يك وقتهايي خسته ميشديم. ميگفتيم، بابا! همه هستند، تو نيستي! بچههاي ديگر پدرهايشان هميشه هستند. حتي خواهر كوچكترم ميگويد من هميشه آرزو داشتم بابا يك بار با ماشين بيايد مدرسه دنبالم! من هم اين آرزو را داشتم. بخصوص وقتي پدر آدم، شيكپوش باشد و مرتب و هميشه اهل بگو و بخند. خب برايمان عزت بود داشتن چنين پدري.
اما پدر ميگفت من دارم يك كار خيلي مهم براي #امام_زمان انجام ميدهم تا زماني كه ايشان آمد، با سلاحهاي ما كار كند. اينها را ميگفت و با شوخي و خنده ما را راضي ميكرد....
اين قدر قشنگ ميگفت؛ با شور و نشاط و انرژي. ميگفت :
ما يك روز اسرائيل را نابود ميكنيم. با همين سلاحهايي كه خودمان ميسازيم، اسرائيل را به خواري ميكشيم. الان اين طوري فكر نكنيد كه من نيستم و شما تنها هستيد، همه اين كارها براي امام زمان است. شما هم در اجر اين كارها سهيم هستيد.
خيلي خوشبيان بود. علاوه بر اينها هر زمان پدر منزل بود هميشه ما يا در كوه و دشت بوديم يا ميرفتيم خريد. همه جا گروهي ميرفتيم و هيچ فرقي بين من كه ازدواج كردهام با بقيه نبود.
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم|
🦋پدر موشکی ایران| روایت دختر بزرگ شهید
🖥منبع گزارش: ایسنا
#خط_مقدم
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🌿@didehban313🌿
🚀 برای خرید موشک به روسیه رفتیم، یک موشک چشممو گرفت
موشکی با برد ۳٠٠کیلومتر و خطای ۲۵متری موقع اصابت به هدف
موشک رو خواستم، ژنرال روس موافقت نکرد
گفت: فروشی نیست
اصرار کردم، رد کرد
گفت: من میشناسمت، اگه ما این موشک و به ایران بفروشیم میری از روش میسازی، قول دادم این کارو نمیکنم
ولی قبول نکرد، ناراحت شدم
گفتم: ما این موشک روخودمون میسازیم
ژنرال روس خندید
برگشتم ایران، هرچه روی این طرح کار کردیم جواب نگرفتیم
پناه بردم به مشهد به آغوش امام رضا علیه السلام..
سه روز میرفتم حرم توسل میکردم...
بعد روی کارم فکر میکردم، روز سوم عنایتی از آقا شد، جرقه ای توی ذهنم خورد
برگشتم محل استقرارمون، تو دفترنقاشی دخترم طرحی که به ذهنم اومده بود و کشیدم
برگشتم تهران، برگشتیم سرکار
طرح رو پیاده کردم، شد..
بهتر از موشک روسی و دقیق تر از اون شد...
اسمشو گذاشتیم فاتح، فاتح ۱۱٠
اولین سری از موشک های نقطه زن ایرانی با خطای زیر ۱٠ متر
امام رضا گره موشکی مارو تو دفترنقاشی یه دختربچه حل کرد
سالها بعد و درجریان جنگ اوکراین، روسیه خواستار خرید موشک های فاتح۱۱٠ از ایران شد..
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم❤️