eitaa logo
دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
10.4هزار دنبال‌کننده
535 عکس
67 ویدیو
4 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال اشعار آیینی حسینیه: 👉 @hosseinieh_net با کمالِ احترام، تبادل و تبلیغ نداریم🙏🌹 کانال ما در تلگرام: 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://t.me/dobeity_robaey
مشاهده در ایتا
دانلود
بر دین و دینداری خود پابندمان کرد از مال خود بخشید و ثروتمندمان کرد شاعر: @dobeity_robaey
مِهر خدیجه را به سرِ شانه می برم شکر خدا که مادرِ زهراست، مادرم شاعر: @dobeity_robaey
تو امّ‌المومنینی، چون به جای کینه، مالت را میان مومنین، با عشق قسمت کرده‌ای بانو! شاعر: @dobeity_robaey
امشب، کفن، از عرش، بهرش آمد و حالا افتاده‌ام، یادِ حسین و یادِ گودالش شاعر: @dobeity_robaey
مادر فاطمه در راه پیمبر جان داد دخترش فاطمه هم در ره حیدر جان داد @dobeity_robaey
ای قدر تو بر مردم دنیا پنهان چون گوهر در سینۀ دریا پنهان چون فاطمه‌ات غریب هستی اما قبر تو عیان و قبر زهرا پنهان شاعر: استاد @dobeity_robaey
او سجده به پیش غیر معبود نکرد در راه خدا کسی چو او جود نکرد در راه نبی گذشت از دنیایش مانند خدیجه هیچکس سود نکرد شاعر: @dobeity_robaey
اگرچه از من و اعمال من تو دلگیری برای بار هزارم ندیده می گیری شاعر: @dobeity_robaey
گیرم که شود دوزخ تو منزل من در شعله بسوزد همه‌ی حاصل من فریاد برآورم میان آتش از مهر تو کم نمی‌شود در دل من *** می‌رفتم و بازهم مرا می‌خواندی پای همه‌ی بدی من می‌ماندی عصیان مرا فاش نکن حالا که عمری ز همه جرم مرا پوشاندی شاعر: @dobeity_robaey
تا بر سر ما سایۀ مولاست بیا تا در دل ما روضۀ زهراست بیا حالا که قرار است بیایی ای مرگ! تا نام حسین بر لب ماست بیا شاعر: @dobeity_robaey
در یا رب ز کرم درى به رویم بگشا راهى که در او نجات باشد بنما مستغنی ام از هر دو جهان کن به کرم جز یاد تو هرچه هست بر از دل ما * یا رب ز کرم حال دعا بخش مرا از حال دعا جرم و خطا بخش مرا تا امشب اگر مرا نیامرزیدى امشب به على مرتضى بخش مرا * یا رب مددى که بى پناهیم همه اى بحر کرم غرق گناهیم همه اى باعث روسفیدى رو سیهان بر ما نظرى که رو سیاهیم همه * یا رب تو به فضل خویش دلشادم کن گشتم ز گنه خراب آبادم کن بگریختم از درگه تو یک چندى بد کردم و بازگشتم آزادم کن * یا رب مکن اندر صف محشر خجلم من کرده گناه و پیش خود منفعلم اندر دو جهان ببخش و رحمى بنما چون غیر تو امّید نباشد به دلم * عصیان خلایق از چه صحرا صحراست در پیش عنایت تو یک برگ گیاست هرچند گناه ما کشتى کشتى است غم نیست که رحمت تو دریا دریاست شاعر: @dobeity_robaey
ای وصل توام قرار ، کی می آیی؟ از هجر توام نَزار ، کی می آیی ؟ هر چند دل منتظران زنده به توست من مُردم از انتظار ، کی می آیی؟ شاعر: @dobeity_robaey
گفتم که خطای من عظیم است عظیم در حشر سزای من جحیم است جحیم ناگاه سروش غیب در گوشم گفت: یادت نرود خدا کریم است کریم شاعر:مرحوم @dobeity_robaey
تکیه به وفای ما نکن آقاجان گریه تو برای ما نکن آقاجان بهر فرجت خودت بیا کاری کن دل خوش به دعای ما نکن آقاجان شاعر: @dobeity_robaey
هر چند که سرگرم به نام و نانیم ما با تو هنوز بر سرِ پیمانیم شاید که کمی عوض شده دنیامان اما به هوای فرجت می مانیم شاعر: @dobeity_robaey
در تن عاطفه و مهر، توان می آید که کریم ابن کریمی به جهان می آید سفره تکمیل شد وبزم خدا کامل شد نمک سفره ماه رمضان می آید شاعر: @dobeity_robaey
در نیمه ماه رمضان غوغا شد بنگر به سما ماه علی پیدا شد از سوی خدا به فاطمه در این ماه یک دسته گل محمدی اهدا شد * بر حُسن حسن ماه دل آرا صلوات بر جود حسن جلوه مولا با چهره شادان بفرست از دل و جان برروی حسن یوسف زهرا * ماه رمضان ، ماه نزول برکات برکامِ عطش دیده، رسد آب حیات مهمان خداست هرکسی بفرستد بر احمد و بر آل و محبش شاعر: @dobeity_robaey
