💠شهید علی محمد صباغ زاده
علی همیشه به نگاهش دقت میکرد. برای اینکه به گناه نیفتد همیشه سر به زیر بود. شاید شنیده بود که امام باقر الله فرموده اند:(چشمانتان را از حرام ببندید تا عجایب را ببینید.)
علی به نامحرم حساس بود. جالبه هر وقت پرونده ی خانمی رو برای تحقیق پیش من می آورد، پرونده رو که باز میکرد اول انگشت دستش رو می گذاشت روی عکس؛ بعد از من درباره ی اون خانم تحقیق میکرد.
📙برگرفته از کتاب مزد اخلاص
🌷 @dmnoor
📣 توجه توجه
🌹 اسامی برندگان مسابقه حضرت زینب(س)
✅ کد ۳۰۱
✅ کد ۲۲۷
✅ کد ۴۱۸
✅ کد ۲۱
✅ کد ۹۶
✅ کد ۳۶۴
✅ کد ۲۳۰
✅ کد ۱۶۵
✅ کد ۶۴
✅ کد ۴۰۰
💚 لطفا هر چه سریعتر به آیدی زیر مراجعه کنید👇👇👇👇
@hnam110
#سلام_امام_زمان_
چرا ز یوسف زهرا خبر نمی آید
چرا شب غم مارا سحر نمی آید
عزیز فاطمه مهدی بیا به مجلس ما
مگر به روضه مادر پسر نمی آید
💚 @dmnoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ | #استاد_شجاعی
حکومت #امام_زمان علیهالسلام، شایسته سالاری صددرصده!
آیا منو برای اون حکومت خبر میکنن یا نه؟
💚 @dmnoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰احڪــ🔎ــام نجاساتــ🔴ـ
⭕️ نجاست کافر 😱
⁉️تعریف کافر چیست و انواع آن کدام است؟🤔
✅ پیشنهاد دانلود👌
#احکام_نجاسات #کافر
━━━━━━━⊰◇⊱━━━━━━━━
#لطفا_به_اشتراک_بگذارید 🙏
📲کانال ما در ایتا: ⬇️⬇️⬇️⬇️
https://eitaa.com/joinchat/1910374405Cad65d1faab
━━━━━━━⊰◇⊱━━━━━━━━
💚در مسیر امام زمان(عج)💚
🔰احڪــ🔎ــام نجاساتــ🔴ـ ⭕️ نجاست کافر 😱 ⁉️تعریف کافر چیست و انواع آن کدام است؟🤔 ✅ پیشنهاد دانلو
✅ مسابقه احکام ۲۰۹ 🎁🎊
⁉️کدام نجس نیستند❓
1⃣ یهودی
2⃣ مسیحی
3⃣ زرتشتی
4⃣ منکر نماز در صورتی که انکار او موجب انکار نبوت پیامبر نباشد.
✅گزینه صحیح را به 👇👇👇
بفرستید؛
@Masirnor113
⏱ تا ساعت ۲۰ فرصت دارید😍
📆 قرعه کشی: ۳ آذرماه🎁🎉🎊
🌹 برای شرکت در قرعه کشی حضور در کانال الزامی است 😍
https://eitaa.com/joinchat/1910374405Cad65d1faab
🌹تلاوت صفحه #۲۰۵ قرآن کریم
🙏 تلاوت روزانه قرآن رو جدی بگیریم💚
🌷 هدیه تلاوت امروز تقدیم به روح شهید #محمدرضا_ملاصادقی
🌷 @dmnoor
💚در مسیر امام زمان(عج)💚
🌹شهید محمد رضا ملاصادقی🌹
✅فقط جسمش بود :
(خواهر شهید)
🌿سالها گذشت خیلی انتظار کشیدیم تا برگردد. مردادماه ١٣٦٩ بود. رادیو اعلام کرد به همین زودی اسرا به میهن اسلامی باز خواهند گشت. نام محمدرضا در لیست آزادگان بود. شور و شوق عجیبی داشتیم. باورمان نمی شد دوباره می توانیم او را ببینیم . هشت سال از اسارتش میگذشت. فقط خدا می داند، دراین مدت چه بر سر ما آمد.
🔻روز رهایی از راه رسید محمدرضا به همراه دوستان آزاده اش در یازده دی ماه ١٣۶۹ به وطن بازگشت.
خیابان ها گل باران شده بود. خانواده ها با شاخه های گل به استقبال فرزندان شان آمده بودند. همه از ماشین پیاده شدند. انگار قیامت بود هرکسی عزیزش را در آغوش می گرفت. همه دنبال گم شده مان میگشتیم.
