراقی هم با کابل به او حمله کرد. ضربه های پی در پی بر بدن او فرود می آمد و آن نمازگزار نماز خود را قطع نکرد؛ بلکه دو رکعت باقیمانده ی نماز را زیر ضربه های کابل آن بعثی خشن خواند. ❇️ پس از نماز بی آن که به آن نوکر صدام نگاهی کند، با گام هایی محکم و چهره ای خون آلود به سوی صف آمار حرکت کرد و در کنار دیگران ایستاد. 📒 قصه ی نماز آزادگان، ص 87، خاطره ی غلام رضا کریمی. 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. کانال @dhuchcjshahidebrahimhadi 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