🌷 آمده آنکه شاهِ ذوالمِنَن است به همه گفته ام که عشق من است بنویسید دیگر از امروز کنیهٔ مرتضی «اباالحسن»است شاعر: @dobeity_robaey
این گل که به جلوه چون عقيق یمنی است عطرش علوی باشد و حُسنش، حسنی است هم شکل نبی است، هم شبيه زهراست این سوره گمان کنم که مکی - مدنی است! شاعر: @dobeity_robaey
کربلا با قدم یار عجب جایی شد خبر آمد حرم ماه تماشایی شد بی حرم بود حسن جان و شب میلادش حرم حضرت عباس گل آرایی شد شاعر: @dobeity_robaey
بی خادم و بارگاه، شاه کرم است خاکی‌ست مزار او ولی محترم است می‌خواسته زائر حسینش باشیم این است دلیل اینکه او بی حرم است * از برکت سفره‌اش کرم ساخته شد از غربت او واژه‌ی غم ساخته شد زود است که از بقیع فریاد رسد مردم! بشتابید حرم ساخته شد * از خوان کریم آب و نان می‌گیرم با بردن نام او توان می‌گیرم من روزی اربعین هرسالم را در نیمه‌ی ماه رمضان می‌گیرم شاعر: @dobeity_robaey
🌷 ای مظهر صبر و حلم وایمان وصفات در روز جزا شفیع اندر عرصات از صبح ازل تا به ابد بی کم وکاست بر تربت بی شمع وچراغت @dobeity_robaey
هر قطره ای که وصلْ به دریا نمیشود هر قامتی که قامتِ رعنا نمیشود این حرفِ آخر است که اول می آورم (هر یوسفی که یوسف زهرا نمیشود) * هرکس که از ولایت و مِهرش جدا بُوَد هرکس که هست ؛ در بَرِ من بی بها بود از حُسن و خُلقِ نیکْ رُخان دم مزن دگر وقتی که حرفْ از حسنِ مجتبی بود * بر چشم های فاطمه نور و ضِيا شده مجموعه ی جمال و جلال خدا شده در شوکت و شهامتِ خود ، مرتضى على در هیبت و سیادتِ خود ، مصطفی شده * ذکرِ خدایِ عزوجل بر لبش بُوَد صدها فرشته محوِ نمازِ شبش بود جائی نشسته است که از عرشْ برتر است او کودک است و دوش نبی مَرکبش بود * (زلفش اگر نبود پریشان نمی شدیم مهرش اگر نبود مسلمان نمی شدیم) او میزبان سفره ی ماه خدا بُوَد لطفش اگر نبود که مهمان نمی شدیم * در بزمِ عشق حرفِ ریا جمع میشود بی نان دوست، سفره ی ما جمع میشود بی خود شلوغ نیست در خانه ی کسی وقتی کریم هست،گدا جمع میشود * لال است در بیانِ کراماتِ او زبان شرح کرامتش كه نگُنجَد در این بیان هرگز ندیده است کسی اینچنین کریم بَخْشَد سه بار زندگى اش را به این و آن * روی خدایْ مَنْظَر و قلبی رحیم داشت تنها به دوستان که نه،لطفی عَمیم داشت هرکس رسید بر درِ او بی نیاز شد از بسکه پور فاطمه دستی کریم داشت * درمانده را ز درگه خود رَد نمیکند راه بهشت را به کسی سَد نمیکند صدها چو مرد شامی اگر هم بدی کنند او حِلْم پیشه میکند و بَد نمیکند * باید سرم به مَقدمِ او خاكِ پا شود تا اینکه قَدْر و قیمت من کیمیا شود باید امید داشت به دریای رحمتش وقتی که با گرسنه سگی هم غذا شود * مردی کریم و زندگی اش صاف و ساده است هربار میرود سفر حج، پیاده است لرزه فِتَد به پیکرِ او موقع نماز یعنی که در حضور خدا ایستاده است * (مهرش به كائنات برابر نمیشود) بی خود که خاکِ مَقدم او زَر نمیشود فرموده اند: هرکه بر او گریه میکند در روز حَشْر دیده ی او تَر نمیشود * شمعی که بین انجمنش هم غریب بود دور از وطن-نه-در وطنش هم غریب بود یک عُمْر ناسزا به على را شنید و سوخت مولا غریب بود،حسنش هم غریب بود * از بسکه داغْ بر دلِ زارش عدو بریخت خونابه جایِ اشکِ روان در سبو بريخت شعر وصال بر همه شد فاش تا که او (خونی که خورد در همه عمر از گلو بريخت) * از زَهْر گرچه در بدن او توان نبود گردید سبز چهره ی او، ارغوان نبود می ریخت لخته های جگر را درون طشت اما هزار شُکر دگر خیزران نبود شاعر: @dobeity_robaey
امروز که میلاد سعید حسن است دلشاد بتول و احمد و بوالحسن است گر دست به دست می برندش چه عجب کاول گلِ نوشکفته ی این چمن است شاعر: استاد @dobeity_robaey
نیمهٔ ماه است و دستم خالی و رویم سیاه حقّ زهرا مادرت اُنظُر الیَّ یا حَسَن شاعر: @dobeity_robaey