فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍پ ن: از کویتی پور و جاده خاکی زدنش گفتیم ، بی انصافیه اگه از آهنگران و پایداری در صراط مستقیمش نگیم!
@dmnoor
🌹تلاوت صفحه #۱۷۲ قرآن کریم
🙏 تلاوت روزانه قرآن رو جدی بگیریم💚
🌷 هدیه تلاوت تقدیم به روح شهید مدافع حرم #مجید_قربانخانی
🌷 @dmnoor
💚در مسیر امام زمان(عج)💚
🔰زندگینامه شهید والامقام مجید قربانخانی
💐🍃بسیجی شهید مجید قربانخانی متولد ۲۹ مرداد ماه ۱۳۶۹ ه .ش. می باشد. «شهید مدافع حرم مرتضی کریمی با مجید دوست بود. گویا در بسیج با هم آشنا شده بودند. یک بار مرتضی از مجید میخواهد به هیئت آنها برود . اسباب تحولات مجيد از همين جا آغاز شد. البتّه ناگفته پیداست که منشأ اثر این تحولات را در باورهایی داشت که سرشت شهید قربانخانی با آنها آمیخته شد. نفس سلیم مجید مثل آتش زیر خاکستری بود که در انتظار یک تلنگر نشسته بود تا صفای وجودش را بروز دهد.
🌹🍃تحول شهید مجید قربانخانی
شهید قربانخانی از اعضای اصلی هیئت جوانان سیدالشهدا(علیه السلام) یافت آباد بودو ازکودکی ارادت خاصّی به اهلبیت و حضرت زینب(سلام الله علیها) داشت، امّا دعوت شهید کریمی به هیئت و شنیدن درباره ی مدافعان حرم و مظلومیت اهل بیت در سوریه، اسباب دگرگونی. او را می سازد .
دوستان شهید اذعان دارند: آن شب مجید، در هیأت آن قدر گریه می کند که از هوش می رود، وقتی به هوش می آید می گوید: من باشم و کسی نگاه چپ به حرم بی بی زینب(سلام الله علیها) بیندازد. از آن لحظه به بعد اخلاق مجید تغییر می کند. ساکت و آرام می شود. تمام تلاش خود را برای رفتن به سوریه می کند.
همراهی یک دوست خوب، به او در نشان دادن مسیر کمک کرد. شهید مرتضی کریمی در تمام این مراحل با شهید مجید قربانخانی بود. اتفاقاً با هم در یک منطقه و عملیات در تاریخ ۲۰ دی ۱۳۹۴ ه .ش. شهید شدند.
🌺🍃خصوصیات اخلاقی شهید
☘تغییر خصوصیات اخلاقی شهید قربانخانی پس از سفر به کربلا
خواهر شهید می گوید: وقتی از سفر کربلا برگشت، مادرم گفت چه چیزی از امام حسین علیه السلام خواستی؟ مجید گفته بود: از امام حسین علیه السلام خواستم آدمم می کند ...
سه چهار ماه قبل از رفتن به سوریه به کلّی متحول شد، همیشه در حال دعا و گریه بود، نمازهایش را سر وقت می خواند و حتّی نماز صبحش را نیز اول وقت می خواند.
خودش همیشه میگفت نمیدانم چه اتّفاقی برایم افتاده است که این طور عوض شده ام و دوست دارم همیشه دعا بخوانم و گریه کنم و همیشه در حال عبادت باشم.
🌷🍃اهتمام شهید برای کمک به نیازمندان
پدر شهید میگوید: «مجید بچه زبر و زرنگی بود و درآمد خوبی داشت. غیر از ماشین نیسان، یک زانتیا هم برای سواری خودش داشت. اما عجیب دست و دلباز بود و اگر مستمندی را میدید، هرچه داشت به او میبخشید. فکر هم نمی کند که شاید یک ساعت بعد خودش به آن پول نیاز پیدا کند.
گاهی در طی یک روز کلی با نیسانش کار میکرد، اما روز بعد پول بنزینش را از من میگرفت! ته توی کارش را که درمی آوردی میفهمیدی کل درآمد روزش را بخشیده است.
واقعاً دل بزرگی داشت، تکه کلامش بود که «خدا بزرگ میرساند».
