هدایت شده از - دچار!
#دعاےفرج🌱
#قرارِهرروزمون♥
-بسمالله...🌸
بخونیمباهم...🤲🏻
ـاِلٰهےعَظُمَالْبَلٰٓآوَبَرِحَالخَفٰآء
ُوَانْڪَشِفَالْغِطٰٓآءٌ…✨🍃
روز خوب كه در نميزند بياید داخل..! روز خوب كه از جعبه شانس در نمیآيد روز خوب را بايد ساخت!! به رويَش خنديد روز خوب را بايد خلق كرد...! دچـٰاࢪ|ᵈᵒᶜʰᵃʳ
آخرِ آیدےهامون یہ" ³¹³" گذاشتیم..!😑
اسم اڪانتمونو |منتظر| ڪردیم..!😔
داخل بیومون
⊰⊹اَللهُمَعَجِللِوَلیِکَاَلفَرَج⊰⊹
نوشتیݥ..!🍂
انواع پروفایل هاےمهدوے رو براے پروفایل مون انتخاب ڪردیم..!🙂
دم اذان مغربِجمعہ هم نوشتیم،
غروبـ شد نیامدی...!😞
و این شد همہ،سهمِ ما از انتظار...😭
ما فقط نشستیم...
گناه ڪردیم...😓
و برای فرجِ #تُ دعا ڪردیم🤲
دچـٰاࢪ|ᵈᵒᶜʰᵃʳ
میرسد روزی که
تو انتخابِ اول و آخر تمـامِ دنیـا خواهی بود
میرسد روزی که
هیچ کس به جز تــو
هیچ انتخابِ دیگری نمیخواهد
میرسد روزی که
زمستانِ فراق و انتظار به سرآید و
فصلِ بهارِ عاشقی بشود
فصلِ انتخابِ تـو . . .
دچـٰاࢪ|ᵈᵒᶜʰᵃʳ
هدایت شده از - دچار!
ناشنـٰاس بگو بࢪام🖐🏻
payamenashenas.ir/Docharr
پنٰاھ حࢪفاتون👌🏻↯
@nshns_dochar
بعضۍڪارهامثللیموشیرینهستند
اولششیرینه؛🍋
امابعدازگذشتمدتڪوتاهۍ
تلخمیشه...
درستمثلگناه
اولشباعثشادۍولذت؛
اماتاآخرعمرتبایدجواب
همونگناهتروبدۍ ✋🏽:)'😊
-استادقرائتی
دچـٰاࢪ|ᵈᵒᶜʰᵃʳ
وقتـیگنـاهڪردینـگوجوونێڪـردم..!
اخـہبـهجوونیعلۍاڪبر(؏)بر میخـورهـ:)💔!
دچـٰاࢪ|ᵈᵒᶜʰᵃʳ
ڪِےاونفردامیرسھ🧐🐾
خواهروبرادرِگرامے،چندماهہازفردا🌥
مےخوا؎ڪمازگوشےاستفادهڪنے📲
چندماهہڪہمےخوا؎🐣🌱
ازفردانمازاولوقتبخونے...!؟🚛🌻
چندماهہڪہازفردا🌨
مےخوا؎ڪمترگناهڪنے😉
واقعاڪِےمیرسھاینفرداهامون👀
خودتبخواهوازهمینحالاشرو؏ڪن🖐🏼
وگرنھاینفرداهاخیلےزیادبود
امابعضےهابھشوننرسیدن...)):🌔
《وَلاتَحجُبنیعَنرَافَتِك!》
دچـٰاࢪ|ᵈᵒᶜʰᵃʳ
راهمقابلهباشیطان!😄😏💪🏻
شیخ جعفر شوشترۍ•ره•
هر وقت شیطـٰان وسوسه ڪرد و نتوانستید حریف نفس بشوید؛
هفت مرتبه بگوئید
بسم الله الرحمـن الرحیم
لا حَولَ وَلاقُوَّة اِلّا بِاللهِ العَلۍِّ العَظیم»
وقتے این ذڪر را مےگوئید،هفت ملڪ بہ ڪمڪ شما مےآیند و آنها را دفع مےڪنند
وقتۍ این ذڪر
را مۍ گوئید، هفت ملڪ به ڪمڪ شما مۍآیند و آنھا را دفع مۍڪنند.🌸^^
دچـٰاࢪ|ᵈᵒᶜʰᵃʳ
وضو میگیرے..
