eitaa logo
دیار سرداران
167 دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
6.5هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از محتوای ثامن استان اصفهان
تفاوت بایدن و ترامپ.pdf
حجم: 42.4K
هدایت شده از محتوای ثامن استان اصفهان
خدمات بسیج به گستره کشور.docx
حجم: 14.7K
هدایت شده از محتوای ثامن استان اصفهان
تنوع رسانه ای. فضای مجازی و حقیقی. رقیب نیستم.docx
حجم: 35.9K
هدایت شده از محتوای ثامن استان اصفهان
85102_449.pdf
حجم: 538.5K
اخبار و تحلیل دوشنبه ۱۵آذر
هدایت شده از محتوای ثامن استان اصفهان
1768103683_-211831.pdf
حجم: 4.24M
خط حزب الله ۲۶۵
هدایت شده از محتوای ثامن استان اصفهان
نشریه الکترونیک نباء-66.pdf
حجم: 4.25M
هدایت شده از محتوای ثامن استان اصفهان
🔴 شوخی تلخ 💯‏تا وقتی وسایل ارتباطی-الکترونیکی در منزل یا محل کار دانشمندان و مقامات جمهوری اسلامی وجود دارد، و بدتر از آن تا زمانی که انواع اپلیکیشن و پیام‌رسان‌های خارجی روی گوشی خود یا خانواده‌های‌شان نصب است، حراست از اخبار و اسرار کشور و حفاظت از جان مسؤلان لشکری و کشوری، یک شوخی تلخ است. @goftemansazan
هدایت شده از محتوای ثامن استان اصفهان
🔴دختر شهید سلیمانی: بودجه بنیاد حاج‎قاسم را به حل مشکلات مردم اختصاص دهید 💢زینب سلیمانی: تقاضایی از جانب خانواده شهید و بنیاد مکتب حاج‎قاسم برای اختصاص ردیف بودجه صورت نگرفته است. 💯به اطلاع میرسانم اقدام شایسته در این زمینه، حذف عنوان بنیاد از ردیف بودجه و اختصاص این بودجه ها به حل مشکلات مردم است که سلوک آن شهید عزیز نیز همین مرام بوده است. @goftemansazan
هدایت شده از محتوای ثامن استان اصفهان
سئوال و شبهه: سلام آقای دکتر این کلیپ نشون میده که آقای قالیباف قبلا مدافع برجام بوده و الان برای مخالفت از برجام در مجلس مصوبه‌ تصویب می کند جواب شما در این خصوص چیست؟
هدایت شده از محتوای ثامن استان اصفهان
4.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از محتوای ثامن استان اصفهان
PTT-20201205-WA0032.opus
زمان: حجم: 404.6K
هدایت شده از محتوای ثامن استان اصفهان
♦️راز عزتمندی «حاج قاسم سلیمانی» از زبان یک رزمنده 🔹سردار «حسین معروفی» با بیان خاطره‌اش از اینکه مهمان خانه شهید «قاسم سلیمانی» شده بود، اظهار داشت: رفاقت من و حاج قاسم خیلی عمیق بود، هرچند وقت یک بار به خانه همدیگر رفت و آمد داشتیم. یک روز خسته و کوفته از اداره برگشتم. نگاهی به موبایلم انداختم تا ساعت را چک کنم که متوجه شدم از طرف حاج قاسم تماس داشتم. سریع تماس گرفتم و حاجی بدون معطلی گفت: «حاج حسین کجایی؟» سلام علیک کردم که حاجی ادامه داد: «امشب همراه خانواده تشریف بیاورید. سفره‌ای کوچک انداخته‌ایم تا دور هم باشیم.» 🔹بدون وقفه قبول کردم. نزدیک اذان مغرب رسیدیم منزل حاجی. نماز را به امامت حاج قاسم خواندیم و برای شام غذایی که همسرشان پخته بود را خوردیم. بعد از شام با ایشان نشستیم به خاطره‌بازی دوران جنگ؛ اندکی من می‌گفتم و اندکی حاج قاسم. 🔹دیر وقت شده بود که گفتم: «شرمنده، خیلی دیر وقته بیشتر از این مزاحمتان نمی‌شویم.» سردار نگاهی کرد و با لبخند گفت: «کجا این وقت شب؟ امشب را پیش ما باشید.» با گرفتن رضایت چشمی از همسرم به حاجی رو کردم و گفتم: «چه سعادتی بیشتر از این». حاج قاسم از جایش برخاست و از اتاقی برایمان پتو و تشک نو آورد و در اتاق دیگری برایمان جا انداخت. 🔹از بس روز خسته‌کننده‌ای داشتم، تا پلک روی هم گذاشتم خوابم برد. ناگهان با صدای گریه مردانه از خواب پریدم. سر در گم بودم. نمی‌دانستم این‌جا کجاست و ساعت چند است! فقط صدای گریه مردانه از دور به گوشم می‌رسید. دستم را به چشمانم کشیدم و بعد از اینکه کمی سرحال شدم، اطرافم را نگاه کردم و با خودم گفتم «یعنی کیست که این وقت شب اینطوری گریه می‌کند!» با دقت گوش کردم، صدای حاجی بود. با خدایش می‌گفت «الهی العفو الهی العفو الهی العفو» سرم را چرخاندم و ساعت را نگاه کردم، درست ۲۰ دقیقه مانده بود به اذان صبح...🌷