eitaa logo
دین بین
14.2هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
13 فایل
😁هدف ما گفتن موضوعات سنگین با قالب سبکه 🎞 تولید کلیپهای اینوری برای اونوری‌ها 🥴 ✍️ نویسنده و کارگردان: سید علی سجادی‌فر 🎞️ بازیگر: امید غفاری ادمین کانال و رزرو تبلیغات: @admin_dinbin پیج ویراستی مون: https://virasty.com/dinbin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام روزتون مهدوی 🌹14 صلوات🌹 برای سلامتی وظهور اقا بفرسین تا ان شاالله قسمتهای جدید رو بذارم😊
🌸🍃 ❤❤ .✍ از زبان مریم بعد از چند جا و زیارت بالاخره وارد طلائیه شدیم از طلائیه خیلی چیزا شنیده بودم اینکه اینجا جای خیلی خاصیه و خیلی دوست داشتم زودتر بهش برسم. وقتی وارد شدیم اینجا با جاهای قبلی برام فرق داشت.. هم حس و حالش هم منظرش... هرکی یه گوشه ای نشسته بود و با شهدا راز و نیاز میکرد. -زهرا:مریم بعضیا چه حال خوبی دارن -آره زهرا.بهشون غبطه میخورم -و بعضیا هم چه بی شخصیتن صدای خندشون رو میشنوی از پشت سر؟! -کیا هستن ؟! -همون سه نفر دیگه من نمیدونم اینا چرا اومدن اینجا -حتما فک کردن پیک نیکه -به اینا غبطه نمیخوری؟! -چرا . . 🔮از زبان سهیل روز دوم اردو شروع شد بعد از دیدن چند جا قرار شد جایی بریم به نام طلاییه . حسن: داش سهیل داریم میریم معدن طلاها وحید: دستگاه گنج یاب نیاوردیم که با خودمون -اشکال نداره با بیل میکنیم -سهیل: حالا طلاهاش کجا هست؟! -حسن : ما که هرچی میبینیم فعلا فقط طلای سیاهه وحید:یعنی خوشم میاد این بچه بسیجیا فقط منتظر گریه ان.خاک میبینن گریه میکنن..آب میبینن گریه میکنن...راوی حرف میزنه گریه میکنن...ساکته گریه میکنن..حالا چه مرگشونه نمیدونم؟ -فک کنم زن میخوان باباشون براشون نمیگیره -شایدم دختره بهشون گفته ریش داری زنت نمیشم -راستی این مذهبیا چجوری عاشق میشن؟؟این چادریا که همه شبیه همن -عاشق نمیشن که بابا.میرن به مامانشون میگن زن میخوایم اونم یکی رو انتخاب میکنه دیگه یا شایدم ده بیست سی چهل میکنن حسن :-نه بابا عاشق هم میشن.صفحه این پسره سید مهدی بنی هاشمی رو ندیدین مگه شعر پعر میگه برا چادر؟! وحید: اون که دیوونست...ولش کن -اخه بعد عاشق بشن گم نمیکنن عشقشون رو؟! -فک کنم فرداش گم کنن مثلا میگن عاشق این بودم یا اینیکی؟!نه اون دیروزی چادرش براق تر بود -خلاصه عالمی دارن برا خودشونا . سهیل: بچه ها بریم پیش هم کاروانیا...زیاد دور نشیم -حسن: آره دور بزنیم.دیگه بقیش هم مثل همینجاست وحید: بچه ها نگاه کنین انگار یه چی دارن پخش میکنن.فک کنم میان وعده دارن میدن مارو خبر نکردن نامردا -حسن:بدو بریم . -سلام اخوی حاجی -سلام برادر -حاجی چی پخش میکردی به ما ندادیا -الان میدم به شما هم...بفرمایین -این چیه؟؟آرد نخودچیه؟😟بخوریمش؟! -خاک طلائیه هست برادر.برای تبرک -این مسخره بازیا چیه حاجی.خاک خاکه دیگه به جای اینا دو تا کلوچه میدادی. -این خاک فرق داره برادر. -برا شما همه چیز فرق داره.ما میریم سمت مسجده.خاکبازیهاتون تموم شد ما هم صدا کنید. . ... 🌸 🌹 ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄ @sangarsazanbisangar ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄
❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣ قسمت اول رمان زیبای #دست_پا_چلفتی😍💕 https://eitaa.com/sangarsazanbisangar/11334 ❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣
#سلام_امام_مهربان_زمانم 🌷 آقای خوبم؛ تا نیایی گره از کار بشر وا نشود درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود... #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_الساعه #دوستانتان_را_دعوت_ڪنید 🌸 #کپی_فقط_با_ذکر_ایدی_کانال🌹 ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄ @sangarsazanbisangar ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄
