📚 رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای 🌈
✨ قسمت👈صد و سی و دوم ✨
بابغض گفت:
_یکی از نیروهام امروز شهید شد.پسر خیلی خوبی بود.😢تازه رفته بود خاستگاری،بله هم گرفته بود.😔دو هفته دیگه عقدش بود.من و تو هم دعوت کرده بود.
دلم خیلی سوخت.😒به وحید نگاه میکردم. هر دو ساکت بودیم ولی وحید حالش خیلی بد بود.😣😞گفتم:
_خب الان شما چرا ناراحتی؟!!
سؤالی نگاهم کرد.بالبخند گفتم:
_اون الان وضعش از من و شما بهتره. شهادت👣 قسمت هرکسی نمیشه..
با شیطنت گفتم:
_شما که بهتر میدونی دیگه.😉
با دست به خودش اشاره کردم و گفتم:
_بعضی ها تا یک قدمی ش میرن،حتی پاشون هم شهید میشه ولی خودشون شهید نمیشن.☺️
لبخندی زد و گفت:
_این الان دلداری دادنته؟!!😒😊
خنده م گرفت.گفتم:
_من حالم بده..چه انتظاری از من داری؟ الان دلداری دادنم نمیاد.😜پاشو برو بیرون، مریض میشی.😁
وحید بلند خندید.😂دلم آروم شد.
سه ماه گذشت...
وحید هنوز هم خیلی کم میومد خونه. حتی چند روز یکبار تماس میگرفت.😕تولد پسرها نزدیک بود.☺️🎂منتظر بودم وحید تماس بگیره تا ازش بپرسم میتونه بیاد که جشن بگیریم یا نه.
چند روز گذشت تا وحید تماس گرفت. چهار روز به تولد مونده بود.گفت:
_خیلی خوبه،منم روز قبلش میام کمکت.
خوشحال شدم.😍👏
دست به کار شدم.تزیین خونه و دعوت مهمان ها و خرید هدیه و سفارش کیک و کارهای دیگه وقتم رو پر کرده بود.😇بچه ها هم خوشحال بودن.حتی سیدمحمد و سیدمهدی هم که نمیدونستن تولد یعنی چی،خوشحال بودن.☺️
روز قبل تولد شد ولی وحید نیومد.وحید هیچ وقت بدقول نبود.نگران شدم.😥 آخرشب وقتی بچه ها رو خوابوندم، گوشیمو برداشتم که با وحید تماس بگیرم ولی وقتی ساعت رو دیدم،منصرف شدم. #نگرانش بودم. #نماز خوندم و براش #دعا کردم.
ظهر روز تولد شد ولی هنوز وحید نیومده بود.😥🙁چند بار باهاش تماس گرفتم ولی جواب نمیداد.مهمان ها برای شام میومدن.مادروحید و نجمه سادات از بعدازظهر اومدن کمکم.مامان هم اومده بود...
شب شد و همه مهمان ها اومده بودن. باباومامان،آقاجون و مادروحید،نرگس سادات و شوهرش و بچه ش،نجمه سادات هم عقد بود با شوهرش،علی و اسماء،محمد و مریم هم با بچه هاشون مهمان های ما بودن.
بچه ها حسابی بازی و سروصدا میکردن. منم خیلی نگران بودم ولی طبق معمول اینجور مواقع بیشتر شوخی میکردم. آقاجون گفت:
_وحید میاد؟😕
گفتم:
_گفته بود میاد ولی فکر کنم کاری براش پیش اومده.😊
محمد رو صدا کردم تو اتاق.بهش گفتم:
_اگه کسی از همکارهای وحید رو میشناسی بهش زنگ بزن تا مطمئن بشم وحید حالش خوبه.
محمد تعجب کرد.گفت:
_چرا نگرانی؟!!😟
-قول داده بود میاد.قرار بود دیروز بیاد.هیچ وقت بد قولی نمیکرد.هرچی باهاش تماس میگیرم جواب نمیده.😥
محمد تعجب کرد.فقط به من نگاه میکرد. گفتم:
_چرا نگاه میکنی زنگ بزن.😐
همونجوری که به من نگاه میکرد گوشیشو از جیبش درآورد.با یکی تماس گرفت،جواب نداد.با یکی دیگه تماس گرفت،اونم جواب نداد.😑مامان اومد تو اتاق.گفت:
_شما چرا نمیاین بیرون؟
لبخند زدم و رفتم بیرون.به محمد اشاره کردم زنگ بزن.بعد نیم ساعت محمد اومد بیرون.گفت:
_بعضی ها جواب ندادن.بعضی ها هم گفتن چند روزه ازش خبر ندارن.
