eitaa logo
💚در مسیر امام زمان(عج)💚
3.5هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
3.1هزار ویدیو
19 فایل
کانالی در جهت تقوا و بصیرت هر مومن زیر نظر حجت الاسلام پوربافرانی مسئول تبادل و تبلیغات ارزان @gujkop کانال نظرات https://eitaa.com/nazaratenoor
مشاهده در ایتا
دانلود
سوره مبارکه 📖📖📖📖📖 🌷 هدیه تلاوت امروز تقدیم به شهید 🌷 @dmnoor
055-aleemran-ar-mashari.mp3
2.84M
سوره مبارکه 📖📖📖📖📖 🌷 هدیه تلاوت امروز تقدیم به شهید 🌷 @dmnoor
055-aleemran-fa-maleki.mp3
2.86M
سوره مبارکه 📖📖📖📖📖 🌷 هدیه تلاوت امروز تقدیم به شهید 🌷 @dmnoor
سوره مبارکه 📖📖📖📖📖 🌷 هدیه تلاوت امروز تقدیم به شهید 🌷 @dmnoor
📣 مسابقه قرآنی 🎁 شماره ۲۴ ⁉️ طبق صفحه ۵۵ قرآن کریم؛❓ مفهوم آیه 43 سوره آل عمران « یا مریمُ اقنُتی لِرَبِّکِ و اسجُدی وَ ارکَعی مَعَ الرّاکِعینَ» در کدام گزینه آمده است؟ 1⃣ حضرت مریم (س) باید فرمان بردار خداوند باشد 2⃣ حضرت مریم (س)باید در نماز جماعت شرکت کند. 3⃣ حضرت مریم (س) باید در زندگی قناعت کند 4⃣ حضرت مریم (س) باید در کنار سجده و رکوع در نماز تشهد هم بخواند ✅ گزینه صحیح رو به @Yaran_M_14 بفرستید💚🎉 ⏱ مهلت تا ساعت ۱۷ 📆 قرعه کشی: ۲ تیرماه 🎁🎉🔮 🦋 مسابقات احکام و قرآنی در👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1910374405Cad65d1faab
🔷جوانی که دستور «شهید حاج قاسم سلیمانی» را اطاعت نکرد! 💠🔸💠🔸💠 《پرسیدم: می‌خواهی چه کار کنی؟ گفت: هیچی! من به قرارگاه خبر نمی‌دهم. گفتم: حاج قاسم ناراحت می‌شود. گفت: من امشب تکلیف لشکر و این دو نفر را روشن می‌کنم.》 🌤🌹🌿 🌺«حسین یوسف‌الهی» را همه بر و بچه‌های لشکر ۴۱ ثارالله مثل ستاره‌ای می‌دانستند که درخشان‌تر از ستاره‌های کویر کرمان است. او جوانی است که در روزهای جنگ جانشین فرمانده واحد اطلاعات لشکر خودش بود و به خاطر پاکی‌اش،به صفای باطنی دست یافته و بعضی از راز و رمزهای پیرامون خود را کشف کرده بود. ⭕آن چه خواهید خواند، یکی از خاطرات این عارف جوان و مجاهد است که پس از تطبیق روایات چهار نفر از همرزمانش(حمید شفیعی، علی نجیب زاده، مرتضی حاج‌باقری و ابراهیم پس‌دست)به این ترتیب ثبت شده👇 💥در سال ۱۳۶۲ بعد از عملیات خیبر، «لشکر ثارالله» در محور «شلمچه» مستقر شد. 🔻 بین مواضع رزمندگان اسلام و دشمن حدود چهار کیلومتر آب فاصله بود و رزمندگان برای شناسایی مواضع دشمن می‌بایست از آن عبور می‌کردند. 🌷یک شب که با موسایی‌پور و صادقی که هر دو لباس غواصی داشتند، به شناسایی رفته بودیم، آن‌ها از ما جدا شدند و جلو رفتند. 🍃مدتی که تاخیر کردند، فکر کردیم کار شناسایی‌شان طول کشیده، منتظرشان ماندیم. وقتی تاخیرشان طولانی شد فهمیدیم برای‌شان اتفاقی افتاده است. 🥀با قایق جلو رفتیم، هر چه گشتیم اثری از آن‌ها نبود. بالاخره کاملا از پیدا کردن‌شان ناامید شدیم و فرصت زیادی هم برای مراجعت نداشتیم. بناچار بدون آن‌ها عقب برگشتیم. 