ارتش سوریه کاروان نظامی آمریکا را وادار به عقبنشینی کرد
🔹خبرگزاری رسمی سوریه گزارش داد که پست ایست و بازرسی ارتش سوریه در میدان الوفاء در ورودی شهر القامشلی مانع ورود یک کاروان نظامی آمریکا به این شهر شد.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🌿@didehban313🌿
پیامبر اسلام صل الله و علیه والسلام روی فرش غمگین و ناراحت به پشت خوابیده بود
پروردگارش به جبرئیل دستور داد
تا او را به آسمان بالا ببرد تا پیامبران او را آرامش دهند
* پس به پروردگارت اعتماد کن*
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🌿@didehban313🌿
✨﷽✨
#پندانه
🔴دوربینهای فیلمبرداری زندگی
🔹هیچ میدانید که در هر لحظه و هر زمان چهار دوربین زنده در حال فیلمبرداری از زندگی ما هستند که قرار است روزی در قیامت تمام زندگی ما را به نمایش بگذارند؟
🎥 دوربین اول: خدا
أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَری؛
آیا انسان نمیداند که خدا او را نگاه میکند؟ (علق:14)
🎥 دوربین دوم: ملائک مقرب خدا
مايَلْفِظُمِنْقَوْلٍ إِلاَّلَدَيْهِرَقيبٌعَتيد؛
از شما حرکتی سرنمیزند مگر اینکه دو مأمور در حال نوشتن آن هستند. (قاف:18)
🎥 دوربین سوم: زمین
يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها؛
در آن روز زمین هر چیزی که دیده را بیان میکند. (زلزال:4)
🎥 دوربین چهارم: اعضا و جوارح ما
تُكَلِّمُناأَيْدِيهِمَْتَشْهَدُأَرْجُلُهُمْكانُوايَكْسِبُون؛
در آن روز دستها و پاها۴۴ف۴۴ شهادت میدهند که چه کاری کردهاند. (یس: 65)
🌟کانالرسمیآیتاللهبهجت(ره)
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🌿@didehban313🌿
*ﭘﺴﺮ «ﮔﺎﻧﺪﯼ» در یکی از خاطراتش ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ:*
ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻨﻔﺮﺍﻧﺲ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺩﺍﺷﺖ،،
ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ،،
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﺳﺎﻧﺪﻡ ﮔﻔ ﺖ :
ﺳﺎﻋﺖ 05:00 ﻫﻤﯿﻦ ﺟﺎ ﻣﻨﺘﻈﺮﺕ ﻫﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ
ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﻢ..
ﻣﻦ ﺍﺯ ﻓﺮﺻﺖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻡ،، ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﯾﺪ ﮐﺮﺩﻡ،،
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﯿﺮﮔﺎﻩ ﺑﺮﺩﻡ،،
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻤﺎ ﺭﻓﺘﻢ،،
ﺳﺎﻋﺖ 05:30 ﯾﺎﺩﻡ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﺪﺭ ﺑﺮﻭﻡ!!
ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺳﺎﻋﺖ 06:00 ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ !!
ﭘﺪﺭ ﺑﺎ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ :
ﭼﺮﺍ ﺩﯾﺮ ﮐﺮﺩﯼ؟!
ﺑﺎ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ ﺑﻪ«ﺩﺭﻭﻍ»ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺒﻮﺩ،،
ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻤﺎﻧﻢ،،
ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻪ ﻗﺒﻼ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﯿﺮﮔﺎﻩ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ :
«ﺩﺭ ﺭﻭﺵ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﻣﻦ ﺣﺘﻤﺎ ﻧﻘﺼﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ
ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﻻﺯﻡ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ "ﺭﺍﺳﺖ" ﺑﮕﻮﯾﯽ !!»
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﻢ ﻧﻘﺺ ﮐﺎﺭ ﻣﻦ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟
ﺍﯾﻦ ﻫﺠﺪﻩ ﻣﺎﯾﻞ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻬﻢ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ!!
ﻣﺪﺕ ﭘﻨﺞ ﺳﺎﻋﺖ ﻭ ﻧﯿﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺵ ﺍﺗﻮمبیل ﻣﯽ ﺭﺍﻧﺪﻡ ﻭ ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﺭﻭﻍ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻏﺮﻕ ﺩﺭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺑﻮﺩ،
ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ !!
ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﮕﻮﯾﻢ..
ﺍﯾﻦ ﻋﻤﻞ ﻋﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﭘﺪﺭﻡ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻧﯿﺮﻭﻣﻨﺪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ 80 ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﺪﺍﻥ ﻣﯽﺍﻧﺪﯾﺸﻢ!!
باید فکر کنیم که چرا
...........فقط دروغگو دشمن خداست؟
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🌿@didehban313🌿
ﺟﻬﺎﻥ ﯾﮏ ﺭﺍﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ آﻥ..
«ﺭﺍﻩ ﺭﺍستی» است...
ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷـﺪ...
ﺑﺎ ﺷﮑﺴـﺘﻦ ﭘـﺎﯼ ﺩﯾـﮕﺮﺍﻥ،
ﻣـﺎ ﺑﻬﺘـﺮ ﺭﺍﻩ ﻧﺨـﻮﺍﻫﯿﻢ ﺭﻓــﺖ!!
ﮐﺎﺵ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺑﺎ..
"ﺷﮑﺴﺘﻦ ﺩﻝ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ"
ﻣﺎ خوشبخت ﺗﺮ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﯾﻢ...
ﮐﺎﺵ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ ﺍﮔﺮ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﺷﮏ ﮐﺴﯽ ﺷﻮﯾﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻃﺮﻑ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﯼ ﺍﻭ ﻃﺮﻓﯿﻢ...