🌸🍃مهربانی شهید قربانخانی
مادر شهید میگوید: «مجید خیلی شوخ طبع بود و شیطنت داشت، از بیرون نگاه میکرد به نظرت میرسید این جوان جز خودش و جمع دوستانهای که با بچههای محلها به چیز دیگری فکر نمیکند اما من که مادرش هستم میدانم چه چیز خوبی دارد. و چه قلب مهربانی در سینهاش میتپید. می دیدی کله سحر زنگ می زد و می گفت مریم خانم سفره را بینداز که کله پاچه را بیاورم. گیج خواب میگفتم یعنی چه کلهپاچه بیاورم؟ میگفت با بچهها رفتیم طباخی دلم نیامد تنهایی بخورم. یا یک بار سه روز با ما قهر کرده بود، زنگ میزد برایتان غذا فرستادهام. میگفتم آقا مجید شما را در و دیوار خانه قهر کردهاید یا با ما؟ میگفت با این چیزها کاری نداشته باشید، بیرون غذا بخورم دلم نمیآید شما از این غذا نخورید. آن قدر دل مهربانی داشت که مانندش را ندیده بودیم.»
🌻🍃لحن خاص شهید
پدر شهید هم میگوید: «لحن حرف زدن مجید خاص بود. بگویی نگویی داش مشتی حرف میزد. من و مادرش را به اسم کوچک صدا میزد. به من میگفت آقا افضل، مادرش را هم مریم خانم صدا میزد. یا مثلاً از بین داییهایش، تنها به دو نفرشان دایی میگفتند و سه تای دیگر را به اسم کوچک صدا میزدند.
🕊✨گفته ی شهید شب قبل از عملیات
فرمانده یگان فاتحین می گوید: شب قبل از تهران از عملیات متوجّه شدم مجید با یکی دیگر از دوستانش در حال کندن یک کانال است. بلند گفتم مجید چند بار گفتم خاکبازی نکن. لباس آستین کوتاه پوشیده بود. گفتم «چرا خالکوبی ات مشخص است . چند بار گفتم بپوشان». پاسخ داد «این خالکوبی یا فردا پاک می شود، یا خاک می شود».
🥀🦋نحوه شهادت شهید قربانخانی
مجید قربانخانی در ۲۱ دیماه سال ۹۴ به همراه همرزمانش همچون شهید مصطفی چگینی، شهید مرتضی کریمی و شهید محمد آژند در خان طومان حلب سوریه به شهادت رسیده و مفقود الاثر شد.
ایشان پس از گذشت سه سال از شهادتش به وطن بازگشت. هویت شهید مجید قربانخانی در سال ۹۸ توسط گروه های تفحص شهدا کشف و توسط آزمایش "دی ان ای" شناسایی شد.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️ @dmnoor
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
💚در مسیر امام زمان(عج)💚
💠از چاقوی ضامندار و قلیان تا پاک شدن در خانطومان
🌷مجید دو روز بود رفته بود سوریه و ما نمی دانستیم. دوستانش تازه می آمدند اجازه اش را بگیرند در حالی که رفته بود و ما هم اجازه نمی دادیم. دو روز بعد پدرش به پادگان تهرانسر رفت و متوجه شد مجید رفته است.
💥 مادر شهید :
《خواهر نمی خواهم!》
مجید متولد 69 بود. وقتی خواهر کوچکش به دنیا آمد دلش می خواست پسر باشد، می گفت خواهر دوست ندارد و برادر می خواهد.
اجبار کرده بود خواهرش را علیرضا صدا کنیم تا یک ماه به همین منوال بود که مادرم گفت نمی شود اسم پسر روی دختر بماند! برای همین اسم دخترم را عطیه گذاشتیم که همین باعث عصبانیت مجید شده بود.
اما کم کم کنار آمد تا جایی که خیلی روی خواهرش غیرت داشت.
💥با دمپایی وسط پادگان!
تفنگ خیلی دوست داشت هرچه پول تو جیبی جمع می کرد تفنگ می خرید. تا کلاس پنجم دبستان باید با او به مدرسه می رفتم و می ماندم تا مدرسه تمام شود و برمیگرداندمش خانه. خیلی به من وابسته بود.
بعد از دبیرستان، باید خدمت سربازی می رفت. اصلا دوست نداشت. به هر دری زد که محل خدمتش تغییر کند. در نهایت هم در پرند خدمت کرد. وقتی هم که خدمت رفت حرف گوش نمی داد. به جای پوتین با دمپایی در پادگان می گشت که با این کارها فرمانده اش را ناراحت می کرد. اگر قرار بود در برف پست دهد زنگ می زد خانه که من در برف نمی مانم.