تصمیم گرفتم اول شام رو بیارم.شاید تا بعد شام بیاد،برای مراسم تولد.همه تعجب کردن ولی باشوخی ها و بهونه های من ظاهرا قانع شدن.😅
بعد شام دیگه وقت کیک بود.بیشتر از این نمیتونستم صبر کنم.کیک رو آوردم و مراسم رو اجرا کردیم.سیدمحمد بغل آقاجون و سیدمهدی بغل بابا بود.خیلی دوست داشتم بغل وحید بودن.بعد باز کردن هدیه ها و پذیرایی بابا گفت:
_ما دیگه بریم.😊
بقیه هم بلند شدن که برن.همون موقع در باز شد و وحید اومد.فاطمه سادات طبق معمول پرید بغل وحید.همه از دیدنش خوشحال شدن.فقط محمد میدونست که من چقدر نگرانش بودم.😍😥محمد به من نگاه کرد.منم سرمو انداختم پایین و نفس راحتی کشیدم.به وحید نگاه کردم.دقیق نگاهش میکردم که ببینم همه جاش سالمه.آره،خداروشکر حالش خوب بود.رفتم جلو و بالبخند سلام کردم.وحید لبخند زد و گفت:
_شرمنده.☺️✋
محمد اومد جلو،احترام نظامی گذاشت و گفت:
_کجایی قربان؟ مراسم تموم شد.😁✋
وحید آروم یه مشت به شکم محمد زد و گفت:
_همه کیکهارو خوردی؟😁👊
بعد بغلش کرد و تو گوشش چیزی گفت. من میدونستم چی میخواد بگه.وحید از اینکه بقیه بفهمن کار و درجه ش چیه خوشش نمیومد.😊فقط آقاجون میدونست که وحید ترفیع گرفته.آقاجون هم از دیگران شنیده بود وگرنه خود وحید هیچ وقت نمیگفت.همه بخاطر دیدن وحید موندن...
وقتی همه رفتن،وحید تو هال با بچه ها بازی میکرد.منم مثلا آشپزخونه رو مرتب میکردم ولی در واقع داشتم به وحید نگاه میکردم... 😍👀
ادامه دارد...
پ.ن:التماس دعا🖤
✍نویسنده بانو #مهدییار_منتظر_قائم
💎کپی با ذکر صلوات...📿
⊱❥••♡❃•🖤•❃♡••❥⊰
♡@dochar_m ♡
⊱❥••♡❃•🖤•❃♡••❥⊰
•|🖤🕊|•
.
واقعا خواندنی😭❤️
🌼خوابی که مادربزرگ
شهید جهاد مغنیه دید.🕊
دو هفته بعد از شهادت جهاد،
خواب دیدم آمده پیشم،
مثل زمانی که هنوز زنده بود
و به من سر میزد و میآمد پیشم.
گفتم: جهاد، عزیز دلم،
چرا اینقدر دیر آمدی؟ خیلی منتظرت بودم.
جهاد گفت: بازرسیها طول کشید،
برای همین دیر آمدم.
در عالم خواب یادم نبود شهید شده،
فکر کردم بازرسی های سوریه را می گوید.
گفتم: مگر تو از بازرسی رد می شوی؟
گفت: آره،
بیشتر از همه سر بازرسی نماز ایستادم.
با تعجب گفتم بازرسی چی؟
گفت: بازرسی نماز.
و ادامه داد،
بیشتر از همه چیز از #نماز صبح
سؤال می شود.
نماز صبح. تازه یادم آمد جهادم شهید شده. پرسیدم: حساب قبر چی؟
گفت: شهدا حساب قبر ندارند.
حسابی در کار نیست.
ما هم الان کارمان تمام شد و راه افتادیم...
🖤•| #شهید_جهاد_مغنیه
🕊•| #درس_اخلاق
|• @dochar_m☁️🍃•|
لیله الرغائب (شب آرزو ها)
اولین شب جمعه ماه رجب است رسول خدا (ص) من باب فضیلت و برکت ماه رجب در روایتی فرموده اند:" از اولین شب جمعه ماه رجب غافل نشوید که فرشتگان آن را «لیلة الرغائب» نامیدند."