🔅 «حسین یوسف‌الهی» با دیدن قایق ما جلو آمد. ماجرا را که تعریف کردیم، خیلی ناراحت شد. ☘شهادت بچه‌ها یک مصیبت بود و اسارت‌شان مصیبتی دیگر. و آن مصیبت این بود که منطقه با اسارت بچه‌ها لو می رفت و دیگر امکان عملیات نبود. 🍂حسین سعی کرد هر طور شده خبری از بچه ها بگیرد. او ما را برای پیدا کردن بچه ها به اطراف فرستاد ولی همه دست خالی برگشتیم. 🌴حسین به خاطر حساسیت موضوع، با «حاج قاسم سلیمانی» فرمانده لشکر تماس گرفت و او را در جریان این قضیه گذاشت. ⚘حاج قاسم هم خودش را رساند و با حسین داخل سنگری رفت و مشغول صحبت شدند. وقتی بیرون آمدند، حسین را خیلی ناراحت دیدم. پرسیدم: چی شد؟ 🏵گفت: حاجی می‌گوید چون بچه‌ها لباس غواصی داشته‌اند، احتمال اسارت‌شان زیاد است. ما باید زود قرارگاه مرکزی را خبر کنیم. 🌾پرسیدم: می‌خواهی چه کار کنی؟ گفت: هیچی! من الان به قرارگاه خبر نمی‌دهم. گفتم: حاجی ناراحت می‌شود. گفت: من امشب تکلیف لشکر و این دو نفر را روشن می‌کنم و فردا می‌گویم برای آن‌ها چه اتفاقی افتاده است. 🍀بعد از این که حاج قاسم رفت، باز بچه‌ها با دوربین همه جا را نگاه کردند و تا جایی که امکان داشت جلو رفتند، ولی فایده‌ای نداشت. 🌼صبح روز بعد که در محوطه مقر بودیم، حسین را دیدم . با خوشحالی به من گفت: هم اکبر موسایی پور را دیدم و هم صادقی را. پرسیدم: کجا هستند؟ 🥀گفت: جایی نیستند. دیشب آن‌ها را خواب دیدم که هر دو آمدند، اکبر جلو بود و حسین پشت سر او. بعد گفت: چهره اکبر خیلی نورانی‌تر بود. می‌دانی چرا؟ گفتم: نه. 🌹گفت: اکبر اگر توی آب هم بود نماز شبش ترک نمی‌شد. ولی حسین این‌طور نبود. نماز شب می‌خواند، ولی اگر خسته بود نمی‌خواند. 🌿دلیل دیگرش هم این بود که اکبر نامزد داشت و به تکلیفش که ازدواج بود عمل کرده بود. ولی صادقی مجرد مانده بود. 🌻بعد گفت: دیشب اکبر توی خواب به من گفت: ناراحت نباشید عراقی ها ما را نگرفته اند. ما برمی‌گردیم. پرسیدم: اگر اسیر نشده‌اند چطور برمی‌گردند؟ 🍃گفت: احتمالا شهید شده‌اند و جنازه های شان را آب می‌آورد. پرسیدم: حالا کی می‌آیند؟ خیلی راحت گفت: یکی شب دوازدهم و آن یکی شب سیزدهم. پرسیدم: مطمئن هستی؟ گفت: خاطرت جمع باشد. 🏵شب دوازدهم، از اول مغرب، مرتب لب آب می‌رفتم و به منطقه نگاه می‌کردم که شاید خواب حسین تعبیر شود و آب جنازه بچه‌ها را بیاورد ولی خبری نمی‌شد، اواخر شب خسته و ناامید به سنگر برگشتم و خوابیدم. 🕊حوالی ساعت  ۴ صبح با صدای زنگ تلفن صحرایی از خواب پریدم. اکبر بختیاری که آن شب نگهبان بود، مضطرب و شتابزده گفت: حاج حمید زود بیا این‌جا، چیزی روی آب است و به این سمت می‌آید. حاج اکبر (مسئول خط) و حسین هم لب آب ایستاده بودند. ⚡مدتی صبر کردیم دیدیم جنازه شهید صادقی روی آب است. حسین جلو رفت و آن را از آب گرفت. شب سیزدهم هم حدود ساعت دو یا سه شب بود که موج های آب پیکر اکبر را به ساحل آورد و خواب حسین کاملا تعبیر شد. ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@dmnoor ❣در مسیر نور؛در مسیر شهدا❣ 🌹☘🌹☘🌹☘🌹
