.
بریم در خونه
باب الحوائج حضرت علی اصغر(ع)....
بریم از دستای کوچولوی
شش ماهه امام حسین
کربلامونو بگیریم ..
باب الحوائج ِ حضرت علی اصغر،
گره هاتون رو باز می کنه...
.
- دچار!
. بریم در خونه باب الحوائج حضرت علی اصغر(ع).... بریم از دستای کوچولوی شش ماهه امام حسین کربلامونو
تعریف میکرد :
بچه ام شیش ماهش شد،
سوم محرم از دنیا رفت..
بچه رو صبح دفنش کرد..
- دچار!
تعریف میکرد : بچه ام شیش ماهش شد، سوم محرم از دنیا رفت.. بچه رو صبح دفنش کرد..
شب اومد دوباره توی هیئت
مشغول کار شد ...
می دونست بچه رو دفن کنه
دیگه نبش قبر نمی کنند...💔
- دچار!
شب اومد دوباره توی هیئت مشغول کار شد ... می دونست بچه رو دفن کنه دیگه نبش قبر نمی کنند...💔
-دیگه نیزه تو قلب بچه اش نمی زنند؛
دیگه بچه رو از قبر بیرون نمیارند...
- دچار!
-دیگه نیزه تو قلب بچه اش نمی زنند؛ دیگه بچه رو از قبر بیرون نمیارند...
دیگه جلو چشم مادر
سر بچه رو جدا نمی کنند.
میاد هیئت دیگه مادر بچه رو
اسیری نمی برند...💔
- دچار!
دیگه جلو چشم مادر سر بچه رو جدا نمی کنند. میاد هیئت دیگه مادر بچه رو اسیری نمی برند...💔
-سر بچه رو جلو مادر نمیارند...
خیالش هم راحت ِ بچه اش
تشنه از دنیا نرفته...
- دچار!
-سر بچه رو جلو مادر نمیارند... خیالش هم راحت ِ بچه اش تشنه از دنیا نرفته...
گهواره اش رو غارت نکردند....🖤
- دچار!
میدونی میخوام بگم....
-پسرش زیر عبا بود و به میدان آمد
لب او خشک ولی اشک به چشمان ترش
همه دیدند زبان دور لبش می چرخاند..