برای این شب اعمال و فضائل بسیاری نقل شده است از جمله: #روزه #استغفار و #نماز دوازده رکعت (از مهم ترین و پر فضیلت تدین اعمال شب میباشد) است
JᎧᎥN↷
💛『❥@dochar_m 』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤#استاد_پناهیان
⚠️ #نماز رو میپیچونی که چی بشه؟ درس بخونی؟ کار کنی؟ تفریح کنی؟
خب همه اینا که دست خداست❗️
#استاد_پناهیان
ᴊᴏɪɴ↷
{🌦} @dochar_m
47.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوستاناینمقدمهایاست،ازمبحث#نماز لطفا این فیلم
رو چه اونا که نماز میخونن چه نمیخونن
حتما ببینند .🌿
در ادامه درباره تمام نکات و شیوه صحیح نماز خواندن
و افزایش تمرکز در نماز
بحث میشه !
namaz1.mp3
3.94M
کاش باور کنیم ؛
نماز فقط یک سکوست برای پرواز... همین
باید پرواز را آموخت.🌿🕊
#استاد_شجاعی
#قسمت_اول
#نماز
@dochar_m
نماز سکوی پرواز 02.mp3
3.12M
نماز سکوی پرواز 04(1).mp3
4.29M
خودکارودفترچهیادداشت
هاتونروبیاریدنکتههایی
کهاستادمیگنرویادداشتکنید🌱
#نماز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگفتروزقیامتاهلعبادتونماز
جداگانهصدازدهمیشنبهدرگاهخدا..:)
گفتیماولینعبادتدینماچیه؟🤔
#نمازِ🌱
خبگفتیمواسهیهنمازمودبانهتمیز
بایدچیکارکنیم!😃
گفتیماینکهبعضیانمازنمیخونن
تقصیرنمازخوناست🤭
چراکهاگرنمازخوناازنمازبهرهببرندلذتببرن
وبهمراتبتاثیرنمازتوزندگیشونپدیدار
بشه(مثلاتواخلاقشون)کساییکه
نمازنمیخوننجذبنمازمیشن،
پساینراهتبلیغدینه🙂☝️
نهاینکهیهعدهمسلموننیمبندونیمپزبشن،
وهنوزنمازودرستنکردهبریمبقیهرودرست
کنیم!
راهتبلیغدیناینهکهاوناکهاومدنتااخربرن
الگوبقیهبشن👌🏻برایجذببقیه،
بعضیارو دیدی چقد نازنازین😅(استاد پناهیان میگهآ)وقتی یه سختی تو
زندگیشون دارن چقد ناله میزنن گله میکنن!
ولی وقتی یه تعمت بزرگ خدا بهشون میده
خسیس میشن:|
خدا توی قرآن میگه(الانآیهدردسترس
نیستتایپکنم)همه بنده های من
همینطور بدن که تو سختی نالهمیکنن
و تو خوشی خسیس میشن...
به جز اونایی که #نماز🕊میخونن...
یعنی نماز این همه بدی رو از آدم دور میکنه:]
جلسه قبل گفتیم اینکه ما به
همسایه یا فامیل ابراز علاقه میکنیم،
نشونه مودب بودن ماست،
و شاید حال همسایه و دوست وآشنا برامون
مهم نباشه ولی ادب حکم میکنه حالشونو
بپرسیم🖐🏻!
#اَدب جایی که محبت نباشد انسان
را وادار به یک رفتار میکند...
#اَدب جایی که نیاز نباشد انسان
را وادار به یک رفتار میکند...
ادب به انسان میگوید چه حال داری چه
حال نداری این رفتار را انجام بده...
حتی بدون محبت و نیاز!
ادب میگه اینکارو انجام بده حتی بدون
حوصله!
آدم مودب به خودش نگاه نمیکنه،
خب...
اینجا به ما ادب یاد میده چه حال داشته
باشیم چه حال نداشته باشیم ادب
حکم میکنه #نماز مودبانهبخونیم🌱
استاد اخلاق میخوای!🤨
#نماز 🌿-
نماز استاد رسوندن انسان به خداست،
نماز زنده ست،متحرکه،فعاله،بصیر
اگاهه،نماز هرکسی متناسب با هرکسی
کاری میکند☝🏻!
نماز یه فعالیت عمومی بی روح نیست!
که همه انجام بدن،مثل یه عادت شخصی،
#نماز من اگر حُبمقام دارم حُب مقام
منو برطرف میکنه،
اگر حُب مال دارم حُب مال منو برطرف میکنه،
اگر حُبشهوت دارم حُب شهوت منو برطرف میکنه،
و...!🚶🏻♂️
#نمازهرکسیمیدونهباهرکسیچیکارکنه!