♦️خاطرات سردار شهید حاج قاسم سلیمانی از شهید "محمد حسین یوسف الهی" 🌷سردار شهید حاج قاسم سلیمانی درباره نحوه شهادت شهید حسین یوسف الهی اینچنین فرموده است که؛ هنگامی که آن‌ها در اتاق عملیات بودند دشمن در عملیات والفجر هشت دست به حمله شیمیایی می‌زند، او یاران خود را از سنگر خارج کرد و خود به شهادت رسید. 🔅طبق نقل قولی از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی وی اینچنین فرموده است که؛ دوست دارم تا مرا پس از مرگ در کنار او به خاک بسپارید. 🌺سردار شهید سپهبد سلیمانی در خاطراتش با این شهید بزرگوار می‌گوید: یک روز با حسین به سمت آبادان می‌رفتیم. عملیات بزرگی درپیش داشتیم. 🍃چندتا از کار‌های قبلی با موفقیت لازم انجام نشده بود واز طرفی آخرین عملیاتمان هم لغو شده بود. 🌷من خیلی ناراحت بودم به حسین گفتم: چندتا عملیات انجام دادیم، اما هیچ کدام آنطور که باید موفقیت‌آمیز نبود. این یکی هم مثل بقیه نتیجه نمی‌دهد. 🌾گفت: برای چی؟ گفتم:، چون این عملیات خیلی سخته و بعید می‌دانم موفق بشویم. گفت: اتفاقا ما در این کار موفق و پیروز هستیم. 〽️گفتم: حسین دیوانه شده‌ای. در عملیات‌هایی که به آن آسانی بود و هیچ مشکلی نداشتیم نتوانستیم کاری از پیش ببریم آنوقت در این یکی که کلا وضع فرق می‌کنه و از همه سخت‌تر است. موفق می‌شویم! 💥حسین خنده‌ای کرد و با همان تکه‌کلام همیشگی‌اش گفت: حسین پسر غلامحسین به تو می‌گویم که ما در این عملیات پیروزیم. می‌دانستم که او بی‌حساب حرفی را نمی‌زند. حتما از طریقی چیزی که می‌گوید ایمان و اطمینان دارد. 🍀گفتم: یعنی چه از کجا می‌گویی؟ گفت: بالاخره خبر دارم. گفتم: خب از کجا خبر داری؟ گفت: به ما گفتند که ما پیروزیم. پرسیدم: کی به تو گفت؟ جواب داد: حضرت زینب (س). 🌿 دوباره سوال کردم در خواب گفت یا در بیداری؟ با خنده جواب داد: تو چه‌کار داری. فقط بدان بی بی گفت که شما دراین عملیات پیروز خواهید شد و من به همین دلیل می‌گویم که قطعا موفق می‌شویم. 🍁هر چه از او خواستم بیشتر توضیح بدهد. چیزی نگفت و به همین چند جمله اکتفا کرد. نیاز هم نبود توضیح بیشتری بدهد. اطمینان او برایم کافی بود. همان طور که گفتم همیشه به حرفی که می‌زد. ایمان داشتم. ⭕وقتی که عملیات با موفقیت تمام به انجام رسید. یاد حرف آن روز حسین افتادم و به ایمان و قاطعیتی که در کلامش بود؛ و هرگز از این اطمینان به او پشیمان نشدم. ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@dmnoor ❣در مسیر نور و شهدا❣ 🌺🌿🌺🌿🌺🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😭 اینو بفرستید برا اونایی که مادرشون به رحمت خدا رفته یا ازشون دورند. 