ما تماس می گرفتیم و خواهش می کردیم نگذارند در برف نگهبانی دهد. همین چیزها بود که باعث تعجبمان می شد وقتی می خواست سوریه برود.
💥تاسیس قهوه خانه
بعد از سربازی قرار شد مشغول کار شود. پدرش در بازار آهن مغازه داشت اما نمی خواست پیش او کار کند. می گفت یا رانندگی یا کار پشت میز نشینی. دایی اش وانتی به او داد و در شهرداری یکی از مناطق تهران مشغول شد. بعد از مدتی تصمیم گرفت قهوه خانه بزند.
خیلی اهل قهوه خانه بود. هر شب قهوه خانه می رفت. حتی مدتی در یکی از قهوه خانه های کن و سولقان کار می کرد. پدرش بسیار از قلیان کشیدن او بدش می آمد و یک بار او را دعوا کرد که باعث شد مجید دو شب خانه نیاید و در ماشین بخوابد اما همین دو شب مجید که خیلی مهربان بود و بدون ما نمی توانست غذا بخورد.
برای ما غذا می خرید و می فرستاد که مثلا با هم غذا بخوریم. بالاخره به خانه برگشت و پدرش هم راضی شد که قهوه خانه بزند.
قهوه خانه خوبی زد و همه مایحتاج آن را تأمین کردیم. خیلی مردمدار بود. هفته ای دو بار نیمه شب ما را بیدار می کرد که کله پاچه خریده است.
💥قلیان، بس!
خواستگاری هم برایش رفته بودیم. آن زمان سوریه بود. آخرین جملات پدرش در آخرین مکالمه با مجید هم همین بود که پسر طوریت نشود؛ می خواهم برایت زن بگیرم؛ که او هم اطمینان داده بود که طوریم نمی شود و بر می گردم.
یک سال قبل از سوریه رفتنش کربلا رفته بود و آنجا از امام حسین(ع) خواسته بود آدم شود و وقتی بازگشته بود حتی قلیان کشیدن را هم کنار گذاشته بود.
💥همیشه چاقو در جیبش بود
پیش از سال 93 که مجید به کربلا سفر کرد پسر خیلی شری بود. همیشه چاقو در جیبش بود. خالکوبی داشت. خیلی قلدر بود و همه کوچکترها باید به حرفش گوش می دادند. اما بعد از سفر کربلا تغییر کرد.
شاید اهل نماز نبود اما شهادت روزی اش شد چون به بچه یتیم رسیدگی می کرد و دست فقرا را می گرفت و به پدر و مادر خیلی احترام می گذاشت.
💥از آلمان به سوریه!
زمانی آمد و اصرار کرد می خواهد برود آلمان و کار کند. تصور می کرد اگر بگوید سوریه ما اجازه نمی دهیم و اگر بگوید آلمان ما مشکلی نداریم.
من خیلی مخالفت کردم و گفتم نباید آلمان برود. مدتی بود شب ها خیلی دیر می آمد. شرایطش به گونه ای بود که حتی تصور می کردیم با دختری دوست شده و دیر می آید یا با رفقایش جایی می رود.
اما بعدها فهمیدیم که برای آموزشی اعزام به سوریه می رفته است.
💥هیئتِ شهیدساز
مرتضی کریمی پاسداری بود که به قهوه خانه مجید می رفت و آنجا با هم آشنا شده و رفاقت پیدا کرده بودند. همین رفاقت هم فکر رفتن به سوریه را به سر مجید انداخت.
یک شب مجید به دعوت مرتضی هیئتی رفت که در آن درباره مظلومیت حضرت زینب(س) در سوریه گفته شد که بعدا گفتند مجید آن شب در آن هیئت خیلی تحت تأثیر قرار گرفت.
4 نفر از آنهایی که همان شب در آن هیئت بودند بعدا در سوریه به شهادت رسیدند و مجید یکی از آنها بود.
💥راهی بیمارستان شدم
بالاخره یک شب مجید آمد گفت می خواهد برود سوریه. اجازه ندادم و آنقدر ناراحت شدم که حالم بد شد و مرا بیمارستان بردند.
✨ ادامه دارد....
