🌱 #دعا_جهت_ظهور_آقا_امام_زمان
حدیثی دیدم بسیار تکان دهنده که قلب ادم را به لرزه در می اورد.
در این حدیث شریف که از امام عصر روحی فداه نقل شده بود :
هر کس بعد از گریه بر مصائب جدم برای من دعا کند ، من حتما حتما او را دعا میکنم!
شیخ شوشتری در خصائص نقل کرده است که دعا بعد از اشک بر سید الشهدا علیه السلام مستجاب است.
دعای دسته جمعی مستجاب است.
حالا کمی تامل کنیم متوجه میشویم ظهور واقع نمیشود مگر اینکه این گِره کور با توسل بر سید الشهدا علیه السلام باز شود. یعنی تا حسینی نشوی مهدوی نخواهی شد.
بزرگترین اجتماع و به قول معروف دست جمعی شیعیان چه زمانی است ؟
پاسخ روشن است اربعین !
☑️حال در این اجتماع شیعی ! در زیر قبه سید الشهدا علیه السلام ! اشک بر سید الشهدا علیه السلام ! دعا برای تعجیل در فرج امام زمان روحی فداه ! مستجاب میشود یا نه ؟
یعنی تمام امکانات استجابت دعا فراهم شده است، فقط یک دعای دست جمعی میخواهد! دستمان برود بالا و یک صدا هیچ چیز نخواهیم جز فرج امام زمان ارواحنا فدا، اقا هم که فرمودند حتما حتما دعا میکنم ، اللهم عجل لولیک الفرج دست جمعی بعد از اشک بر سید الشهدا علیه السلام زیر قبه سید الشهدا علیه السلام با ما ! آمین آن با حجت بن الحسن ارواحنا فداه .
✅در اربعین میشود ظهور را محقق کرد چون در هیچ مراسمی دیگر این جمعیت و تمام امکانات دعای مستجاب نیست فقط اربعین است.
اربعین #شاه_راه_ظهور است.
پس امسال یک صدا همه با هم یک شعار
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اربـعیـن
#ظهور
#یک_صدا_اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌷-----*~*💓*~*-----🌷
#شهداعاشقترند💞👇
┏━━━🍃═❤️━━━┓
@sangarsazanbisangar
┗━━━❤️═🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂🍂🍂🍂🍂
غمت ریشه داره تو دیوار و در
تو گودال خونی، محرم، صفر
تو پاهای زخمی رو شن های داغ
غریبی، اسیری، همون اتفاق ...
🍃🍃🍃کلیپ زیبای #بیقرار
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مهدویت
🌷-----*~*💓*~*-----🌷
#شهداعاشقترند💞👇
┏━━━🍃═❤️━━━┓
@sangarsazanbisangar
┗━━━❤️═🍃━━━┛
وﻗﺘﯽ تو جبهه ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺩﺭ ﻧﺎﯾﻠﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﺯﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﯾﮏ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯿﻪ ﮐﻤﭙﻮﺗﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻠﺶ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ: ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺳﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ. ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎﯼ ﺣﻖ ﻋﻠﯿﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻔﺮﯼ ﯾﮏ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ. ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻘﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺑﺨﺮﻡ. ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺎ ﺭﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ، ﺍﻣﺎ ﻗﯿﻤﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ، ﺣﺘﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﮔﻼﺑﯽ ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺘﺶ 25 ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺨﺮﻡ.
ﺁﺧﺮ ﭘﻮﻝ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺳﯿﺮﮐﺮﺩﻥ ﺷﮑﻢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ. ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺗﻤﯿﺰِ ﺗﻤﯿﺰ ﺷﺪ. ﺣﺎﻻ ﯾﮏ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺷﺪﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺸﻮﻡ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎ ﮐﻤﮑﯽ ﮐﻨﻢ.
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺗﻮ ﺳﻨﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺑﻮﺩ...
"شهيد حسين خرازى"
"شرمشان باد، کسانی که با اختلاس، دزدی و رانت خواری به خون شهیدان خیانت کردند و میکنند ..."❤
🌷-----*~*💓*~*-----🌷
#شهداعاشقترند💞👇
┏━━━🍃═❤️━━━┓
@sangarsazanbisangar
┗━━━❤️═🍃━━━┛
✨✨✨✨✨
▫️نقشی که آدمخوار شد! 😳🤔
🔹کرامتی از حضرت امام هادی علیه السلام بر پیشانی تاریخ نقش بسته و شهرت فراگیری دارد که بازگفتن و بازشنیدنش حلاوت مکرر دارد.
