دامن چشم من از گریه به دریا اُفتاد
چشم زخمیشده از کار تماشا اُفتاد
پارههایِ جگرم میچكد از كُنجِ لبم
عاقبت سایهی مرگ آمد و بر ما اُفتاد
باز هم خاطرههایم همگی زنده شدند
راه من باز بر آن كوچهی غمها اُفتاد
یاد آن کوچه که با مادر خود میرفتم
به سرم سایهای از غربتِ بابا اُفتاد
کوچه بنبست شد و در دل آن وانفسا
چشم نامرد به ناموس علی تا اُفتاد
آنچنان زد که رَهِ خانهی خود گُم كردیم
آنچنان زد که به رخسارهی گُل جا اُفتاد
گاه میخورد به دیوار و گَهی رویِ زمین
چشمِ زخمی شده از کار تماشا اُفتاد
من از آن دستکشیدن به زمین فهمیدم
گوشواری که شکسته است در آنجا اُفتاد
شانهام بود عصایش ولی از شدت درد
من قدم خم شد و او هر قدم اما اُفتاد
#نــوكـر_نـوشـت:
#حسن_جـان
زَهرا حَرَم نداشت تو هم بیحَرَم شدی
از کـودکـی هَمیشه هَوادار مـادری...
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، #دوشنبتون_امام_حسنی
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_محمد_پورهنگ
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
✅ پاتوق آقایان و بانوان مذهبی👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1910374405Cad65d1faab