حجابـــ🌸ـــ احترام به حرمت های الهــ✨ــی ست و چــادر - حجــ🌸ــاب بــــــرتر - بـــ😍ـله ی بلند من است به یکتا معـ❣ـشوق عالم به خـ⭐️ــدای مهربانم #دوستانتان_را_دعوت_ڪنید 🌸 #کپی_فقط_با_ذکر_ایدی_کانال🌹 ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄ @sangarsazanbisangar ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام دلهاتون مهدوی🌸🍃 🌹14 صلوات🌹 برای سلامتی وظهور اقا بفرسین تا ان شاالله قسمتهای جدید رو بذارم😊
🌸🍃 ❤❤ .✍ . به پادگان برگشتیم و شب رو خوابیدیم مثل شبهای پیش قبل از خواب بگو و بخندمون به راه بود صبح فردا وقتی بلند شدم حال دیگه ای داشتم . -حسن: چی شده داش سهیل؟تو خودتی چرا؟ -سهیل: ها؟!هیچی؟! چرا یعنی یه چی شده دیشب یه خوابی دیدم -وحید: خیر باشه.حالا چی دیدی کلک؟ -سهیل : نمیدونم چجوری بگم اصن ولش -حسن: بگو دیگه بابا نصف جونمون کردی -هیچی ...خواب دیدم همینجا خوابیم یه نفر منو صدا میکنه میگه سهیل بیاد پیش در پادگان کار دارن باهات.منم پاشدم رفتم پیش در... وحید: مگه زندانه که ملاقاتی داشتی؟! -اگه گوش نمیدین نگم؟؟ حسن: وحید دو دیقه خفه شو ببینیم سهیل چی میگه... -وحید: خا بابا...تعریف کن -من رفتم پیش در دیدم دو سه تا از این بچه بسیجیا هستن...لباس خاکی پوشیدن منتظر منن -حسن:چی میگفتن؟؟ -عصبانی بودن...گفتن ای پسر ما تک تک کسایی که اینجا میان رو دعوت میکنیم...کی تورو راه داده بیای اینجا؟!؟...حق نداری پات رو تو شلمچه بزاری -حسن:فک کنم دیشب زیادی خوردی داش سهیل -وحید:نکنه گشنت شد از این خاک پاکای اینا خوردی اونا هم شاکی شدن ازت؟! -سهیل:شما هم که همه چیو شوخی میگیرین حسن:خب شوخی هست دیگه عزیز من...منم خواب میبینم هر شب بایه اژدها دارم میجنگم دلیل نمیشه که برم بجنگم با اژدها . در حال صحبت بودیم که مسئول کاروان صدا زد بچه ها پاشید میخوایم بریم شلمچه...بدویید . تا اسم شلمچه اومد قلبم انگار وایساد عرق سردی رو پیشونیم نشست با ترس و لرز آماده شدم و سوار اتوبوس شدیم. تو راه همش داشتم به خواب دیشب فکر میکردم و حسن و وحید هم داشتن چرت میزدن رفتیم و رفتیم تا رسیدیم به شلمچه یه صحرا پر از خاک تا خواستیم وارد شلمچه بشیم پام به یه سنگی گیر کرد و با صورت به زمین خوردم همه برگشتن نگام کردن و حسن و وحید هم شروع به خندیدن کردن وحید: داش سهیل چی شد؟! کله پا شدی که حسن:فک کنم اثرات خاک دیروزه ها.پیرمرده میگفت این خاک آدم رو میگیره گوش ندادی.گرفتت و مست و ملنگ شدی . پا شدم لباسم رو تکوندم و اروم راه افتادم... دلم خیلی شکسته بود . رو کردم به بچه ها و گفتم: امروز میخوام به حرف ها راوی گوش بدم اگه دوست دارین بیاین اگرم نه خودتون مختارید. اولا ما مختار نیستیم حسن و وحیدیم ولی باهات میایم باز کله پا نشی . راوی داشت صحبت میکرد اینجا شلمچه هست اینجا همون جاییه که جوونای ما تکه تکه شدن. این خاکی که روش نشستید توش پر از چشم های قشنگ و قلب های مهربون بچه های ماست . ... 🌸 🌹 ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄ @sangarsazanbisangar ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄
🍃🌸 🌸🍃 هرروز یه صفحه قران به نیت و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف🌸🍃 😍 🌸 🌹 ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄ @sangarsazanbisangar ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄
🍃🌸 🌸🍃 😍 (ترجمه:شیخ علی ملکی) ... 🌸 🌹 ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄ @sangarsazanbisangar ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