🌹 @dmnoor
enc_16797887411671621801121.mp3
4.19M
💔🥀
📝 میدونم خیلی دلگیری
🎤 حاجمجتبی رمضانی
#امام_زمان #ظهور
#اللھمعجللولیڪالفࢪج🌾
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️ @dmnoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬وداع جانسوز خانواده شهید مدافع حرم مجید قربانخانی در معراج شهدا😭😭😭
🕊✨مدیون شهدائیم تا قیام قیامت
کسانی که میگن اینا برای پول رفتن بگن قیمت این لحظه چند؟!
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️ @dmnoor
💝 متوسلین به شهدا 💝
💚در مسیر امام زمان(عج)💚
💠از چاقوی ضامندار و قلیان تا پاک شدن در خانطومان 🌷مجید دو روز بود رفته بود سوریه و ما نمی دانستیم
💥یکی را شفا داد
بعد از شهادتش کسی آمد گفت چند شب است خواب مجید را می بیند. من درد شدیدی در ناحیه گردن و سر داشتم او به من گفت مجید در خواب به او گفته به مادرم بگو با پتوی من بخوابد. وقتی با پتوی او خوابیدم دردهایم از بین رفت حتی MRI مجدد گرفتم اما هیچ اثری از عوامل درد نبود.
💥یک هفته بعد شهید می شوم
مجید خیلی تغییر کرده بود. روزی به من گفت یک خودکار به من بده. گفتم چه می کنی؟
خوابی دیده بود که تعریف نمی کرد. با آهنگی گریه می کرد.
به زنداییاش گفت اگر من بروم و برنگردم چه؟
از طریق یکی از آشناها زنگ زدیم جایی به ما گفتند خیالتان راحت، همه راه ها برای خارج رفتن مجید بسته شده و نمی تواند سوریه برود.
شهید فرامرزی را آورده بودند بهشت زهرا برای تشییع، ما هم رفته بودیم. به عمه اش گفت: عمه من خواب حضرت زهرا(س) را دیده ام و دو هفته دیگر من هم پیش فرامرزی ام. حضرت گفته اند یک هفته بعد از اینکه سوریه بروم شهید می شوم.
💥اگر این را بخورید شهید می شوید!
یک شب چغندر پخته بودند که مجید گفته اگر این را بخورید شهید می شوید. بعضی از آنها نخورده بودند. همه آنهایی که خورده بودند شهید شده بودند و آنها که برگشته اند امروز خیلی ناراحت بودند.
💥بچه 17ساله که در کما بود را شفا داد
سجاده مجید هنوز بعد از 2 سال بوی حرم حضرت رقیه(س) را می دهد. بچه 17ساله که در کما بوده را شفا داده است.
پدر مجید:
💥13 نفر را جدا کرد
سیزده دی ماه رسید سوریه. مجید در خان طومان مسئول غذا و پشتیبانی بود.
حتی یکی از همرزمانش می گفت غذای خودش را نمی خورد و به بقیه می داد. همیشه به بقیه می گفت که او را هم خط ببرند. روز آخر بعد از یک هفته گفت امشب شب آخر است، مرا هم با خود عملیات ببرید.
یکی از فرماندهان به نام شهید حسن امیدواری خواب می بیند که یک گروهی در حرم حضرت زینب صف کشیده اند. یک خانم سه ساله آمد 13 نفر از این گروه را جدا کرد و گفت شماها یک قدم جلو بیایید. همه آن 13 نفر هم شهید شدند.
💥از 13 نفری که آن جلو شهید شدند فقط 5 پیکر برگشت
عملیاتشان در خانطومان با چچنی ها بود. مجید چند بار حمله می کند و چند نفر از آنها را می زند. آنها فرار می کنند. از ایرانی ها می ترسیدند.
خلوت می شود و نیروهای ایرانی خیلی جلو می روند. جبهه النصره با 15 ماشین پدافند به سمت آنها می روند و آنها را محاصره می کنند که جز کلاش چیزی با خود نداشتند.
خمپاره زن آنها هم شهید شده بود. تا ساعت 10 روز 21 دی ماه زنده بودند و بعد شهید می شوند. آخرین تماسش با ما هم ساعت 7 بود. قرار بود نیروهای ارتش سوریه هم عملیاتی کنند اما نکردند.
زخمی ها خود را عقب کشیدند اما از 13 نفری که آن جلو شهید شدند فقط 2 پیکر برگشت و 3 پیکر هم بعد از 6 ماه برگشت اما بقیه برنگشتند.
💥مجید از همه جلوتر بود
یکی از رزمندگان می گوید مجید از همه جلوتر بود. مرتضی رفته بود مجید را برگرداند که موشکی به ماشین او اصابت کرده و تکه تکه می شود. یک شهرام نامی هم بود که قضیه را دیده بود؛ می گفت پهلوی مجید تیر خورده بود.