در درباری که تاریخ همه اش به حکم و میل سلطان نوشته می شود و جز نامهایش غالبا دروغ یا غلوآمیز است، حادثه ای روی داد سخت شگفت و بی مانند آن هم در حضور انبوه مردان نامور. سلطان را دیگر توانی نمانده که پنهانش کند ،زیرا تا پستوی تاریک کنیزان و بیغوله غلامان رفته و از برج و باروی کاخ درآمده و همگان آن را شنیده اند و بازگفته اند. حادثه چنان شگفت است که قوالان و قصه خوانان ضرورتی و چاره ای نمی یافتند که بدان شاخ و برگ دهند. نقاشی شیری بر پشتی ، جان میگیرد و به شیری واقعی تبدیل می شود و شعبده بازی را می خورد و سر جایش بر می گردد و می شود همان نقاشی که بود. اینک اصل روایت :
🔹رَوَی أَبُوالْقَاسِمِ بْنُ أَبِی الْقَاسِمِ الْبَغْدَادِیُّ عَنْ زرارة[زَرَافَةَ]حَاجِبِ الْمُتَوَکِّلِ أَنَّهُ قَالَ:وَقَعَ رَجُلٌ مُشَعْبِذٌمِنْ نَاحِیَةِ الْهِنْدِ إِلَی الْمُتَوَکِّلِ یَلْعَبُ بِلَعِبِ الْحُقِّ لَمْ یُرَمِثْلُهُ وَکَانَ الْمُتَوَکِّلُ لَعَّاباًفَأَرَادَأَنْ یُخْجِلَ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدِبْنِ الرِّضَافَقَالَ لِذَلِکَالرَّجُلِ إِنْ أَنْتَ أَخْجَلْتَهُ ... تا آخر. برای پرهیز از درازنویسی به ترجمه اش بسنده کنیم.
🔹يكى از دربانان متوكّل به نام زرّافه
مى گويد: روزى مردى شعبده باز، از هندوستان نزد متوكّل آمد. او در شعبده بازى مهارت تامّى داشت كه تا آن موقع نظير او هرگز ديده نشده بود. خود متوكّل نيز شعبده بازى را دوست داشت. تصميم گرفت توسّط آن شعبده باز امام هادى عليه السلام را شرمنده سازد. به همين جهت، به آن مرد گفت: اگر بتوانى او را شرمنده سازى، هزار دينار به تو جايزه مى دهم. روى اين تصميم مجلسى ترتيب داده و امام هادى عليه السلام نيز دعوت شد، مجلس آماده شد. سفره غذا را گستردند و متوكّل نشست. من نيز كنار او نشستم، و حضّار همه در جاهای خود نشستند. امام هادى عليه السلام نيز تشريف فرما شد. سمت چپ حضرت يك پشتى بود كه روى آن تصوير شيرى نقش شده بود. شعبده باز كنار همان پشتى نشست. در سفره نان هاى نازكى بود كه از قبل آماده كرده بودند. وقتى حضرت دستش را دراز كرد تا نانى بردارد، شعبده باز كارى كرد كه نان در هوا پريد. حضرت خواست نان ديگرى بردارد باز آن مرد، همان كار را كرد. دست به نان سوّمى گذاشت باز هم نان را به هوا پراند،. حاضرين خنديدند [و قهقاه مستانه و لبخنده های فاتحانه برخاست. غبغب شعبده باز و متوکل بر آمده از غرور نشان از فیروزی و کامروایی داشت]
در اين موقع، امام هادى عليه السلام دست مباركش را به تصوير شيرى كه در پشتى بود، زد و فرمود:
خذيه ؛ (اين مرد را بگير! )
ناگاه شير به صورت حقیقی نمايان شد و شعبده باز را بلعيد و به همان جاى سابق خود برگشت و در پشتى به صورت نقش قرار گرفت.
همه حاضرين از اين كار در حيرت فرو رفتند. امام هادى عليه السلام__ برخاست تا برود، متوكّل گفت:
از شما خواهش مى كنم كه بنشين و اين مرد را برگردان.
امام هادى عليه السلام__ فرمود:
به خدا قسم، ديگر او را نخواهى ديد آنگاه به متوكّل عتاب آلود فرمود:
آيا دشمنان خدا را بر دوستان او مسلّط مى كنى؟
حضرت اين را فرمود و از مجلس بيرون رفت.
و آن مرد نيز پس از آن دیگر هرگز ديده نشد.
