اگر كتابى بود كه عكس اشياء را نشان مى داد، آن كتاب همين قرآن است كه بهشت و جهنم را نشان مى دهد، با اين همه ما اين گونه بى تفاوت هستيم و به دنيا دل بسته ايم. اى كاش ما به التفاوت چيزى بودیم كه ارزش جدا شدن از حق و پيوستن به باطل را داشت. دنيا و مقاماتش چه ارزش دارد؟ خدا مى داند كه صاحبان مقامات معنوى در اوقات خلوت و مناجات چه حالى دارند، و خاموشى فكر چگونه آنها را در اثر مشاهده ى انوار الهى مى سوزاند ولو در مدت كوتاه!
در محضر ایت الله بهجت صفحه۹
نقل است که شیخی را همسایه ای گبر بود و کودکی شیرخواره داشت و همه شب از تاریکی می گریست، که چراغ نداشت.
شیخ هر شب چراغ برداشتی و به خانه ایشان بردی، تا کودک خاموش گشتی.
چون گبر از سفر باز آمد، مادر طفل حکایت شیخ باز گفت.
گبر گفت: "چون روشنایی شیخ آمد، دریغ بُوَد که به سر تاریکی خود باز رویم".
حالی بیامد و مسلمان شد!
#سرکشی_به_همسایه
#مردمداری
خورشید زمین تولدت کی رخ داد؟
ما بین دو ماه مختلف درگیریم
بهتر که نگویی و ندانیم آقا
هرماه برایتان تولد گیریم
#آقاجان_تولدت_مبارک 💖💖💖
تاریخ تولد درشناسنامه: ۲۴ تیر
تاریخ تولد به گفته خودشان: ۲۹ فروردین
🌺🌺🌺
✨﷽✨
✅راه حلی برای گناه نکردن
✍جواني نزد عالمي آمد و گفت:
من #جوان هستم اما نميتوانم خود را از نگاه كردن به دختران منع كنم، چاره ام چيست؟
عالم كوزهاي پر از شير به او داد و به او توصيه كرد كه كوزه را به سلامت به جاي معيني ببرد و هيچ چيز از كوزه نريزد...
به يكي از طلبههايش هم گفت او را همراهي كند و اگر شير را ريخت جلوي همهي مردم او را كتك بزند.
جوان نيز شير را به سلامت به مقصد رساند ، و هيچ چيز از آن نريخت.
وقتي عالم از او پرسيد چند دختر را در سر راهت ديدي؟ جوان جواب داد: هيچ، فقط به فكر آن بودم كه شير را نريزم كه مبادا در جلوي مردم كتك بخورم و در نزد مردم خوار وخفيف شوم.
☀️عالم گفت: حكايت #انسان_مؤمن هم همین است
مومن هميشه #خداوند را #ناظر بر كارهايش ميبيند و از حساب روز قيامت و بیآبرویی در مقابل مردم در صحرای محشر و عذاب جهنم بیم دارد
☘☘☘