eitaa logo
دیده‌بان‌هوشیار
1.1هزار دنبال‌کننده
40.2هزار عکس
17.2هزار ویدیو
214 فایل
من‌صحنه را می‌‌‌‌‌‌‌بینم چه بکنم اگرکسی نمی‌‌‌‌‌‌‌بیند؟ می‌‌‌‌‌‌‌بینم صف‌‌‌‌‌‌‌آرائی‌‌‌‌‌‌‌ها را می‌‌‌‌‌‌‌بینم دهانهای با حقدوغضب گشوده‌شده و دندانهای‌باغیظ‌به هم فشرده شده‌علیه انقلاب‌را ارتباط با مدیر @sarbaaze0 پذیرش تبلیغات @dideban_tabligh22
مشاهده در ایتا
دانلود
اونایی که با جمله "فرق میکنه به کی رأی بدیم" جوک میساختن بدونن بعد از ۹سال رشد نقدینگی منفی شد :) 👤سید علی موسوی
بِهم می گفت ملیحه ... ما یِه دیدن داریم یِه نگاه کردن من تو خیابون شایَد ببینم ولی نگاه نمی کنم! 🌷
10.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 بغض و گریه دختر مسیحی هنگام بردن نام سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در پخش زنده با حاج قاسم سلیمانی سید شهدای مقاومت عهد می‌بندیم که قدس را آزاد کنیم!
📸گوشه‎ای از زندگی حاج احمد متوسلیان در یک نگاه 🗓انتشار به مناسبت ۱۴ تیر، سالروز ربوده شدن احمد متوسلیان
پــــدربزرگ، أذان گــفت تا که درگـــوشم همان‌نخست‌علی‌جان‌خوش‌آمدی‌به‌مذاق چــــو گـــفت أَشــــهدُ اَنّ‌ عَــــلی‌ولـیّ‌اللّه به‌ حُــــرمت نفسِ او، به تو‌ شدم‌ مشتاق
💢کانکس‌های نیروی دریایی سپاه به «سایه‌خوش» رسید 🔹۴۰۰ کانکس مسکونی همراه با سیستم سرمایشی توسط نیروی دریایی سپاه در روستای زلزله زده سایه خوش هرمزگان در حال برپایی است. 🔹فرمانده نیروی دریایی سپاه ضمن تقدیر و تشکر از مواکب مردمی اربعینی بابت تأمین غذای گرم و اقدامات خدماتی یادآور شد: منطقه پنجم نیروی دریایی سپاه تا رفع مشکلات ناشی از زلزله روزانه ۵۰۰۰ پرس غذای گرم در دو نوبت ظهر و شب پخت و در بین مردم توزیع می‌کند.
🔰 فرمانده جوان و پرانرژی | ملاقات با احمد در جریان غائله کردستان در دزلی سال ۱۳۵۹ ▫️آیت‌الله خامنه‌ای در سال ۱۳۵۹ در جریان غائله کردستان راهی مریوان شده بود. در مریوان فرمانده‌ی سپاه شهر به دیدن آیت اللّه خامنه‌ای آمد؛ جوانی رشید و پرانرژی. آیت‌اللّه خامنه‌ای همراه با احمد متوسلیان راهی دزلی شد. به ارتفاعات دزلی رفت و خطاب به آیت‌الله خامنه‌ای ایستاد به توضیح دادن: «شما خودتان الان ناظر هستید که ما از بالا به پایین نگاه می‌کنیم و شهرها و پادگانها و پاسگاه‌های عراق زیر دید ماست و ما کاملاً رفت و آمد به آنها را می‌توانیم کنترل بکنیم و دقیقاً آنها را می‌زنیم.» 🗓 ۱۴ تیرماه؛ سالروز ربوده شدن
💎 | پدری که استاد بود ⭐️ پدر ما را عادت داده بود که هیچ فرصتی را از دست ندهیم و هیچ روزی را بدون بهره‌گیری از درس و مباحثه نگذرانیم. ایشان از فرصت تعطیلی درس حوزه در ایّام ماه محرّم و همچنین ماه‌های تابستان هم بهره می‌گرفت. در هفت روز اوّلِ ماه محرّم به من درس می‌گفت و سه روز بعد از آن را به مجالس روضه‌ی امام حسین (علیه‌السّلام) می‌رفت. 🔆 چیزی را به نام «تعطیلی تابستانی» قبول نداشت و می‌گفت: ما در نجف علی‌رغم هوای طاقت‌فرسا و گرمای سخت، درسمان را ادامه می‌دادیم؛ بنابراین تابستان‌ها در مشهد چرا باید درس و تحصیل تعطیل شود؟‍! 🌀 مطوّل* را در ماه‌های تعطیل تابستان خواندم. شیخ فشارکی در تابستان از قم به مشهد می‌آمد و دو ماه می‌ماند. من او را قبلاً دورادور می‌شناختم، چون پیشتر در مشهد ادبیات عرب را تدریس می‌کرد و بعد هم که به قم می‌رفت، به تدریس همین دروس در قم می‌پرداخت. از او خواستم در مشهد به من مطوّل درس بدهد، که پاسخ مثبت داد و من ساعت‌هایی طولانی از روز را به درس خواندن در نزد او می‌پرداختم. لذا بیان و مقداری از معانی و بدیع مطوّل را در خلال دو تابستان ـ یعنی ظرف چهار ماه ـ به پایان رساندم. 