eitaa logo
دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
10.5هزار دنبال‌کننده
554 عکس
69 ویدیو
4 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال اشعار آیینی حسینیه: 👉 @hosseinieh_net با کمالِ احترام، تبادل و تبلیغ نداریم🙏🌹 کانال ما در تلگرام: 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://t.me/dobeity_robaey
مشاهده در ایتا
دانلود
حالا که هدف، گلوی اصغر شده است چشمان خود سه‌شعبه هم، تر شده است زیر لب خود کمان چنین می‌گوید: بیچاره رباب! تازه مادر شده است... ✍ @dobeity_robaey
؛ آخَرین سربازِ بابا، دَر دلِ گَهواره‌اَم من علیِ اصغرم قاتلِ صَد حَرمله، با این گَلوی پاره‌اَم من علیِ اصغرم @dobeity_robaey
؛ آخرین رَزمَنده‌ام، تا قطره خونِ آخرم من علیِ اصغرم شیرخواره هستم و از نسلِ شیرِ خیبَرَم من علیِ اصغرم @dobeity_robaey
آن قوم که خواستند پر پر بشوی بر دست پدر، شهیدِ بی سر بشوی ای کودک شیرخواره! می‌ترسیدند از اینکه تو هم علیِ اکبر بشوی @dobeity_robaey
خداوندا مرا اولاد بسیاری عطا فرما که در راه حسینت لشکری از خون من باشد @dobeity_robaey
شد جوانم غرق خون در پیش چشمان ترم ارباً اربا اکبرم کاش تا این جسم خونین را نبیند خواهرم ارباً اربا اکبرم @dobeity_robaey
با جلالی فاطمی پا می‌گذاری در رکاب حضرت عالی‌جناب چون جوانی‌های حیدر می‌نشینی بر عقاب حضرت عالی‌جناب @dobeity_robaey
دق‌ام دادند جانم را گرفتند همه تاب و توانم را گرفتند جوانی داشتم خوش قدّ و بالا فلک دیدی جوانم را گرفتند؟ به چشم خود خزانش را نبیند غم آرام جانش را نبیند دعا کردم سر نعش جوانم کسی داغ جوانش را نبیند مبادا گلشنی پژمرده باشد که بی گل، باغبان افسرده باشد کسی می‌فهمد از حال دل من که در غربت جوانش مرده باشد؟ زمین خوردی خزانی شد بهارت نزارم می‌کند حال نزارت ندارد قوتی پاهایم اما می‌آیم با سر زانو کنارت ترک خورده شبیه من لبانت شبیه تکه چوبی شد زبانت رمق دیگر ندارد دست‌هایم بگیرد لخته‌خون را از دهانت چه آهنگین چه با آواز کشتند تو را یک عده تیر انداز کشتند اسیر لشگر جرّاحه بودی تو را با چندتا مقراض کشتند علیِ اکبرم ! دردت به جانم نبیِ دیگرم! دردت به جانم نکش پا بر زمین در پیش بابا عزیز پرپرم دردت به جانم " به هرجا بنگرم تنها تو بینم نشان از روی زیبای تو بینم به هر جا ردی از جسم تو پیداست به صحرا بنگرم صحرا تو بینم " بنازم لحن بابا گفتنت را نکش از دستِ بابا دامنت را نشستم روی خاک و باتحیر تماشا می‌کنم جان کندنت را فراقت می‌کند پیرم همین جا به من باشد که می‌میرم همین جا ندارم پای رفتن سوی خیمه کنار تو زمین‌گیرم همین جا نخواهد کرد داغ تو رهایم بلرزد مثل دستانم صدایم پس از وقتی که تابوت تنت شد گرفته بوی تو دیگر عبایم ✍ @dobeity_robaey
حسین آب شد! از بس که دید اکبر را برای گندم ری آسیاب می‌کردند @dobeity_robaey
