eitaa logo
دکتر کبری خزعلی
128 دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
9.7هزار ویدیو
160 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✡ یهودیان مخفی به‌مثابه یک سازمان اطلاعاتی (٣) 1⃣ البته این تاکتیک‌ها فقط توسط استفاده نشده و در برخی شهرهای دیگر و در مقاطع زمانی مختلف مورد استفاده قرار گرفته است. 2⃣ حاخام رهبر یهودیان ایران قبل انقلاب و رهبر یهودیان ایرانی‌تبار جهان بعد از انقلاب در خاطراتش آورده است: ✡ [منوچهرکوهن]: جناب حاخام، می‌دانیم که بسیاری از را بخصوص در زمان صفویان به‌زور مجبور کردند مسلمان بشوند. آیا هیچ با نوادگان این افراد برخوردی داشته‌اید؟ ✡ [حاخام یدیدیا شوفط]: یک‌بار با مرحوم پدرم برای خرید ابریشم به اران در حومه کاشان به منزل یک نفر که اسمش حسینعلی کدو بود رفتیم. پیرمرد ریش‌سفیدی بود. خیلی به مرحوم پدرم احترام می‌کرد. از او پرسیدم چرا این همه احترام و رعایت می‌کنی؟ گفت: آقا من خودم هستم. این بالا کتابخانه و اطاق نماز پدربزرگم است که بوده و کتاب‌های عبری او هم هنوز هم اینجاست. فقط من حق دارم هر روز به این اطاق بروم و کتاب‌های او را ببوسم وگردگیری کنم. پایین اطاق را هم آب‌پاشی کنم و تعظیم کنم و برگردم. این حرف‌های یک پیرمرد ۸۰ یا ۸۵ ساله بود. 3⃣ حاخام یدیدیا شوفط در خاطراتش به موردی دیگر اشاره می‌کند که قابل تأمل است: ✡ یکی از موفق‌ترین افراد یهودی مشهد که اجداد ایشان زمان فاجعه به زور مسلمان شده بودند مرحوم بود که به نام مسلمانی‌اش محمدابراهیم طلوع معروف بود. ✡ پدر این شخص مرد بسیار عاقل و فهمیده و زرنگی بود. دو همسر یکی و یکی داشت که آقای ابراهیم طلوع [فرزند] همسر ایسرائل او بود. زن مسلمان او دختر یکی از آیت‌الله‌های تبریزی بود که از او هم چند فرزند پسر و دختر داشت. ✡ آقای ابراهیم طلوع و فرزندان او همگی یهودی متدین بودند، ولی بقیهٔ فرزندان پدر آقای ابراهیم مسلمان بودند. چون از مادر مسلمان بودند. چون آقای ابراهیم فرزند ارشد پدر بود، از فرزندان دیگر نفوذ بیشتری در خانواده داشت. ✡ ابراهیم یا محمد طلوع با درایت و زیرکی خاص خودش، مدت‌ها بزرگ بازار تهران و چند دوره هم از طرف مسلمانان تهران نماینده مجلس شورای ملی شد! وی سرپرست مغازه و املاک پدر هم بود و سایر مسلمانان همگی تحت نظر او بودند. البته بدون این‌که او در برابر آنها اظهار کند، کاملاً مواظب آنها بود. ✡ موقعی که من وارد کنیسای مشهدی‌ها شدم مادر آقای ابراهیم زنده بود… اولین زنی هم که صبح شبات می‌آمد مادر ابراهیم بود که به زور مسلمان شده بود. با چادر مشکی می‌آمد پشت سر بنده در کنیسا می‌نشست... مقداری آرامش روحی پیدا می‌کرد و بعد با همان چادر سیاه مسلمانی که او را نشناسند می‌رفت منزل خودشان. 👇👇👇
👆👆👆 4⃣ حاخام در ادامه اشاره می‌کند که فرزند نیز با وجود اظهار مسلمانی، متعصبی بوده است: ✡ روزی یکی از بزرگترین خانواده‌های مشهدی جشن عروسی داشتند. زن‌ها و مردها جداگانه می‌نشستند. سر میز اینجانب چند نفر از بزرگان مشهدی‌ها بودند. اتفاقاً آقای ابراهیم طلوع هم سر میز ما بود. مهدی پسر ابراهیم آقا این طرف من نشسته بود. خوراک آوردند، همه شام خوردند. دیدم مهدی پسر ابراهیم لب به غذا نزده، پدرش هم چون مشروب خورده بود به او توجهی نداشت و با آقای ملا یوسف زر صحبت می‌کردند. آخر مهمانی به ابراهیم آقا گفتم: مهدی آقا، آقازاده شما، اصلاً دست به غذا نزد. چرا؟ نگاه کرد به پسرش و گفت: مهدی آقا چرا شام نخوردی؟ مهدی نگاهی به من کرد و رفت در گوش پدرش چیزی گفت. پرسیدم: آقازاده چه گفت؟ گفت: او می‌گوید آن روز بعدازظهر که از مدرسه آمدم، مادرم نان و پنیر و کره به من داد خوردم، هنوز دهانم پاک نشده است که بتوانم گوشت بخورم. (*) البته ساعت‌ها از خوردن نان و پنیر و کره گذشته بود، اما او شام نخورد. این‌ها این‌طور تربیت شده بودند! 5⃣ از یهودیان سرشناس در کتاب «تاریخ جامع یهود» دربارهٔ مدت زمان و برخی یهودیان، چهار نسل و بیش از ۱۳۰ سال را ذکر می‌کند: ✡ اینان در سه تا چهار نسل پی‌درپی یعنی بیش از ۱۳۰ سال ایمان خود را حفظ کردند و یکی از جدیدی‌های پیشین مشهد بنام مردخای زر (تولد۱۹۱۴) که در سال‌های جوانی پدر و پدربزرگ خویش زندگی دوگانه مذهبی را گذرانده بود در سال ۱۹۶۱ به نمایندگی حزب کارگر در (پارلمان اسرائیل) برگزیده شد و در سال ۱۹۶۹ به مقام معاونت رئیس کنست رسید. 📝 (*) توضیح اندیشكده مطالعات یهود: یكی از الگوهای رفتاری آنوسیان كه البته چندان از جانب آن‌ها رعایت نمی‌شود، حفظ فاصلهٔ چند ساعتی بین غذاهای دارای انواع گوشت با مأکولات لبنی نظیر ماست و... است، بدین معنی که آنوسیان، اکراه دارند مثلاً کباب و دوغ را با هم بخورند و معتقدند باید بین این دو، چند ساعتی فاصله باشد. ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 👉 @jscenter