هدایت شده از گاه نوشتههای بختک
✍اینروزها ........
اینروزها هر گاه اراده میکنم تا ادامه نوشتههای ناتمامم را بنویسم ، نه، دلم راه میدهد،و نه، قلمم یاری میکند ...
دلم راه نمیدهد چون آنرا به همراه مدافعان حرم، روانه ی کربلای شام و عراق نمودهام و قلمم هم از هرچه خواست بنویسد، نتوانست😔
چراکه همه از حسین ... میگویند ... و از سروقامتان بی سرش مینویسند...!!
ناگزیر
قلمم را با دلم روانه ی راه کردم و ..... نوشتم...
حسین جان...!
تو ادامه تمام نوشتههای ناتمامی...!
تو ادامه تمام راه های ناتمام اوصیایی ...!!
و چه زیبا، قامت رعنای یاران بی سرت* بر سر دار* دلربایی میکنند...!!
حسین جان میخواهم یک چله* راه را، تا حریم حرمت* بپیمایم و
گام در راه تو بگذارم
و سر به اعلم تو بسایم
و قبله گاه نگاهم را،به افق دود و آتش خیمههای نیم سوختهات بدوزم
تا غبار دنیا از دل و جانم زدوده شود، و شعاع هدایت تو هادی راهم گردد !
میخواهم
یک #چله تا #حسینی شدن... فقط از تو بنویسم...!
#حسین❣
💔 @bakhtak2