چند چچنی را هم زده بود اما بعد نیروهای جبهه النصره به او تیر خلاصی زده و پیکرش را پشت تویوتا انداختند و بردند. بی بی سی بعدا چهار نفر با اسم و عکس معرفی کرد. مجید و مرتضی کریمی و مصطفی چگینی و محمد آژند را اعلام کرد.
💥حضرت زینب(س)پاکش می کند!
یکی از فرماندهان می گفت مجید وضو می گرفت و همه دست و بالش خالکوبی بود که فرمانده به او گفته بود مجید این کارها چیه آخه. گفت حضرت زینب(س) فردا پاکش می کند.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️ @dmnoor
💝 متوسلین به شهدا 💝
🔰احڪــ🔎ــام نجاساتــ🔴
✅ همه مراجع عظام تقلید: همه پيروان فرقه گمراه بهائيت، محکوم به نجاست هستند و در صورتی که برای مشتری بهایی، وسیلهای را برای تعمیر قبول کردیم و با او قرار داد بستیم، مراعات مسائل طهارت در رابطه با او، نسبت به امورى که مشروط به طهارت است، واجب است و از هر گونه معاشرت و معامله با این فرقه ضاله و مضله، باید اجتناب نمایید.
📣توجه: ⬇️⬇️
✅آیتالله مکارم: شک نیست که آنها افراد منحرفی هستند، و اساس مذهب ساختگی آنها از سوی دولتهای استعماری انگلستان و آمریکاست، و جزء کفّار حربی هستند و هیچ گونه همکاری با آنها جایز نیست.
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
📚 منابع: استفتا سایت هدانا، استفتا از سایت آیتالله مکارم، استفتا آنلاین از مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی
#احکام_معاملات_شغلها
#احکام_فرهنگی_اجتماعی
#احکام_نجاسات
━━━━━━━⊰◇⊱━━━━━━━━
#لطفا_به_اشتراک_بگذارید 🙏
📲کانال ما در ایتا: ⬇️⬇️⬇️⬇️
🌹 @dmnoir
بيا آقا همہ چشم انتظارند
گل زهرا دگر طاقت ندارند🍃
خدايا با ظهور آيہ ے نور
بده شادےبہ دلهاےپر از شور✨️
دلم مے ميرد با داغ جدایـے
بيا يابن الحسن آقا ڪجایـے💔
السلامعلیکیابقیةالله ✋
#امام_زمان
#اهل_بیتعلیهالسلام
🌹 @dmnoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 نتایج دنیوی و اخروی خدمت به امام زمان علیه السلام
🎙 حجتالاسلام شیخ جعفر #ناصری
#امام_زمان
✳️ @dmnoor
📣 توجه توجه
🌹 اسامی برندگان مسابقه قرآن و نهج البلاغه
✅ کد ۱۲۷
✅ کد ۲۴۰
✅ کد ۳۰۸
✅ کد ۴۳۳
✅ کد ۵۵۵
✅ کد ۶۰۰
✅ کد ۱۸۷
✅ کد ۳۶۰
✅ کد ۲۲۵
✅ کد ۴۸۰
💚 لطفا هر چه سریعتر به آیدی زیر مراجعه کنید👇👇👇👇
@quraan_admin
🌺بسم الله الرحمن الرحیم 🌺
اسامی برندگان مسابقه احکام
۱_ کد #۱۴۸
۲_کد #۲۱۰
😍بزرگواران برای دریافت جایزه به آیدی زیر پیام بدید😍
🆔️ @Masirnor113
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰احڪـــ🔎ـــام وضـــ💧ـــو و غســـ💦ـــل
⁉️تکلیف وضو و غسل کسی که به منظور تزریق سرم و آمپول، مانعی مثل آنژیوکت و یا هر مانع دیگری بر اعضایش وجود دارد، چیست؟🧐
🔻آیا چنین شخصی باید تیمم کند یا وضوی جبیره ای بگیرد؟یا هر دو؟🤔
✅پیشنهاد دانلود👌
#احکام_وضو
#احکام_غسل
#تیمم
#وضوی_جبیره
━━━━━━━⊰◇⊱━━━━━━━━
#لطفا_به_اشتراک_بگذارید 🙏
📲کانال ما در ایتا: ⬇️⬇️⬇️⬇️
https://eitaa.com/joinchat/1910374405Cad65d1faab
━━━━━━━⊰◇⊱━━━━━━━━
💚در مسیر امام زمان(عج)💚
🔰احڪـــ🔎ـــام وضـــ💧ـــو و غســـ💦ـــل ⁉️تکلیف وضو و غسل کسی که به منظور تزریق سرم و آمپول، مانعی م
✅ مسابقه احکام۱۸۱ 🎁🎊
⁉️در صورت مانعی مانند آنژیوکت روی اعضای تیمم وظیفه چیست؟؟❓(نظر احتیاطی)
1⃣ نماز ساقط است.
