eitaa logo
دیده‌بان‌هوشیار
1.1هزار دنبال‌کننده
43.7هزار عکس
19.4هزار ویدیو
241 فایل
من‌صحنه را می‌‌‌‌‌‌‌بینم چه بکنم اگرکسی نمی‌‌‌‌‌‌‌بیند؟ می‌‌‌‌‌‌‌بینم صف‌‌‌‌‌‌‌آرائی‌‌‌‌‌‌‌ها را می‌‌‌‌‌‌‌بینم دهانهای با حقدوغضب گشوده‌شده و دندانهای‌باغیظ‌به هم فشرده شده‌علیه انقلاب‌را ارتباط با مدیر @sarbaaze0
مشاهده در ایتا
دانلود
1.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹به مناسبت سالروز ربایش کسی که لرزه بر اندام دشمن می انداخت. سردار جاوید الاثر؛ حاج احمد متوسلیان: ما با اسرائیل وارد جنگ میشویم هرکس که با ماست بسم الله هر کسی هم که نیست خداحافظ...
زندگی شهیدانه 🔻 زخمی شده بود. پایش را گچ گرفته بودند و توی بیمارستان مریوان بستری بود. بچه‌ها لباس‌هایش را شسته بودند. خبردار که شد، بلند شد برود لباس‌های آن‌ها را بشوید، گفتم : « برادراحمد پاتون رو تازه گچ گرفتن. اگه گچ خیس بشه، پاتون عفونت می‌کنه.» گفت : «هیچی نمی‌شه.» رفت توی حمام و لباس همه‌ی بچه‌ها را شست. نصف روز طول کشید. گفتم الان تمام گچ نم برداشته و باید عوضش کرد اما یک قطره آب هم روی گچ نریخته بود. می‌گفت : «مال بیت‌المال بود، مواظب بودم خیس نشه.»
بچه هاخیلی خسته بودند و فشار زیادی به آنها آمده بود. چیزی حدود بیست شبانه روز در گرمای چهل و هشت درجه، توی آن دشت وسیع خوزستان، جنگیده و پیشروی کرده بودند. مقداری احساس خستگی میکردند. در چنین وضعیتی بود که « حاج احمد با همان عصایی که زیر بغل داشت، آمد روی چهار پایه پشت میکروفون قرار گرفت. لحظه ای در سکوت، به دقت به چهره های بچه ها نگاه کرد و گفت: « بسیجی ها! شما می گویید اگر ما در روز عاشورا بودیم، به امام حسین ( ع) و سپاه او کمک می کردیم. بدانید امروز روز عاشورا است.» حاج احمد نگاه پر از لطفی به آنها که اکثراً با سر و صورت و دست و پای زخمی بودند - کرد و ادامه داد: « به خدا قسم! من از یک یک شما درس می گیرم. شما بسیجی ها برای من و امثال من در حکم استاد و معلم هستید. من به شما که با این حالت در منطقه مانده اید، حجتی ندارم. می دانم که تعداد زیادی از دوستان شما شهید شده اند. می دانم بیش از بیست روز است دارید یک نفس و بی امان در منطقه می جنگید و خسته اید و شاید در خودتان توان ادامه ی رزم سراغ ندارید. ولی از شما خواهش می کنم تا جان در بدن دارید، بمانید تا که شاید به لطف خدا در این مرحله بتوانیم خرمشهر را آزاد کنیم.» در آخر در حالی که اشک از چشمانش سرازیر شده بود، گفت: « خدایا! راضی نشو که حاج احمد زنده باشد و ببیند ناموس ما، خرمشهر در دست دشمن باقی مانده خدایا! اگر بنابر این است که خرمشهر در دست دشمن باشد، مرگ حاج احمد را برسان!»
▫️گزیده ای از آخرین سخنرانی سردار جاویدالأثر روزى را نزديك خواهـــيم نمود كه اسرائيل چنــان بــتــرســــد و در فــــكــــر ايــن باشــد كــه مبــــــادا از لوله سلاحمان، به جاى گلوله، پاسدار بيـرون بيايد. باشد كـــه مـــا شبـــانگــاهـــان بر ســـرشان بريزيـم؛ همچون عقابان تيزپروازى كـه شب و روز برايشان معنا ندارد. و بــاشـــد آنــجـايى بــه هم برسيم كه با گرفتن هزاران اسير از صهيونيست‏ها به جهانيان ثابت كنيم كه ما به اتـــــكــــا بــــه سلاح ايــــمان‏مـــان مى‏جنگيم؛ نه به اتكاى هــــــواپيـــــما، نــه با موشك‏هاى سام، نه با تانك، نه با تــوپ، نه با آتش جنگ‏افزارهاى مادى‏مان، ان ‏شاءالله. 🇵🇸✊✊✊🇮🇷