اشک شوق از دیده ها جاری بود. خانه را برای حضورش چراغانی کرده بودیم و منتظرش بودیم به خانه آمد. انگار این خانه رنگ و بوی دیگری گرفت. هنوز حال و هوای جبهه داشت گویی روحش را در جبهه ها پرواز داده بود.
چند روزی در شوک بود و بیشتر سکوت می کرد. مدتی از آمدنش می گذشت. دنیا برایش کوچک شده بود. او بسیار مقید به دین و مذهب و رعایت شئونات اسلامی بود. تن پروری در او راه نداشت کار و زحمت با خون او عجین شده بود. خستگی برایش بی معنا بود. خلوصی که او در نماز داشت ما را به حیرت وا می داشت .
او از جامعه تصورات دیگری داشت میگفت چه تصور می کردیم و چه شد. انتظار نداشتیم وضع جامعه این باشد. فکر میکردم باید بهتر از اینها باشد. خیلی ناراحت بود. او بعد از این که در خون غلتیدن دوستانش را به چشم دیده و سختی های اسارت را به جان خریده بود و حالا اوضاع را این گونه می دید ، می گفت احساس میکنم دینداری ، اخلاق و تقوا در جامعه کمرنگ شده و جای خود را گم کرده. چرا در اجرای بعضی مسائل در جامعه کوتاهی می شود؟ این افکار او را آزار می داد.
🕊✨🕊✨🕊✨🕊
✅تومور مغزی: (خواهر شهید )
از آن روز بدنش ضعیف و ضعیف تر شد . توموری که در سر داشت خواب و خوراک را از او گرفته بود . بیماری اش به اوج رسیده بود . ماه رمضان بود محمدرضا گوشه اتاق روی سجاده اش نشسته بود و گریه می کرد. از دور او را نگاه می کردم .
به مادرم گفتم : « محمد رضا امروز اصلا حالش خوش نیست. چه کنیم ؟ »
دلنگرانی مادرم بیشتر و بیشتر شد . راهی جز دعا کردن نداشتیم . چند روز گذشت.
لحظه تلخی بود. محمدرضا روی سجاده اش به رحمت خدا رفته بود. آن روز ، روز ضربت خوردن حضرت علی (ع) بود . او شش ماه بیشتر طاقت نیاورد. دیگر نمی توانست در این دنیای پر از زرق و برق نفس بکشد. سرانجام محمدرضا در بهترین ماه خدا در حال عبادت و در سحرگاه نوزده رمضان به شهادت رسید.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️ @dmnoor
💝 در مسیر نور و شهدا 💝
☘🕊☘🕊☘🕊☘🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهید_محمدرضا_ملاصادقی🕊🌹
شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات🌿✨
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️ @dmnoor
💝 در مسیر نور و شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خطیب جمعه ۱۲ ساله
🔴 خبرنگار می پرسد؟ به نظر شما چند دین آسمانی وجود دارد؟ و این نوجوان ۱۲ ساله پاسخی می دهد که خبرنگار را شگفت زده می کند.چقدرزیبا ورسا دین اسلام رامعرفی می کند
خداحفظش کند
💠💎
💠🇮🇷💠 راز موفقیت 👇
✅ @dmnoor
سلام_امام_زمانم
ای شَہ منتظر از منتظران چہرہ مپوش
ڪہ دگر جان بہ لب از مِحنت هجران آمد
همہ گویند ڪہ مفتاح فرج صبر بود
صبر نَتْوان ڪہ دگر عمر بہ پایان آمد
اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💚 @dmnoor
واجبِ شرعیِ عشق است، سلامِ سرِ صبح...
