🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#زندگی_شهدائی
🌺 صدا زد:
« مامان! مامان! چادرت کجاست؟».
🌈 دم در بود. آن قدر عجله داشت که این پا و آن پا میکرد.
🥀 گفتم:« واسه چی میخوای؟».
🌻 گفت:« بگو! بعداً بهت میگم.».
🍃 گفتم:« طبقه بالا.».
🌻 پلهها را دو تا یکی رفت بالا و سریع از در خانه زد بیرون.
🌷 وقتی برگشت تعریف کرد:
« خانمی از روی موتور خورده بود زمین همه موهاش پیدا بود.
چادر رو انداختم روی سرش.
بالاخره کوچه و خیابون پر از مردای نامحرمه.».
#شهیدغلامرضا_احمدیان
📗 فرهنگنامه شهدای سمنان، ج1