😢 بفرستید برا اونایی که حسابی دلشون برا مادرشون تنگ شده 🎤 😔 @dmnoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلاوت زیبای استاد عبدالباسط🍃 🍃 پیامبر(ص)فرمودند: 🔸 هر کس سوره طارق را قرائت کند خداوند ده برابر تعداد  ستارگانی که در آسمان است به او ده حسنه می دهد.🌼 🔸سوره طارق را یاد بگیرید زیرا اگر شما می دانستید که چه (اسرار و آثار وبرکاتی) در آن نهفته است، آنچه در دست دارید را رها می کردید و کارهایتان را تعطیل می کردید و آن را می آموختید و به وسیله آن به خدا تقرب می جستید و خداوند به واسطه آن همه گناهان به جز شک را می بخشد 🌼 ✨خواهش میکنم جهت فرج وسلامتی مولایمان امام زمان ۳بار سوره اخلاص را باهم تلاوت کنیم🌼 🕋 @dmnoor
🌹 عمـری در آرزوی وصآل تو سوختیم با یـاد آفتـاب جمـال تـو سـوخـتیـم ما را اگر چـه چشـم تماشا نداده اند ای‌غایب از نظر به‌خیال تو سوختیم ♥️ ♥️ إنّی اُحبُّ هرچه که دارد هوای تو شرمنده‌ام قدم نزدم جای پای تو إنی برئتُ هرکه بخواند به جز تو را إنی عجبتُ هرکه ندیده عطای تو 💔🤲 ⛅️🌤 💚 💚 @dmnoor
هر جا دلٺ اسیر بلا شد بگو حسین قلبٺ تهے ز شور و صفا شد بگو حسین نام حسین نسخہ درمان دردهاسٺ دردٺ اگر بہ ذڪر دوا شد بگو حسین ❤️ ❤️ @dmnoor
📣 قابل توجه مشتاقان مسابقه احکام ✅ امروز به جای مسابقه احکام،یه چالش احکامی داریم؛ ❓آیا به پس اندازی که برای ضروریات کنار میگذاریم خمس تعلق میگیرد؟! ❇️ وارد لینک زیر بشید و نام مرجع تقلیدتون رو بگید و نظرشون رو بیان کنید. 😍 بدون رجوع به رساله یا اینترنت جواب بدید؛خودتون رو محک بزنید😜 ✅ جواب در لینک زیر 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/775618997Cc4c48719a0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سوره مبارکه 📖📖📖📖📖 🌷 هدیه تلاوت امروز تقدیم به شهید 🌷 @dmnoor
سوره مبارکه 📖📖📖📖📖 🌷 هدیه تلاوت امروز تقدیم به شهید 🌷 @dmnoor
056-aleemran-ar-mashari.mp3
2.67M
سوره مبارکه 📖📖📖📖📖 🌷 هدیه تلاوت امروز تقدیم به شهید 🌷 @dmnoor
056-aleemran-fa-maleki.mp3
2.75M
سوره مبارکه 📖📖📖📖📖 🌷 هدیه تلاوت امروز تقدیم به شهید 🌷 @dmnoor
سوره مبارکه 📖📖📖📖📖 🌷 هدیه تلاوت امروز تقدیم به شهید 🌷 @dmnoor
🌷 کرامت شهید 🌹 قسمت سوم چیزی نگفت ؛دمپاییش رو به زوور پاش کردم چون اصلا جون نداشت، پاشد کمی راه رفت گفت خداروشکر بهترم ؛ گفتم: نه حاج یونس انگار واقعا اومدی !! اول گفتم نگم به حسین ، دوباره گفتم بذار بگم ببینم قبول داره !! گفتم یه چیزی بگم مسخرم نمیکنی گفت نه بگو صداش خیییلی ضعیف بود چند روز بود حتی نمیتونست حرف بزنه ،کسی هم تلفن میزد صداش در نمیومد، خودم حرف میزدم خلاصه همه ماجرا رو بهش گفتم... یک دفعه زد زیر گریه و گفت آره حالا یادم اومد حاج یونس زنگی آبادی اومد بالای سرم دست کشید به پهلوم