eitaa logo
دیده‌بان‌هوشیار
1.1هزار دنبال‌کننده
40.2هزار عکس
17.2هزار ویدیو
214 فایل
من‌صحنه را می‌‌‌‌‌‌‌بینم چه بکنم اگرکسی نمی‌‌‌‌‌‌‌بیند؟ می‌‌‌‌‌‌‌بینم صف‌‌‌‌‌‌‌آرائی‌‌‌‌‌‌‌ها را می‌‌‌‌‌‌‌بینم دهانهای با حقدوغضب گشوده‌شده و دندانهای‌باغیظ‌به هم فشرده شده‌علیه انقلاب‌را ارتباط با مدیر @sarbaaze0 پذیرش تبلیغات @dideban_tabligh22
مشاهده در ایتا
دانلود
و هایی از هر جزء قرآن کریم ✅ روز نوزدهم جزء قسمت اول جزء نوزدهم شامل ادامه سوره فرقان، سوره شعرا و ۵۵ آیه نخست سوره نمل است. ✅ افسوس‌ از که مرا از یاد خدا دور کردند وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلیَ‌ یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنیِ اتخََّذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا(۲۷)یَاوَیْلَتا‌ لَیْتَنِی لَمْ أَتخَِّذْ فُلَانًا خَلِیلًا(۲۸)لَّقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِی(۲۹- فرقان) روزی که ظالم دست خود را از روی حسرت به دندان می‌گزد و می‌گوید: ای کاش همراه با فرستاده او برای خود، راه باریکه‌ای به سوی هدایت دست و پا می‌کردم. ای وای، کاش من فلانی را [که سبب بدبختی من شد] به دوستی نمی‌گرفتم؛ چون او مرا از یاد خدا بعد از انکه بسراغم آمد گمراه کرد. ✅ که پرستش آن بین ما رواج دارد أَ رَءَیْتَ مَنِ اتخََّذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ (فرقان- ۴۳) آیا دیدی کسی را که معبود خود را خویش برگزیده؟ «هوی» به معنای میل نفس به سوی خواسته‌های خودش است؛ بدون اینکه آن تمایلات را با عقل خود سنجیده و هماهنگ کرده باشد و مراد از «معبود گرفتن هوای نفس»؛ اطاعت و پیروی کردن آن است؛ بدون اینکه توجهی به دستورات خداوند متعال داشته باشد. آیه شریفه درباره کسانی سخن می‌گوید که در کنار آن خدای یکتا، خدای دیگری هم دارند که برخی اوقات و یا همیشه از دستورات او پیروی می‌کنند. آن خدای دیگر یا بت نتراشیده‌ای که پیروان زیادی هم دارد همان بت نفس ماست. هر جا که فرمان یا همان خواست دل با حکمی از احکام الهی در ستیز شد همان جا می‌توان فهمید که ما خداپرستیم یا مطیع بت نفسیم. اگر دستور دین را بی محلی کردیم و در پی برآوردن خواهش دل برآمدیم شک نکنیم که بت پرستیده‌ایم؛ نشان به آن نشان که در دل یا به زبان می‌گوییم: «چون دلم می‌خواهد» نه «چون خدا می‌خواهد». ✅ فواید قرآن وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلًا {۳۲} و كسانى كه كافر شدند گفتند چرا قرآن يكجا بر او نازل نشده است اين گونه [ما آن را به تدريج نازل كرديم] تا قلبت را به وسيله آن استوار گردانيم و آن را با هماهنگی پشت سرهم ردیف کردیم. {۳۲} -در پاسخ به ايرادي كه كافران بر عدم نزول يكجاي قران مي گرفتند، خداوند به پيامبر ميفرمايد ما با اين كار (نزول تدريجي) قلب ترا تثبيت مي كنيم. سپس در آيه 33 نحوه تثبيت را توضيح ميدهد كه هر موقع كافران ، بهانه ها و اتهامات و مطالب جديدي در مخالفت با پيامبر و قران بيان مي كنند يا شبهاتي آميخته از حق و باطل در افكار عمومي ترويج مي كنند، خداوند با نزول ايه‌اي پاسخ انها را بحق و با بهترين توضيح ميدهد و همين باعث تقويت روحيه پيامبر و مسلمين و متقابلا تضعيف كفار ميشود و همين امر هم موجب ناراحتي انها از نزول تدريجي و غير يكجاي قران شده است. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم! . اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین… نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی… جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم… . . دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود… عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا… چه کردی؟ جوابی نداشتم و از از کوچه گذشتم… . . به سومین کوچه رسیدم! شهید محمد حسین علم الهدی… به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم… . . به چهارمین کوچه! شهید عبدالحمید دیالمه… آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم… . . به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران… صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار… حضورم را متوجه اش نکردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار… از حال معنوی ام… گذشتم… . . ششمین کوچه و شهید عباس بابایی… هیبت خاصی داشت… مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی … کم آوردم… گذشتم… . . هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی… انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان میکرد! را دیدم… از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم… . . هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند… انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میکردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند… شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد … . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان… . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت… از تا ! فاصله زیاد بود… . . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم… خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد… . از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت… گاهی،نگاهی 😭🥀💔 🥀🥀🥀🥀🥀
اگر می‌خواهید برای امام زمانتان دلسوزی کنید، اگر محبتی در قلبتان هست و می‌خواهید امام زمانتان را یاری کنید، راه صحیحش این است که در قدم اول، خودت را بساز و تزکیه کن. خواسته‌های نفس، اجتماع، عرف، خانواده و فامیل ما چه می‌گوید را کنار بگذارید. ببینید خدا چه می فرماید، فقط خواست امام زمانت را در زندگی پیاده کن. محبت، یک سلاح کاری‌ است. با محبت به امام زمان ارواحنافداه خوب می‌توانید با خواسته‌های دلتان بجنگید و آنها را کنار بگذارید. با سلاح محبت می‌توانید در جای جای زندگی‌تان بر غلبه کنید. مثلا در منزل اختلاف پیش می‌آید، هوای نفست می‌گوید داد بزن تو حاکم و فرمانروای خانه هستی!!! می‌گویی من به امام زمان ارواحنافداه محبت دارم. آقا نمی‌پسندند من این عمل را انجام بدهم. امام زمانم نمی‌خواهد که من داد بزنم، فحاشی و غیبت کنم. اینها را ترک می‌کنم. این شما را به امام نزدیک کرده است. می‌گویی: به محبت امام، این گناه را ترک می‌کنم. این لغزش را کنار می‌گذارم و نمی‌لغزم. این اشتباه را انجام نمی‌دهم.💪 💠استاد زعفری‌ زاده #