eitaa logo
دیده‌بان‌هوشیار
1هزار دنبال‌کننده
43.5هزار عکس
19.3هزار ویدیو
240 فایل
من‌صحنه را می‌‌‌‌‌‌‌بینم چه بکنم اگرکسی نمی‌‌‌‌‌‌‌بیند؟ می‌‌‌‌‌‌‌بینم صف‌‌‌‌‌‌‌آرائی‌‌‌‌‌‌‌ها را می‌‌‌‌‌‌‌بینم دهانهای با حقدوغضب گشوده‌شده و دندانهای‌باغیظ‌به هم فشرده شده‌علیه انقلاب‌را ارتباط با مدیر @sarbaaze0
مشاهده در ایتا
دانلود
: 🏞صحرای به وسعت همه تاریخ است و کار به یک «یا لیتنی کنت معکم» نمی شود. اگر مرد میدان صداقتی، نیک درخود بنگر که تو را نیز با انسی این گونه است یا خیر اگر هست که هیچ، تو نیز از داران دایره ی طوافی و اگرنه ... دیگر به جای آنکه با زبان  عاشورا بخوانی، در خیل  حسین(ع) با دل به برو. ☘🥀 🌷
☀️ نماز تاریخی ☀️ 🔸 من و داوود به یکی از پادگان های بعقوبه منتقل و هر کدام در یک سلول انفرادی زندانی شدیم. از صبح دست هایمان را از پشت بسته بودند. دیگر کمرمان خشک شده بود. 🔹 درد در تمام بدنم می پیچید. سعی می کردم کمرم را راست کنم تا کمتر درد بکشم؛ ولی بی فایده بود. دست و چشم بسته مانده بودم بدون این که بدانم کجا هستم. 🔸 اول که وارد سلول شدم به لولای در تکیه دادم و دور تا دور اتاق را با دست کشیدن به دیوار، ورانداز کردم؛ اتاقی بود به اندازه ی دو در سه متر. نیش های پی در پی پشه ها اعصابم را خرد کرده بود. 🔹 در فصل پاییز و هوای شرجی عراق و هوای دم کرده ی سلول، حسابی عرق کرده بودم. با زحمت کفشِ کتانی را از پا درآوردم. خواستم بخوانم؛ اما وضو که هیچ، تیمم هم نمی توانستم بکنم. 🔸 سمت را هم که در آن سلول تاریک نمی توانستم پیدا کنم. خود را کنار دیوار کشاندم و به موازات آن ایستادم و نماز مغرب و عشا را خواندم. 🔹 آن نماز برایم نمازی تاریخی بود؛ نمازی با دستانی که از پشت بسته بودند و چشمانی بسته، بدون تیمم و وضو و با آن همه دردسر، بی آن که سمت قبله را بدانم. 📚 قصه ی نماز آزادگان، ص 34، خاطره‌ی حسن حسن شاهی.
می گفت: وقتی اذان صبح می شود، پس از اینکه وضو گرفتی، به  طرف بایست و بگو: ای خدا! این دستت را روی سر من بگذار و تا صبح فردا برندار. به شوخی دلیل این کار را از او پرسیدم. او در پاسخ چنین گفت: اگر دست خدا روی سرمان باشد، شیطان هرگز نمی تواند ما را فریب دهد. 📚پرواز تا بینهایت