السلام علیک یا اباعبدالله💚
اَزحرپرسیدم
:اِمامحُسین
چِطورمولاییه!؟
گفت:اِمامحُسینتفسیرِ
آیهي
لاتَقنطوامِن رحمة
اللّٰهست!:)♥️
❤️ @dmnoor
🔰 شير حيوانات
🖌 شير حيوانات #تابع خود حيوان است پس شير حيوان #حلال_گوشت حلال و شير حيوان #حرام_گوشت حرام و شير حيوانات مكروه، مكروه است. (1)
🔰 نيم خورده حيوانات
🖌 نيم خورده حيوانات حرام گوشت و حيواناتى كه مكروه است، #كراهت دارد، نيم خورده حيوانات #نجس مانند سگ و خوك حرام است. (2)
🔰 حيوانات درنده
خوردن گوشت #همه حيوانات #درنده حرام مىباشد. هرچند از نظر درندگى #ضعيف باشند. (3)
🔸 از ميان حيوانات وحشى، درندگانى كه داراى سه خصلت #درنده خويى، #دندانهاى تيز و #چنگالها و ناخنهاى تيز باشند (مانند شير، پلنگ، يوزپلنگ، گرگ، روباه، كفتار، شغال و ...) حرامند. (4)
#شير_حيوانات
---------------
📚 پینوشت:
1. جامع المسائل بهجت، ج 4، ص 554
2. عروة الوثقى، ج 1، ص 55
3. تحريرالوسيله، ج 2، ص 158، اطعمه و اشربه، م 6
4. تحريرالوسيله، ج 3، ص 275، م 5
〰〰〰〰〰〰
🔴فقط #بالینک به #اشتراک بگذارید👇
༺◍⃟🌺჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
https://eitaa.com/joinchat/1910374405Cad65d1faab
༺◍⃟🌺჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
💚در مسیر امام زمان(عج)💚
🔰 شير حيوانات 🖌 شير حيوانات #تابع خود حيوان است پس شير حيوان #حلال_گوشت حلال و شير حيوان #حرام_گوش
✅ مسابقه احکام ۲۱۰ 🎁🎊
⁉️شیر سگ/گربه/گوسفند/الاغ چه حکمی دارد❓
1⃣ حرام/حرام/حلال/مکروه
2⃣ حرام/حلال/حلال/حرام
3⃣ حرام/حرام/حلال/حرام
4⃣ حلال/حرام/حلال/مکروه
✅گزینه صحیح را به 👇👇👇
بفرستید؛
@Masirnor113
⏱ تا ساعت ۲۰ فرصت دارید😍
📆 قرعه کشی: ۳ آذرماه🎁🎉🎊
🌹 برای شرکت در قرعه کشی حضور در کانال الزامی است 😍
https://eitaa.com/joinchat/1910374405Cad65d1faab
💚در مسیر امام زمان(عج)💚
✅ مسابقه احکام ۲۱۰ 🎁🎊 ⁉️شیر سگ/گربه/گوسفند/الاغ چه حکمی دارد❓ 1⃣ حرام/حرام/حلال/مکروه 2⃣ حرام/حلا
📣📣 توجه
✅ لازم به ذکر است:خوردن گوشت سگ و گربه حرام است.گوشت گوسفند حلال است و گوشت الاغ مکروه است.
✅ با توجه به این مطلب به سوال بالا جواب بدید🙏
🌹تلاوت صفحه #۲۰۶ قرآن کریم
🙏 تلاوت روزانه قرآن رو جدی بگیریم💚
🌷 هدیه تلاوت امروز تقدیم به روح شهید #سیدمجتبی_علمدار
🌷 @dmnoor
💚در مسیر امام زمان(عج)💚
✅چند خاطره کوتاه از زبان دوستان نزدیک شهید گرانقدر سید مجتبی علمدار
|🌺🕊🌿|
💐شیوه خاصی در جذب جوانان داشت گاهی حتی خود من هم به سّید می گفتم: اینها کی هستند می آوری هیأت؟
به یکی می گویی بیا امشب تو ساقی باش. به یکی می گویی این پرچم را به دیوار بزن و .. ول کن بابا!
می گفت: نه !
کسی که در این راه اهل بیت(ع) هست که مشکلی ندارد ، اما کسی که در این راه نیست ، اگر بیاید توی مجلس اهل بیت(ع) و یک گوشه بنشیند و شما به او بها ندهید می رود و دیگر هم بر نمی گردد اما وقتی او را تحویل بگیرید او را جذب این راه کرده اید.
برنامه هیات او اول با سه، چهار نفر شروع شد اما بعد رسیده بود به سیصد، چهارصد جوان عاشق اهل بیت(ع) که همه اینها نتیجه تواضع، فروتنی و اخلاص سید بود.
یکبار یکی از بچه های هیأت آمد و به سید گفت: تو مراسم ها و روضه اهل بیت(ع) اصلاً گریه ام نمی گیرد و نمی توانم گریه کنم!
سید گفت: اینجا هم که من خواندم گریه ات نگرفت؟!
گفت: نه!
سید گفت: مشکل از من است! من چشمم آلوده است. من دهنم آلوده است که تو گریه ات نمی گیرد!
این شخص با تعجب می گفت: عجب حرفی!
من به هر کس گفتم، گفت: تو مشکل داری برو مشکلت را حل کن،گریه ات می گیرد! اما این سید می گوید مشکل از من است! بعدها می دیدم که او جزء اولین گریه کنندگان مصائب ائمه اطهار بود.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
دو تا برادر بودند که به ظاهر هیأتی نبودند و به قول بعضی ها آن هیپی ..!!
این دو شیفته سید شده بودند و به خاطر دوستی با سید وارد هیأت شدند.
یک روز مادر اینها شک می کند که چرا شب ها دیر به خانه می آیند؟!
یک شب دنبال آنها راه می افتد، می بیند پسرانش رفتند داخل یک زیرزمین!