💥 شیخ فشارکی بعداً فهمید که من مکاسب هم می‌خوانم و لذا از پیشرفت سریع من در فقه شگفت‌زده شد. او خود، این کتاب را در قم تدریس می‌کرد. 🔰 پدرم بر درس خواندن ما به طور مستمر نظارت می‌کرد. ما را گاه با تشویق و گاه با تندی، به آن ترغیب می‌کرد. من همیشه تسلیم روش پدر و مجری خواست او بودم. هرگاه در مورد درسی که می‌خواندم، اظهار نظر می‌کردم، پدرم خیلی خوشحال می‌شد و به من که چهارده پانزده ساله بودم، می‌گفت: تو مجتهدی و قدرت استنباط داری. 💡 با برادرم مباحثه می‌کردم. پس از مباحثه، پدرم ما را به اتاق خود می‌خواند، از ما پرسش می‌کرد و آنچه را نتوانسته بودیم بفهمیم، برایمان توضیح می‌داد. 🏡 خانه‌ی ما سه اتاق داشت. دو اتاق از آنِ پدر بود: یک اتاق نسبتاً بزرگ برای میهمان‌ها، و یک اتاق هم برای مطالعه و غذا‌ خوردن و استراحت؛ شبیه حجره‌ی طلّاب. ما هم همگی یک اتاق داشتیم: چهار برادر و چهار خواهر، با مادر! در مواردی که مادر میهمان یا روضه‌ داشت، ناگزیر بودیم بیرون خانه بمانیم! در اتاق مخصوص پدر، میزی به درازا و پهنای ۸۰ در ۴۰ بود. پدر در سمت طول میز چهارزانو می‌نشست، ما هم هر دو کنار یکدیگر در یک سمت عرض آن می‌نشستیم. به‌خاطر هیبت و جدّیّت پدر در اثنای درس و مذاکره، من و برادرم بر سر اینکه کدام دورتر از پدر بنشینیم، با هم کشمکش داشتیم! 💯 بی‌شک این تندی و خشم پدر هر‌چند جنبه‌های منفی داشت، امّا منکر جنبه‌های مثبت آن نمی‌توانم بشوم؛ زیرا این سخت‌گیری ما را منضبط بار آورد و از انحرافاتی که برای برخی فرزندان روحانیّون به علّت عدم توجّه به آنها پیش می‌آمد، به دور داشت. یکی دیگر از اثرات آن نیز این بود که من توانستم ادبیات عرب و دوره‌ی سطح فقه و اصول را در پنج سال و نیم به پایان برسانم... 🔻* مطول: این کتاب شرحی است در زمینه علوم زبان عربی 🔻** مکاسب: از مهمترین کتابهای فقهی شیعه در باب معاملات ❇️ بخشی از خاطرات دوران جوانی و مبارزات آقا به نقل از کتاب «خون دلی که لعل شد» ▪️به مناسبت سالگرد درگذشت آیت‌الله سیدجواد حسینی‌خامنه‌ای
از اشتباهات فرزندتان به عنوان یک فرصت استفاده کنید تا جبران کردن را به فرزندتان بیاموزید و به او یاد دهید از اشتباه کردن نترسد. برخورد نادرست با اشتباهات کودکان آنها را دچار وحشت از اشتباه می کند و به همین دلیل در بزرگسالی از ترس شکست خیلی از فرصتها را از دست خواهد داد یا با هر شکست فرد به راستی می شکند. خیلی از افراد از ترس اشتباه حرف زدن، حرف نمی زنند. لجبازی کودک پیامی است به بزرگسالان که " من می توانم، من می دانم، اجازه بده راه خودم را پیدا کنم" اگر والدین در این زمان سعی کنند به کودک خود ثابت کنند تو نمی دانی، تو نمی توانی، پس آنچه من می گویم را گوش کن خیلی از فرصتهای خوب را خراب خواهند کردـ به اشتباه بی خطر فرزندتان به عنوان یه فرصت نگاه کنید. 💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
🔺‏احسان کرمی گفته عروسی رفتن من به کسی ربطی نداره و توضیحی بابت این موضوع به کسی نمیدم.... ولی خب یه ملت باید به ایشون جواب پس بدن که چرا رفتن ورزشگاه و خوندن! دیکتاتورهای کوچولو 🙂 💬 خانوم گلسرخ ➕ ‏احسان کرمی میگه عده ای از قبل دنبال این بودن که برا من حاشیه درست کنند، یعنی ما هُلت دادیم افتادی تو عروسی ساسی🤔 کَرمی جان، کِرم از خود درخته! 💬 مارکو
🔺‏ایشون سرکار خانم حسینی هستن که از دل یک روستای شاهرود رسیدن به تیم ملی والیبال و یکی از بهترین و امتیازآورترین بازیکنامون در مسابقات آسیایی شدن... توی این روزایی که خبر ناامید کننده می شنویم موفقیت این آدما حالمونو خوب میکنه✌️🇮🇷 💬 مرتضی قربانی