eitaa logo
دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
10.5هزار دنبال‌کننده
554 عکس
70 ویدیو
4 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال اشعار آیینی حسینیه: 👉 @hosseinieh_net با کمالِ احترام، تبادل و تبلیغ نداریم🙏🌹 کانال ما در تلگرام: 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://t.me/dobeity_robaey
مشاهده در ایتا
دانلود
؛ تو دلم رو حیدری کردی عمو وجودم رو مادری کردی عمو اصلاً احساس یتیمی ندارم تو برا من پدری کردی عمو راضیه برادرت بزار برم جوونیم فدا سرت بزار برم یه قسم میدم که رد خور نداره تو رو جون مادرت بزار برم بگو عمه آیْنه‌قرآن نیاره بگو نجمه سر به صحرا نذاره چه زره تن‌ام کنی، چه یک کفن بخدا فرقی به حالم نداره اکبرت زره رو شونه داش، چی شد؟؟ یا کلاه خود روی سر گذاش، چی شد ؟؟ زیر ضربه‌ی عمود، فرقِ سرش... زیر تیغ و نیزه سر تا پاش چی شد ؟؟ ** لبم از هرم عطش سوخته ببین بیا این چهره‌ی افروخته ببین نیزه‌هایی که زدن به پهلوهام بدنم رو به زمین دوخته بیین گرچه من شدم اسیر سُم اسب گرچه بودم تو مسیر سُم اسب جای شکرش باقیه بابام نبود که ببینه منو زیر سم اسب زیر دست‌وپا تنم ریخته به هم ذره‌ذره بدنم ریخته به هم نعل اسباشون گواه حرفمه مُهره‌های گردنم ریخته به هم ✍ @dobeity_robaey
از خیمه برون آمد و شد سوی سپاه با قامت سرو و با رخی همچون ماه ناگاه برآمد از دل دشمن و دوست: «لا حول و لا قوّة الا بالله» @dobeity_robaey
آیه آیه رهنمایی، تا که هم‌راهم کنی راهِ قرآن راه توست روی نی قرآن به لب داری که آگاهم کنی راه قرآن راه توست @dobeity_robaey
خواب دشمن‌های قرآن را پریشان می‌کنم عهد می‌بندم حسین کودکم را نذر راه حفظ قرآن می‌کنم عهد می‌بندم حسین @dobeity_robaey
؛ دیده‌ی فاطمه و زینب و نجمه به من است رجزم صف شکن است میمنه دست حسین، میسره دست حسن است رجزم صف شکن است @dobeity_robaey
فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ بْنُ الْکَاهِلِ الْأَسَدِیّ( علیه اللعنة)بِسَهْمٍ، فَوَقَعَ فِی نَحْرِهِ فَذَبَحَهُ… و شاید زبان حال سیدالشهدا (ع) در گودی قتلگاه با شش ماهه‌اش این بود: ای صورت قرص ماهت آیینه‌ی من دشمن چو گرفت در دلش کینه‌ی من یک تیر سه‌شعبه رفت در حنجر تو یک تیر سه‌شعبه رفت در سینه‌ی من… @dobeity_robaey
ای تیر! کجا چنین شتابان؟...آرام قدری به کمان بگیر دندان...آرام! ای تیر! به حرفِ حرمله گوش نکن! برگرد...، نرو تو را به قرآن...، آرام @dobeity_robaey
دو بیت از یک گریه کرد و از میان خیمه پا بیرون گذاشت گفت بابا! یاورت این دفعه اصغر می‌شود ** یک علیِّ اکبر تو شد هزار و یک علی پس علیِّ اصغرت هم چند لشکر می‌شود ✍ @dobeity_robaey
به روی برگ گل، شبنم نشسته به سوگ تشنه‌ای زمزم نشسته به روی حنجر ششماهه با تیر سه تا بوسه کنار هم نشسته @dobeity_robaey
پَر قنداقه را در خون کشیدند ز دستان سحر، مهتاب چیدند دل آهن به حال آن گلو سوخت که با تیر سه شعبه، سر بریدند @dobeity_robaey
از فرط عطش نفس بگیرد، سخت است رحمی دل دشمن نپذیرد سخت است این را همه‌ی حرمله‌ها می‌دانند بر دست پدر، پسر بمیرد سخت است @dobeity_robaey