این خانم هم پشت در می نشیند و گوش می دهد متوجه می شود از زیرزمین صدای مداحی می آید.
بعد از اتمام مراسم مادر متوجه می شود فرزندانش مشغول نماز شده اند؛ با دیدن این صحنه مادر هم تحت تاثیر قرار می گیرد و او هم به این راه کشیده می شود.
خود سید بعدها تعریف کرد که این دو تا برادر یک شب آمدند گفتند: سید! مادرمان می خواهد شما را ببیند. رفتم دیدم خانمی است چادری؛ گفت: آقا سید شما من را که نماز نمی خواندم ،نمازخوان کردید!
چادر به سر نمی کردم، چادری کردید! ما هر چه داریم! از شما داریم.
این خانم بعدها تعریف کرد که سید به من گفت: من هر چه دارم از این فرزندان شما دارم!
اینها معلم اخلاق من هستند!
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
شبی در بین راه در خصوص مسایل مربوط به زندگی و معضلات جامعه و مسایل روز صحبت می کردیم. در پایان وقتی همه ساکت شدند سید مجتبی با خنده گفت:
ای آقا سی سال عمر که این حرفها را ندارد!
و به مصداق همان حرفی که سید گفته بود، همگان دیدیم که سرانجام در سی امین بهار زندگی، سید مجتبی جاودانه شد.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
من کنار سید نشسته بودم و سید هم طبق معمول شال سبزش را روی سرش انداخته بود و با سوز و گداز خاصی مشغول خواندن زیارت عاشورا و مداحی بود.
بعد از اتمام مراسم ناگهان شال سبزخود را بر گردن من گذاشت.
با تعجب پرسیدم: این چه کاری است؟
گفت: بگذار گردن تو باشد.
بعد از لحظه ای دیدم جمعیت حاضر به سوی من آمدند و شروع کردند به بوسیدن و التماس دعا گفتن.
با صدای بلند گفتم: اشتباه گرفته اید، مداح ایشان است.
امّا سیّد کمی آنطرف تر ایستاده بود و با لبخند به من نگاه می کرد.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
شبی که حال سید بسیار وخیم و تنفس او بسیار تند و مشکل شده بود، او را به اتاقی که دستگاه تنفس مصنوعی بود بردیم در حالیکه تنفس بسیار سریعی داشت و تشنه هوا بود.
پزشک دستور داد که داروی بیهوشی به او تزریق شود تا لوله جهت تنفس گذاشته شود و من آخرین جمله ای که از سید شنیدم و بعد از آن تا زمان شهادت بیهوش بود، این بود: یا عمه سادات! یا زینب کبری!
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️ @dmnoor
💝 در مسیر نور و شهدا 💝
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
💚در مسیر امام زمان(عج)💚
🔹خاطره ای از شهید سید مجتبی علمدار از زبان همسرشان
《معجزه ی انگشتر》
[☀️🦋🌻]
شهید در جبهه، هر 45 روز يا 35 روز مأموريت داشتند.
ايشان انگشتري داشتند که خيلي برايش عزيز بود. ميگفت اين انگشتر را يکي از دوستانش موقع شهادت از دست خود درآورده و دست ايشان ميکند و در همان لحظه هم شهيد ميشود.
ايشان وقتي به آبادان براي مأموريت ميرود، اين انگشتر را در حمام بالای طاقچه جا ميگذارند.
وقتي ميخواهند به ساري بيايند، در راه يادش می افتد که انگشتر بالاي طاقچه حمام جامانده است. وقتي آمد، خيلي ناراحت بود. (من معمولاً «آقا» صدايش ميکردم چون سختم بود که اسمش را صدا کنم و بگويم مجتبي، فکر ميکردم خيلي سبک است، اگر اسمش را صدا بزنم.
ايشان هم مرا هميشه «خانم» صدا ميزدند.)
گفتم: آقا! چرا اينقدر دلگيري؟ ناراحتي؟
گفت: والله انگشتر بهترين عزيزم را در آبادان جاگذاشتم. اگر بيفتد و گم شود، واقعاً برايم سنگين تمام ميشود.
گفت: بيا امشب دوتايي زيارت عاشورا و دعاي توسل بخوانيم، شايد اين انگشتر گم نشود.
يا از آن بالا نيفتد و گم نشود و خيلي جالب اينجا بود که ما زيارت عاشورا خوانديم و راز و نياز کرديم و خوابيديم.
💥صبح که بلند شديم، ديديم انگشتر روي مفاتيحالجنان است. اصلاً باورمان نميشد.
الآن هم آن انگشتر را دارم. ميخواهم سر سفره عقد دخترم به همسرش تقديم کنم.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️ @dmnoor
💝 در مسیر نور و شهدا 💝
☘✨☘✨☘✨☘✨