2⃣ فقط باید تیمم کند.
3⃣ باید تیمم کند و وضوی جبیره ای بگیرد.
4⃣ فقط باید وضوی جبیره ای بگیرد.
✅گزینه صحیح را به 👇👇👇
بفرستید؛
@Masirnor113
⏱ تا ساعت ۲۰ فرصت دارید😍
📆 قرعه کشی:۵ آبان ماه🎁🎉🎊
🌹 برای شرکت در قرعه کشی حضور در کانال الزامی است 😍
https://eitaa.com/joinchat/1910374405Cad65d1faab
🌹تلاوت صفحه #۱۷۳ قرآن کریم
🙏 تلاوت روزانه قرآن رو جدی بگیریم💚
🌷 هدیه تلاوت تقدیم به روح شهید #دوستعلی_رئیسی
🌷 @dmnoor
💚در مسیر امام زمان(عج)💚
🔷خصوصیات اخلاقی شهید رئیسی
💥احترام به پدر ومادر: طوری که همسر شهید تعریف میکنند یک روز با خانواده همسرشان میرفتند ایشان حواسشان نبود یک قدم از مادر شوهرشان جلوتر رفتند. شهید بزرگوار از پشت چادرشو گرفت به این معنی که جلوتر از مادرم نرو...
بسیار خانواده دوست بودن.
به مسئله حجاب خیلی اهمیت میدادن.
همسرش تعریف میکنند که اوایل ازدواج در تهران در یک آپارتمان زندگی میکردند ايشان به همسرشان میگفتند در خانه هم حجاب کنند. شاید از واحدهای دیگه دید داشته باشد با اینکه قبل از انقلاب بود ومردم به حجاب اهمیت نمیدادن.
دلبستگی به دختر وهمسرش:
همرزمش تعریف میکرد هر روز عکس دخترش رو نشانم میداد میگفت ببین این دخترمه. بهش میگفتم چقدر نشونم میدی میدانم...
دخترشان دو سالش بود که ایشان به جبهه رفتند. علاقه ی خاصی به دخترش داشتند.
خواهرزاده شهید:
مادرم تعریف میکند میگوید دایی ات خیلی سهیلا رو دوست داشت به طوری که هر وقت به خانه ما می آمد سهیلا روی شانه هایش بود. روی زمین نمی گذاشتش.
☘✨☘✨☘
همرزمش تعریف کرد برای خانواده ی شهید،
۶ماه با شهید در یک روستایی در شهر سنندج به عنوان بهیار به مجروح ها خدمت میکردند. شهید رئیسی در یک خانه یک اتاق را بعنوان درمانگاه درست کردند وبه مجروح ها رسیدگی میکردند
خودشان تمام کارها را انجام میدادن. در آن شرایط سخت اگه از اهالی روستا کسی بیمار میشد وبه درمانگاه آنها میآمد. خودشان ویزیت میکردن خودشان عمل میکردن .
با اینکه بهیار بودن اما مثل یک پزشک حاذق بود.
یک روز تیر به قلب یکی خورده بود. ایشان خودشان عملش کردن از پای مجروح رگ گرفتن وبه قلبش پیوند زدند. چون در آن روستا تجهیزات نبود درخواست هلیکوپتر کردند تا مجروح را به بیمارستان برسونند. با اینکه برای یک مجروح هلی کوپتر نمیفرستادند ولی با اصرار ایشان بالاخره هلیکوپتر فرستادند و آن مجروح به بیمارستان مجهز منتقل شد و زنده ماند.
ایشان خدمات زیادی به مردم آن روستا و رزمندگان کردند. کوموله ها ایشان را به خوبی میشناختند و خیلی از دستشان عصبانی بودند ودنبالشان بودند که ایشان را به طریقی دستگیر کنند.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️ @dmnoor
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