عطش را روی لب تفسیر داری نخوابیدی، ولی تعبیر داری نمی‌دانم چه کرده تیر با تو! که بر حنجر، خط شمشیر داری @dobeity_robaey
حالا که هدف، گلوی اصغر شده است چشمان خود سه‌شعبه هم، تر شده است زیر لب خود کمان چنین می‌گوید: بیچاره رباب! تازه مادر شده است... ✍ @dobeity_robaey
؛ آخَرین سربازِ بابا، دَر دلِ گَهواره‌اَم من علیِ اصغرم قاتلِ صَد حَرمله، با این گَلوی پاره‌اَم من علیِ اصغرم @dobeity_robaey
؛ آخرین رَزمَنده‌ام، تا قطره خونِ آخرم من علیِ اصغرم شیرخواره هستم و از نسلِ شیرِ خیبَرَم من علیِ اصغرم @dobeity_robaey
آن قوم که خواستند پر پر بشوی بر دست پدر، شهیدِ بی سر بشوی ای کودک شیرخواره! می‌ترسیدند از اینکه تو هم علیِ اکبر بشوی @dobeity_robaey
خداوندا مرا اولاد بسیاری عطا فرما که در راه حسینت لشکری از خون من باشد @dobeity_robaey
شد جوانم غرق خون در پیش چشمان ترم ارباً اربا اکبرم کاش تا این جسم خونین را نبیند خواهرم ارباً اربا اکبرم @dobeity_robaey
با جلالی فاطمی پا می‌گذاری در رکاب حضرت عالی‌جناب چون جوانی‌های حیدر می‌نشینی بر عقاب حضرت عالی‌جناب @dobeity_robaey
دق‌ام دادند جانم را گرفتند همه تاب و توانم را گرفتند جوانی داشتم خوش قدّ و بالا فلک دیدی جوانم را گرفتند؟ به چشم خود خزانش را نبیند غم آرام جانش را نبیند دعا کردم سر نعش جوانم کسی داغ جوانش را نبیند مبادا گلشنی پژمرده باشد که بی گل، باغبان افسرده باشد کسی می‌فهمد از حال دل من که در غربت جوانش مرده باشد؟ زمین خوردی خزانی شد بهارت نزارم می‌کند حال نزارت ندارد قوتی پاهایم اما می‌آیم با سر زانو کنارت ترک خورده شبیه من لبانت شبیه تکه چوبی شد زبانت رمق دیگر ندارد دست‌هایم بگیرد لخته‌خون را از دهانت چه آهنگین چه با آواز کشتند تو را یک عده تیر انداز کشتند اسیر لشگر جرّاحه بودی تو را با چندتا مقراض کشتند علیِ اکبرم ! دردت به جانم نبیِ دیگرم! دردت به جانم نکش پا بر زمین در پیش بابا عزیز پرپرم دردت به جانم " به هرجا بنگرم تنها تو بینم نشان از روی زیبای تو بینم به هر جا ردی از جسم تو پیداست به صحرا بنگرم صحرا تو بینم " بنازم لحن بابا گفتنت را نکش از دستِ بابا دامنت را نشستم روی خاک و باتحیر تماشا می‌کنم جان کندنت را فراقت می‌کند پیرم همین جا به من باشد که می‌میرم همین جا ندارم پای رفتن سوی خیمه کنار تو زمین‌گیرم همین جا نخواهد کرد داغ تو رهایم بلرزد مثل دستانم صدایم پس از وقتی که تابوت تنت شد گرفته بوی تو دیگر عبایم ✍ @dobeity_robaey
حسین آب شد! از بس که دید اکبر را برای گندم ری آسیاب می‌کردند @dobeity_robaey
بگذار پدر کبوترت پر بزند طعنه به رگ غیرت لشکر بزند یک تیر گرفتم از سپاه دشمن تا تیر به پیکر تو کمتر بزند @dobeity_robaey
پیرِمَردان هَمه گُفتند: پَیَمبَر آمد علی‌اکبر آمد نَوه‌ی اَرشَدِ فَرمانده‌ی خِیبَر آمد علی‌اکبر آمد @dobeity_robaey
مثل کوهی ایستاده روبروی لشکرم من علیِ اکبرم ذوالفقارم، یک سپاهم، جِلوه‌ای از حیدرم من علیِ اکبرم @dobeity_robaey
او رفت که بی‌تاب کند لشکر را از شرم عطش آب کند لشکر را؟ او در پی تشنۀ حقیقت می‌گشت می‌رفت که سیراب کند لشکر را ✍ استاد @dobeity_robaey