روی سرم، نگاهم کرد با نگاهش گفت باید بریم زنگی آباد پیش خانواده حاج یونس، من آخه شبی که گفتم داخل آشپزخونه گریه میکردم و با شهدا حرف میزدم وقتی متوسل شدم به شهید زنگی آبادی،گفتم که اگه حسینم رو شفا بدی میرم زنگی آباد پیش خانواده ت و از پسر و دخترت تشکر میکنم و وقتی بالای سر حسین اومده بود و یادِ حسین آورده بود که ما بی معرفت نیستیم، شما هم به قول خودتون عمل کنید خوب حسین کلللللی اشک ریخت و گریه کرد که خدارو شاهد میگیرم به روح همه شهدا من توی این ۲۷ سال زندگی با حسین تا اون موقع اونجوری ندیده بودم اشک بریزه، حتی موقع فوت پدر یا مادرخدا بیامرزش..‌ بعداز ۱۵ روز که دست به گوشیش نزده بود گفت گوشی منو بده، دادم بهش زد داخل گوگل و عکس حاج یونس رو آورد شاید کمتر کسی باورش بشه ولی چنان عطری داخل اتاق پیچید که هنوز کسی استشمام نکرده و باز هم حسین زد زیر گریه و اشک ریخت ولی من از خوشحالی فقط میخواستم به همه بگم که شهید زنگی آبادی چه لطفی در حق من رو سیاه کرده دوباره گفتم بذار دکتر ساعت ۸ بیاد ببینم چی میگه ،بعد بگم نکنه اشتباه بگم، خب دکتر اومد تا اون روز چهار تا دکتر گفته بودن که کبد حسین داغونه و نمیتونه آمپول معروف کرونا رمدسیور رو بزنه تا تکلیفش معلوم بشه من پرسیدم دکتر تکلیف ما چیه چکار کنیم با کبد آقای احمدی نیا؟ برگشت سمت من و با تعجب گفت چرا؟ گفتم خوب شما میگید کبدش داغونه نمیتونه آمپول بزنه !! گفت: نه دیگه مشکلی نداره!! گفتم :خانم دکتر پس آزمایشهاش چی ؟؟ گفت کو ؟ گفتم داخل پرونده ست، نگاه کرد و هیییچ اثری از آزمایش یا چیز بدی داخل برگه ها نبود اصلا انگار دکتر یادش رفته بود چی گفته برگشت به پرستار که دوز اول رمدسیور رو از امروز شروع کنید و بعداز سه روز مریض مرخصه !! گفتم خانم دکتر آزمایشی که بردم ورامین چی؟ گفت جوابش کو؟ گفتم بفرمایید ، گفت: خانم وقتی چیزی نیست الکی بگم مشکل داره؟!؟ گفتم : پس این چند روز چی؟ گفت من چیزی نمیبینم وقت هم ندارم و رفت اینجا بود که لطف خداوند بزرگ و شفاعت شهید عزیز حاج یونس زنگی آبادی رو با خیال راحت برای همه تعریف کردم... ما که شرمنده همه شهدا هستیم ولی امیدوارم با معرفی شهدا بتونیم به همه ثابت کنیم که بعداز گذشت این همه سال هنوز هم اگر شهدا نباشند ما پیش خدا هیچ آبرویی نداریم... التماس دعا🙏 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ 🌷 @dmnoor ❣در مسیر نور؛در مسیر شهدا❣ 🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃
💚 با سلام و احترام خدمت اعضای کانال 🌹 https://harfeto.timefriend.net/16875201660798 🍁🍂لینک ناشناس کانال هستش اگر حرفی سخنی بود با جان و دل می‌شنویم 🍁🍂 🌺برای پیشرفت کانال اگر پیشنهادی دارید حتما بهمون بگید 🌺 🌼 حتما در مورد مطالب کانال نظراتتون و بهمون بگید🌼 🌹و یا پرسش های شرعی خودتون رو بیان کنید 🌹