[قطره ای از دریای فضایل اهل بیت علیهم السلام،ج ۲، ص ۷۳۳ ؛ بحارالانوار،ج ۵۰،ص146]
🔹از تعجب و انکارِ دیرباوران و انکارگران در شگفتم که در قرآن اینهمه اعجاز خوانده اند ، اما برای اهل البیت برنمی تابند چنین کرامت ها و معجزاتی را . مگر اهل آیه تطهیر و مباهله و ولایت وبسیار آیات دیگر نیستند؟ مگر "عالین" جز اینان اند که ملایک برای تشریفشان بر آدم سجده کردند زیرا حامل نطفه آنها شده بود؟ پیامبران مبشرانِ آمدنِ آنان بوده اند و به حقانیتشان ایمان آورده بودند. خلفای پیامبر خاتم اند. والیان آفرینش اند. بر تمام آسمانها و زمین امر می رانند و همه به یُمن و لطفشان روزی میخورند.
🔹فقط میتوانم این را بگویم که ای کاش همگان بخوانند فرمایش های امام هادی علیه السلآم را که در زیارت جامعه آمده و در آن ما را با امام و امامت و امامان آشنا می کند!
🌷-----*~*💓*~*-----🌷
#شهداعاشقترند💞👇
┏━━━🍃═❤️━━━┓
@sangarsazanbisangar
┗━━━❤️═🍃━━━┛
#سلام_امام_مهربان_زمانم
روزهای بدون تـ❤️ـو...
هرچند به سختی؛
ولی میگذرد...
میگذرد به امیدی که...
یکروز با طلوع آفتــاب؛
شروع دولت مهــدوی را....
شاهد باشیم إن شاءالله
سلام موعـ❤ـود مهربانم ....
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
🌷-----*~*💓*~*-----🌷
#شهداعاشقترند💞👇
┏━━━🍃═❤️━━━┓
@sangarsazanbisangar
┗━━━❤️═🍃━━━┛
#حکایت_پنداموز✨
تجزیه و ترکیب!
روزی یکی از دوستان بهلول گفت: ای بهلول! من اگر انگور بخورم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم حرام می شود؟….
بهلول گفت: نگاه کن! من مقداری آب به صورت تو می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! بهلول گفت: حال مقداری خاک نرم بر گونه ات می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن را محکم بر پیشانی مرد زد!
مرد فریادی کشید و گفت: سرم شکست! بهلول با تعجب گفت: چرا؟ من که کاری نکردم! این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی، اما من سرت را شکستم تا تو دیگر جرات نکنی احکام خدا را بشکنی!!
🌷-----*~*💓*~*-----🌷
#شهداعاشقترند💞👇
┏━━━🍃═❤️━━━┓
@sangarsazanbisangar
┗━━━❤️═🍃━━━┛
سلام روزتون بخیر دوستان بزرگوار اگرخاطراتی(عاشقانه-عارفانه و پیادا روی اربعین و ،،،،،،) دارین برامون بفرسین تا در کانال قرار بدم
اگر درزندگیتون تجربیاتی دارین که میتونه تلنگری باشه برای دوستان دیگه حتما بفرسین😍
@khodaie6469
آرامش آسمان شب
سهم قلبتان❣ باشد
و نور ستاره ها💫
روشنى ِ بى خاموش ِ تمام لحظه هايتان
شبتون مهتابی🌷
#شبتون_مهدوی_وارام🌹🍃
🌷-----*~*💓*~*-----🌷
#شهداعاشقترند💞👇
┏━━━🍃═❤️━━━┓
@sangarsazanbisangar
┗━━━❤️═🍃━━━┛
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
سلام به خدا
که آغازگر هستی ست
سلام برمنجی عالم
که آغازگر حکومت الهیست
سلام به آفتاب
که آغازگر روزست
سلام به مهربانی
که آغازگر دوستیست
سلام به شماکه
آفتاب مهربانی هستید
الهی به امید تو💚
🌷-----*~*💓*~*-----🌷
#شهداعاشقترند💞👇
┏━━━🍃═❤️━━━┓
@sangarsazanbisangar
┗━━━❤️═🍃━━━┛
#سلام_امام_مهربان_زمانم 🌷
کسانی به امامِ زمانشان
خواهند رسید،
که اهل سرعت باشند... !
و اِلّا تاریخ کربلا
نشان داده
که قافله حسینی
معطل کسی نمی ماند.
#شهید_سیدمرتضی_آوینی
#اللهم_اجعلنامن_انصاره_واعوانه_والمستشهدین_بین_یدیه
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
🌷-----*~*💓*~*-----🌷
#شهداعاشقترند💞👇
┏━━━🍃═❤️━━━┓
@sangarsazanbisangar
┗━━━❤️═🍃━━━┛
#خاطــــــره✨
قسمت اول
آن شب وقتی به خانه رسیدم دیدم همسرم مشغول آماده کردن شام است. دستش را گرفتم و گفتم “باید راجع به موضوعی باهات صحبت کنم”. او هم آرام نشست و منتظر شنیدن حرفهای من شد. دوباره سایه رنجش و غم را در چشماش دیدم. اصلاً نمیدانستم چه طور باید به او بگویم، انگار دهنم باز نمیشد.