*ﻭ این..*
*«ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩن»*
*است که زیباست
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🌿@didehban313🌿
يك وقتهايي خسته ميشديم. ميگفتيم، بابا! همه هستند، تو نيستي! بچههاي ديگر پدرهايشان هميشه هستند. حتي خواهر كوچكترم ميگويد من هميشه آرزو داشتم بابا يك بار با ماشين بيايد مدرسه دنبالم! من هم اين آرزو را داشتم. بخصوص وقتي پدر آدم، شيكپوش باشد و مرتب و هميشه اهل بگو و بخند. خب برايمان عزت بود داشتن چنين پدري.
اما پدر ميگفت من دارم يك كار خيلي مهم براي #امام_زمان انجام ميدهم تا زماني كه ايشان آمد، با سلاحهاي ما كار كند. اينها را ميگفت و با شوخي و خنده ما را راضي ميكرد....
اين قدر قشنگ ميگفت؛ با شور و نشاط و انرژي. ميگفت :
ما يك روز اسرائيل را نابود ميكنيم. با همين سلاحهايي كه خودمان ميسازيم، اسرائيل را به خواري ميكشيم. الان اين طوري فكر نكنيد كه من نيستم و شما تنها هستيد، همه اين كارها براي امام زمان است. شما هم در اجر اين كارها سهيم هستيد.
خيلي خوشبيان بود. علاوه بر اينها هر زمان پدر منزل بود هميشه ما يا در كوه و دشت بوديم يا ميرفتيم خريد. همه جا گروهي ميرفتيم و هيچ فرقي بين من كه ازدواج كردهام با بقيه نبود.
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم|
🦋پدر موشکی ایران| روایت دختر بزرگ شهید
🖥منبع گزارش: ایسنا
#خط_مقدم
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🌿@didehban313🌿
✅ ۳.۵ میلیارد دلار از منابع مسدود ایران در دسترس قرار گرفته است
💬 #توئیت علی نادری، مدیرعامل خبرگزاری جمهوری اسلامی:
کمتر از ۱۰۰ روز پس از آغاز دولت سیزدهم، اخیرا بیش از ۳.۵ میلیارد دلار از منابع مسدود ایران در یکی از کشورها در دسترس قرار گرفته و بخش قابل توجهی از این منابع در حال ورود به چرخه تجاری کشور است.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🌿@didehban313🌿
📝 همین که از رئیس جمهوری که در مقابل افزایش قیمت خودرو صرفا “مکدر” میشد و سخنگویش دولت را بی تقصیر و اثر جلوه میداد، رسیدیم به رئیس جمهوری که مقتدرانه در برابر تصمیمات می ایسته و خودش رو مسئول میدونه؛ نشون میده حداقل بعد ۸ سال تبخیر امید میشه به آینده امیدوار بود!
✍ سید هانی هاشمی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🌿@didehban313🌿
امیرعبداللهیان: توافق خوب مستلزم لغو موثر تحریمهاست
🔹وزیر خارجه کشورمان در پستی اینستاگرامی نوشت: با نهایی شدن زمان برگزاری گفتوگوها در وین، ضروری بود که یکبار دیگر مواضع و نظرات ایران را به دیگر طرفهای برجام ابلاغ کنم.
🔹به همین دلیل، طی هفته گذشته در گفتوگوهای تلفنی مفصل و جداگانه با وزرای خارجه ۵ کشور عضو برجام (چین، روسیه، انگلیس، آلمان و فرانسه) بر چند نکته تأکید کردم، از جمله این که دولت ایران با رویکردی عملگرایانه و نتیجه محور وارد گفتوگوها میشود و مصمم به دستیابی به یک «توافق خوب» است، اما این امر مستلزم لغو موثر و قابل راستیآزمایی تحریمها و بازگشت طرفهای مقابل به تعهدات کامل است.
🔹ایران قصد ندارد در بنبستهای باقیمانده از گفتوگوهای پیشین، بماند. ضمن این که آنرا در دسترس خود دارد. معتقدم اگر طرفهای مقابل با رویکردی جدی و مثبت وارد وین شوند، دستیابی به یک توافق خوب آن هم در کوتاه مدت امکانپذیر است.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🌿@didehban313🌿
حاج اقای قرائتی:
بزرگواری تعریف میکرد👇
پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ،
در شش سالگی که کمی خواندن و. نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست
( در بزم غم حسین مرا یاد کنید )
بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟؟
روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!!
وقتی آرام شد راز گریستن خودش را برای من اینگونه تعریف کرد :
در جوانی چند روز مانده به ازدواجم گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند
از قضا نامزدم سرویس زیبا و بسیار گرانی را انتخاب کرد ،
من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان پدرت گفت :
حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد
من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !!
بالاخره پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد
گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته
آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم
وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت
وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد :
آنروز بعد از خرید طلا چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند ،
من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است
حواله ی آقا امام حسین علیه السلام است ،
لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !!
تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، بگونه ای که آنروز پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که زنم نفهمید
و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!!
وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم
همانگونه که در عزای امام حسین بر سر می زده دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده ،
همانگونه که در عزاء بر سینه میزده مرهمی به سینه درد مندان هم بوده ،
و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری مینداخته هرگز دستش به مال مردم و بیت المال آلوده نبوده
و یک حسینی حسینی راستین بوده است .....
اللهم ارزقنا توفيق خدمة الحسين عليه السلام في الدنيا و الآخره
لطفا حسینی واقعی باشیم
یا#امام_زمان
┄┅┅┅┅❀🌺❀┅┅┅┅┄
🌿@didehban313🌿