#اتاق_مشاوره 👥
#جلسه_سوم
خیلی مضطرب و نگران وارد اتاق شد😰 بهش سلام کردم متوجه سلامم نشد
من که به احترامش از جام بلند شده بودم یک قدم به طرفش رفتم و دوباره سلام کردم و گفتم: به نظر میرسه خیلی نگرانی
یکه ای خورد و کمی خودشو جمع و جور کرد و نفس عمیقی کشید و گفت: بببخشید اصلا حواسم نبود امروز نمی خواستم بیام مشاوره اصلا حالم خوب نیس استاد اوضاع هیچ فرقی نکرده😞
گفتم: از چه نظر فرقی نکرده؟
گفت: اونا حتی حاضر نشدند به آزمون هایی که دادین نگاه کنن، میگن تو حالت خوب نیس رفتی مشاوره ما رو سننم
گفتم: منظور از اونا کیان؟ یعنی میخوام دقیقتر بدونم چه کسایی این حرفارو بهت زدن؟
گفت: همشون مثل همن😒
گفتم: موافقی از اول مسئله رو با هم مرور کنیم و برام بگی چه اتفاقاتی افتاده؟🔍
گفت: از اینجا که رفتم وقتی به پدرم گفتم رفتم مشاوره بلافاصله گفت: خوب دیگه آبرو برام نذاشتی! گفتم: به خدا بابا هیچی درباره شما نگفتم فقط درباره خودم حرف زدم و مشاور یه سری فرم ها و آزمون هایی داده که باید انجام بِدم منتها گفته اَگه والدین و سایر اعضای خانواده هم انجام بِدن خیلی به حل مسئله کمک می کنه،
گفت: تو رفتی مشاوره حالت خوب نبوده به ما چه ربطی داره! گفتم: مشاور میخواد بدونه احساسات اعضای خانواده در باره من چیه یا چه انتقادات و پیشنهاداتی برای حل مشکلات من دارند ضمناً میخواد از طریق آزمونهای مزاج شناسی، رفتار شناسی، شخصیت شناسی و طرحواره های زندگی به تفاوت و تشابه آنها در خانواده پی ببره تا بهتر بتونه به من کمک کنه👌
گفتم: خب واکنش پدرتون چی بود؟
با بغض گفت: استاد! اگه یک پدر بیسواد بود ازش انتظاری نداشتم ولی از پدری که خودش دکترا داره اصلاً همچین برخوردی بعید بود که من خجالت میکشم بگم.😔
گفتم: خب پس از طرح ما استقبال نشد؟!
گفت: نه متاسفانه
گفتم: خوب بعد چی شد؟
گفت: هیچی استاد رفتم داخل اتاقم بعدشم که به شما زنگ زدم📲و شما فرمودین خودم آزمونهارو پر کنم📝 منم کامل کردم و اومدم خدمت شما.
گفتم: موافقی با هم آزمونهات رو بررسی کنیم؟
گفت: اتفاقاً خیلی دوست دارم بدونم با خودم چند چندم🤷♂
و تا پایان جلسه نمرات رو با کمک هم وارد سیستم کردیم و نمودارها و نتایج آن را تفسیر نمودیم📊
هر بار که نمودار رفتار یا شخصیت یا طرحواره های خودِش رو مشاهده و براش تفسیر می کردم اشتیاقش برای ادامه مشاوره بیشتر و بیشتر می شد.
ورود به اتاق مشاور: https://eitaa.com/dindarmani
🌟خلاصه کارگاه خودتأملی والدگری هر روز ساعت ۴:۲۰ 🌟
📍#جلسه_دوم
📍#جلسه_سوم
1⃣تله رهاشدگی / بیثباتی
🔸تعریف: باور به اینکه عزیزانم مرا ترک خواهند کرد.
🔸نیاز تأمیننشده: امنیت عاطفی و ثبات ارتباطی.
🔸والدین: طلاق، مرگ، بیثباتی روانی یا عاطفی والد.
🔸در کودکی: اضطراب جدایی، چسبندگی شدید.
🔸در بزرگسالی: وابستگی زیاد، ترس از طرد، روابط ناپایدار.
2⃣تله بیاعتمادی / سوءاستفاده
🔹تعریف: دیگران من را آزار میدهند یا فریب میدهند.
🔹نیاز تأمیننشده: امنیت و محافظت.
🔹والدین: تنبیهگر، خشن، تحقیرکننده، سوءاستفادهگر.
🔹در کودکی: گوشهگیری، بیاعتمادی، دفاعی.
🔹در بزرگسالی: بدبینی، خشم، کنترلگری، رابطهگریزی.
3⃣ تله محرومیت هیجانی
🔸تعریف: کسی نمیتواند نیازهای عاطفی من را برآورده کند.
🔸نیاز تأمیننشده: همدلی، نوازش، توجه هیجانی.
🔸والدین: سرد، دور، ناتوان در بیان محبت.
🔸در کودکی: احساس تنهایی، بیارزشی پنهان.
🔸در بزرگسالی: نارضایتی از رابطه، تشنه محبت، انتظار زیاد.
4⃣تله نقص / شرم
🔹تعریف: من ذاتاً معیوب ودوستنداشتنی هستم.
🔹نیاز تأمیننشده: پذیرش بیقید و شرط.
🔹والدین: انتقادگر، تحقیرکننده، مقایسهگر.
🔹در کودکی: خجالت، انزوا، حس بیکفایتی.
🔹در بزرگسالی: احساس شرم، کمالگرایی، خودسرزنشی.
5⃣ تله طرد اجتماعی
🔸تعریف: من با دیگران متفاوت و پذیرفتهنشدهام.
🔸نیاز تأمیننشده: تعلق و تأیید اجتماعی.
🔸والدین: منزوی، قضاوتگر، با ارزشهای متفاوت اجتماعی.
🔸در کودکی: خجالتی، دوری از جمع.
🔸در بزرگسالی: دوری از گروهها، احساس بیجایی.
6⃣ تله وابستگی / بیکفایتی
🔹تعریف: من بدون کمک دیگران نمیتوانم از پس زندگی بربیایم.
🔹نیاز تأمیننشده: حمایت تدریجی و تشویق به استقلال.
🔹والدین: بیشحمایتگر یا بازدارنده از استقلال.
🔹در کودکی: ترس از جدا شدن، اتکا به والد.
🔹در بزرگسالی: نیاز به تکیهگاه دائمی، ضعف در تصمیمگیری.
7⃣ تله شکست
🔸تعریف: من همیشه شکست میخورم و بیاستعدادم.
🔸نیاز تأمیننشده: تقویت و تشویق توانمندیها.
🔸والدین: مقایسهگر، خردهگیر، کماعتماد.
🔸در کودکی: ناتوانی در انجام کارها.
🔸در بزرگسالی: ترس از چالش، تلاش نکردن.
🔅پاتوق #بین_الطلوعین
▣⃢🪴مجموعه آسمان مفرح امید
@Asemanmofarah