بگذار پدر کبوترت پر بزند طعنه به رگ غیرت لشکر بزند یک تیر گرفتم از سپاه دشمن تا تیر به پیکر تو کمتر بزند @dobeity_robaey
پیرِمَردان هَمه گُفتند: پَیَمبَر آمد علی‌اکبر آمد نَوه‌ی اَرشَدِ فَرمانده‌ی خِیبَر آمد علی‌اکبر آمد @dobeity_robaey
مثل کوهی ایستاده روبروی لشکرم من علیِ اکبرم ذوالفقارم، یک سپاهم، جِلوه‌ای از حیدرم من علیِ اکبرم @dobeity_robaey
او رفت که بی‌تاب کند لشکر را از شرم عطش آب کند لشکر را؟ او در پی تشنۀ حقیقت می‌گشت می‌رفت که سیراب کند لشکر را ✍ استاد @dobeity_robaey
گرچه به جان حنجرش افتاد خنجری قتلش ولی ز قتل علی اکبر آب خورد ✍سروده گروه @dobeity_robaey
چند بیت از یک قصیده بود و غزل، انتخاب شد با هم دوتا لهوف دو مقتل، کتاب شد با هم * ستون قامت بابا و خیمه‌ی لیلا علی که رفت به میدان خراب شد با هم * شکستن پدر و کشتن پسر یکجا بنا نبود و در این جنگ، باب شد با هم * نصیب قلب شهیدان جداجدا شمشیر نصیب دست اسیران طناب شد باهم * تمام کرببلا یک طرف، امان از شام که آیه خواندن و بزم شراب شد با هم ✍ @dobeity_robaey
بر طفل و باب او، چو جوابی نداد کس! یک تیر هر دو را به سه پهلو جواب داد! ✍استاد @dobeity_robaey
یوسف کنعانِ من، از زیر قرآن می‌رود از حرم جان می‌رود قل هوالله احد، اکبر به میدان می‌رود از حرم جان می‌رود @dobeity_robaey
دو بیت از یک عموی ساقی من رفته آب بردارد دعا کنید که دستش ز تن جدا نشود ** ستون خیمه که افتاد عمه‌ام آمد به معجرم گره‌ی کور زد که وا نشود ✍ @dobeity_robaey
؛ ؛ ؛ عباس! تو را اگرچه در دل غوغاست شمشیر اگرچه در کفت بی پرواست یک امشب را ز دشمنان مهلت گیر حرّ بن یزید، صبحِ فردا با ماست @dobeity_robaey
ای اهلِ حرم! رفت علمدار و عَلَم نیست صاحب حرمم نیست ای وای که در عَلقمه جُز دستِ قلم نیست صاحب حرمم نیست @dobeity_robaey
چین پیشانی تو محشر کند وقت غضب وای عباس آمده لرزه افتاده به‌جاِن شیرمردان عرب وای عباس آمده @dobeity_robaey
آمده شیرِ نرِ ام البنین بهر شکار مثل حیدر با وقار لافتا الا علی لاسیف الا ذوالفقار مثل حیدر با وقار @dobeity_robaey
ای آن که بُوَد بابِ حوائـج لقبت شرمنده فرات از عطش و تاب و تبت سقّا و لب تشنه، لب آب فرات؟ جان همه عالم به فدای ادبت @dobeity_robaey
از اشک غمت صفا گرفته، رفته بر درد دلش دوا گرفته، رفته آنقدر یهودی، ارمنی، آمده و... از روضه‌ی تو شِفا گرفته، رفته @dobeity_robaey
به تیغی حیف گیسویت گسستند دو بازویت دو بازویت گسستند از آنجایی که من بوسیده بودم بمیرم هر دو اَبرویت گسستند بهارم را چه سان پاییز کردند دلم را از غمت لبریز کردند سرت ای کاش رویِ نیزه می‌ماند تو را از مرکبی آویز کردند غمت راهِ نفس بر سینه بسته ترک بر چهره‌ی آیینه بسته زِ بسکه خاکْ بر سر ریختم من ببین عباس دستم پینه بسته ✍ @dobeity_robaey