eitaa logo
دیدار آوینی
187 دنبال‌کننده
22 عکس
15 ویدیو
2 فایل
سی‌ و یکمین سالگرد شهادت سید شهیدان اهل قلم ارسال متن‌ها و آثار: @sm_oboodatian
مشاهده در ایتا
دانلود
32.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. تماشا کن اینجا شهر است... اینجا دیگر صدای جنگیدن نمی‌آید کسی جان کسی را نمی‌گیرد و برای نبرد سنگری درست نمی‌کند... تکنولوژی به دست بشر افتاده است و زندگی انگار جریان دارد و اگر اینگونه است پس بگو چه چیز در این صحنه خون آدمی را بجوش می‌آورد... و چرا اینگونه ذره ذره وجود آدمی را می‌سوزاند مگر اینجا به آسانی و سرعت با ماشین و هواپیما به مقصد نمی‌رسیم. اینجا که برای نشستن و بلند بلند خندیدن صاف و سر سبز است پس چرا بعضی‌ها گریه می‌کنند!؟ اینجا که خبر از ویرانی نیست... به نام خدایی که ساختن را آفرید تا بتوانم برایش بجنگم... 🎥 تماشاگر راز 🔹 روایتی از دیدار آوینی یا شاید خود دیدار آوینی ▫️متن، تصویر و تدوین: میلاد شش بلوکی @didar_aviny
10.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. با صبا در چمن لاله سحر می‌گفتم که شهیدان که‌اند این همه خونین کفنان گفت حافظ من و تو محرم این راز نه‌ایم از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان   @soha_sima @didar_aviny
37.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. زمان، بادی است كه می‌وزد؛ هم هست و هم نیست. آنان را كه ریشه در خاك استوار دارند، از طوفان هراسی نیست. جنگ می‌آمد تا مردانِ مرد را بیازماید. جنگ آمده بود تا از خرمشهر دروازه‌ای به كربلا باز شود. | بخشی از مجموعه مستند: 🎥 "شهری در آسمان" قسمت اول @didar_aviny
17.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. خرمشهر شقایقی خون رنگ است که داغ جنگ بر سینه دارد؛ داغ شهادت... | بخشی از مجموعه مستند: 🎥 "شهری در آسمان" قسمت پنجم @didar_aviny
48.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🔸 ویدئوی کامل نسخه موبایل 🔸 وَالضُّحَىٰ ﴿١﴾ وَاللَّيْلِ إِذَا سَجَىٰ ﴿٢﴾ "روشنی آنگاه میدرخشد که تاریکی یک‌سره بر آسمان چیره شده باشد" رحم کن بر وی که روی تو بدید فرقت تلخ تو چون خواهد کشید  🎥 وَالضُّحی... (۸) ویدئوی با کیفیت این روایت را از طریق لینک زیر مشاهده کنید: https://aparat.com/v/fcCvJ @soha_sima
‌ مکّه برای شما فکّه برای من .... شاید آن یار هم اینجا باشد ... @didar_avini
دیدار آوینی
‌ مکّه برای شما فکّه برای من .... شاید آن یار هم اینجا باشد ... #فکه_مشهد_آوینی @didar_a
. . آقا مرتضی سلام علیکم اگر دست تقدیر بر آن بود که من نیز با پای برهنه به مشهد تو بیایم ملال و فراری پیش رویم نبود و خوب میدانی که جانم و همه هم و غمم یافتن راهی بوده است به سوی شما. آقا مرتضی رنجِ جانِ من سالیانی است نیافتن راه من به سوی تقدیر شماست و اگر شما از غیب، دستی بر چشمان من نیاوری به کجا بگریزم ؟ کدام کهف را پناه اننظار خود کنم؟ کدام خاک را سجده گاه انابه های خود کنم؟ آقا مرتضی قدم قدم پاهایت چهل و شش سال تو را به اینجا میکشانده و مگر اینجا کجاست که تشنه خون تو بوده است ؟ اصلا چرا دست تقدیر تو را به اینجا خوانده است ؟ مگر فکه چه دارد که گفتی مکه برای شما و فکه برای من ؟ روایت تو از فکه چه بود که ناگهان ناتمام با خون تو آغاز یافت ؟ نکند گوش زمانه محرم راز تو نبود و ما اهل راز نبودیم؟ آ سید مرتضی با من سخن بگو همینجا؛ در میان رمل های فکه در میان زائران مشهدت و آنان که قصد روایتشان را داشتی. نه روایت هروزی ما از طریق الشهدای فکه ( که تو خود گفتی: روایتی عاشورایی خواهم ساخت ) با من سخن بگو آسید مرتضی و بگو چه پیوندی میان رمل های نرم فکه و تربت داغ دیده کربلا است ؟ اینجا کجاست ؟ و ما را به کدام تماشاگه راز فراخوانده ای و چه رازی را با ما در میان میخواستی بگذاری ؟ که شهادت تو اینجا مرقوم روایت زائران فکه شد؟ رمل های فکه را و دشت های سبزش چه داشت که خون تو اینجا را برگزید و ما را پس از سی و اندی سال از پس شهادتت به این گنجینه اسرار و رازهای آخرین روایت آسمانی تو خواند؟ چشمانم راز تو را نمیجوید آری نمیجوید با من سخن بگو آسید مرتضی! @didar_aviny
. . دیدارِ آوینی ؛ دوستانِ آوینی می گویند: (وقتی او متوجه فکه شد گفت روایتی عاشورایی خواهم ساخت). شاید مثل همیشه دوستانش منتظر بودند تا او با قلم و کاغذ روایتی بنویسد! اما این بار فرصتی بود تا باطن قلم او آشکار شود. آن امری که هرچه تلاش می‌کرد تا از لابلای سطور نشانش دهد سیاهیِ کاغذ، پرده‌ای بر سفیدی‌اش می‌انداخت و پنهانش می‌کرد. وقتی متوجه فکه شد چند باری بچه‌های فیلمبرداری را فرستاد. اما هرچه فیلم‌ها را می‌دید راضی نمی‌شد و دست آخر راهی فکه شد. گویا خودش باید نظرگاهی می‌شد تا بجای تماشای قاب تلویزیون با نظر کردن به آوینی، شاهد آن کربلا باشیم. @didar_aviny
11.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. . به جُستجوی تو بر درگاهِ کوه می‌گریم، در آستانه‌ی دریا و علف. به جُستجوی تو در معبرِ بادها می‌گریم در چارراهِ فصول، در چارچوبِ شکسته‌ی پنجره‌یی که آسمانِ ابرآلوده را قابی کهنه می‌گیرد. به انتظارِ تصویرِ تو این دفترِ خالی تا چند تا چند ورق خواهد خورد؟ آوینی @didar_aviny
34.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ خدا قرار داده است مقدرات را طور دیگری بیا نگاه کن ببین ببین هزار باره قصه های دردمند فتح را... @soha_sima
‌ ...مکّه برای شما، فکّه برای من... چقدر با تمام جان نوشیدم این جمله از سید شهیدان اهل قلم را، آن لحظه که با تمام تردیدهایی که داشتم برای بار اول قدم گذاشتم به رمل هایی که داغ بود اما نمی‌شد بیخیالش شد، باید می‌رفتم، تا ته ته، همان‌جا که می‌گفتند نمیدانم چند نفر با لب تشنه جان داده بودند، قتلگاه فکه می‌گفتندش، همان‌جا که همه بودند و آن یار، او نیز بود و من با همین دل شکاکم نمی‌توانم شاید بگویم. نمی‌دانم فکه،شاید همان لحظه‌ی هبوط، که زمین کربلا از همه جلوتر بود برای عهد با مادرِ هستی، تو هم پشت سرش ایستادی و گفتی من هم هستم تا بشوم قتلگاه یاران آخرالزمانی حسین(ع)... انگار خاک غزّه هم پشت سر تو ایستاد و گفت من هم هستم تا بشود برایش إخلع نعلیک خواند و تربتش را برای شفا روی چشم گذاشت. @nanetazeh @didar_aviny