هرطور بود باید به او میگفتم و راجع به چیزی که ذهنم را مشغول کرده بود، با او صحبت میکردم. موضوع اصلی این بود که میخواستم از او جدا شوم. بالاخره هرطور که بود موضوع را پیش کشیدم، از من پرسید چرا؟ اما وقتی از جواب دادن طفره رفتم خشمگین شد و در حالی که از اتاق غذاخوری خارج میشد فریاد میزد: “تو مرد نیستی!”
آن شب دیگر صحبتی نکردیم و او دائم گریه میکرد و مثل باران اشک میریخت. میدانستم که میخواست بداند که چه بلایی بر سر عشقمان آمده و چرا؟ اما به سختی میتوانستم جواب قانع کنندهای برایش پیدا کنم؛ چرا که من دلباخته دختری جوان شده بودم و دیگه نسبت به همسرم احساسی نداشتم. من و او مدتها بود که با هم غریبه شده بودیم و تنها نسبت به او احساس ترحم میکردم. بالاخره با احساس گناه فراوان موافقتنامه طلاق را گرفتم. خانه، ۳۰ درصد شرکت و ماشین را به او دادم؛ اما او تنها نگاهی به برگهها کرد و بعد همه را پاره کرد.
زنی که بیش از ۱۰ سال کنارش زندگی کرده بودم تبدیل به یک غریبه شده بود و من واقعاً متاسف بودم و میدانستم که آن ۱۰ سال از عمرش را برای من تلف کرده و تمام انرژی و جوانیاش را صرف من و زندگی با من کرده؛ اما دیگر خیلی دیر شده بود و من عاشق شده بودم. بالاخره با صدای بلند شروع به گریه کرد، چیزی که انتظارش را داشتم. به نظر من این گریه یک تخلیه هیجانی بود. ظاهراً مسئله طلاق کم کم داشت برایش جا میافتاد.
فردای آن روز دیروقت به خانه آمدم و دیدم نامه ای روی میز گذاشته! به آن توجهی نکردم و به رختخواب رفتم و به خواب عمیقی فرو رفتم. وقتی بیدار شدم دیدم آن نامه هنوز هم همان جاست. وقتی آن را خوندم دیدم شرایط طلاق را نوشته؛ هیچ چیزی از من نمیخواست، جز اینکه در این یک ماه که از طلاق ما باقی مانده به او توجه کنم. از من درخواست کرده بود که در این مدت تا جایی که ممکن است هر دو به صورت عادی کنار هم زندگی کنیم. دلیلش هم ساده و قابل قبول بود: پسرمان در ماه آینده امتحان مهمی داشت و همسرم نمیخواست که جدایی ما پسرمان را دچار مشکل کند! این مسئله برای من قابل قبول بود؛ اما او درخواست دیگری نیز داشت: از من خواسته بود که روز عروسیمان را به یاد آورم، در آن روز او را روی دستانم گرفته بودم و به خانه آوردم، از من درخواست کرده بود که در یک ماه باقی از زندگی مشترکمان هر روز صبح او را از اتاق خواب تا دم در به همان صورت روی دستهایم بگیرم و راه ببرم!
#ادامه_دارد
🌷-----*~*💓*~*-----🌷
#شهداعاشقترند💞👇
┏━━━🍃═❤️━━━┓
@sangarsazanbisangar
┗━━━❤️═🍃━━━┛
🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃
داستانهایی که به خاطرش دعوت شدین😊👇👇👇
✨حسن لاته.....
https://eitaa.com/sangarsazanbisangar/6074
✨قهر بودیم.....
https://eitaa.com/sangarsazanbisangar/14489
✨نقشی که ادمخوار شد....
https://eitaa.com/sangarsazanbisangar/15268
✨یک روز وقتی کارمندان.....
https://eitaa.com/sangarsazanbisangar/14813
✨ان شب وقتی.......
https://eitaa.com/sangarsazanbisangar/6074
✨داستان زیبای شاخه گل خشکیده✨
https://eitaa.com/sangarsazanbisangar/15616
✨زنی که فرزند خویش را انکار میکرد
https://eitaa.com/sangarsazanbisangar/15722
✨مولا وغلام مشتبه شدند
https://eitaa.com/sangarsazanbisangar/15749
✨داستان امیرالمؤمنین واژدها
https://eitaa.com/sangarsazanbisangar/15772
✨داستان یک فرزند ودومادر
https://eitaa.com/sangarsazanbisangar/15802
✨ایت الله اراکی......
https://eitaa.com/sangarsazanbisangar/14479
🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