اما در عین حال اسراف میکنے❗️
نماز میخوانے..
اما با برادرت قطع رابطه میکنے❗️
روزه میگیرے..
اما غیبت هم میکنے❗️
صدقه میدهے..
اما منت هم میگذارے❗️❗️
بر پیامبر و آلش صلوات میفرستے.
اما بد خلقے میکنے❗️
صبر کن بابا جان!!!!!!
ثوابهایت را در کیسه سوراخ نریز💔
#آیتاللهمجتھدۍتھرانے
دچـٰاࢪ|ᵈᵒᶜʰᵃʳ
راننده ترمز گرفت!😕
دستانداز را که رد کرد ،
رو به مسافر بغلدستش گفت:😶
این دستاندازها گر نبود ، سَرِ تقاطعها
خیلی خطرناک میشد☹️
خدا خیرشان دهد!😄🙌
گاهی هم ، زندگی میافتد توی دستانداز!😊
لابد خدا میخواهد از خطرِ روزگارِ پُرتقاطع ، کم کند!😉
سختی ها را دستانداز میکند تا زندگیمان #کم_خطرتر شود😍
#فَاِݧَّ_مَعَ_الْعُسْرِ_یُسْرا❤
دچـٰاࢪ|ᵈᵒᶜʰᵃʳ
استادی می گفت:)
گاهےیڪپیامبہنامحرم:\°📲
یڪصحبتبانامحرم°🍃
بسیارےازلطفهاراッ
ازانسانمےگیرد:)
لطفرسیدنبہمراتبالهی!•°☝️🏼°•
لطفرسیدنبہشہدا!•°😍°•
لطفرسیدنبہمقامِسربازےامام زمان‹عج›•°💪🏼°•
فقطاینرابدانیم•°🤔°•
شهداهرگزاهلِرابطه•°🚫°•
با نامحرم نبودند...:)•°🕊°•
دچـٰاࢪ|ᵈᵒᶜʰᵃʳ
ازهردوهزارداوطلبکنکور
عدهایشوندکترمیشن
هموناییکهتلاشکردنوخودشونوساختن!،،،
ازبیناینهمهمذهبی
کیشهیدمیشه؟!
دچـٰاࢪ|ᵈᵒᶜʰᵃʳ
عجیبدلمگرفته..
دلمیکدنیآمیخواهدشبیهدنیآیشما . .(:
کههمهچیزش
بویخـــدابدهــد . .
شهدا!
گاهینگاهی .
دچـٰاࢪ|ᵈᵒᶜʰᵃʳ
هدایت شده از - دچار!
#دعاےفرج🌱
#قرارِهرروزمون♥
-بسمالله...🌸
بخونیمباهم...🤲🏻
ـاِلٰهےعَظُمَالْبَلٰٓآوَبَرِحَالخَفٰآء
ُوَانْڪَشِفَالْغِطٰٓآءٌ…✨🍃
⚘دستشخالےبود!!❗️
پرسیدم:
«ساعتتکو؟»🤨
خیلےبےتفاوتگفت:
«یکےازبچہهاازشخوششاومد،😄
گرفتنگاهشکنہگفتممالہخودت..»
⚘حرصمگرفت..!.😤
گفتم:
«علےاونکادویسرعقدمونبود!🙁
تبرکمکہبود! بندهخدابابا.. باچہذوق
وشوقےبرایدامادشگرفتهبود..،🎁
رادویاصلبود...»⏰
سَریتکاندادوگفت:
«اینقدازاینساعتهاباشه
ومانباشیم..😉
تاتوانےدلےبہدستآور...»🌸🌿
✍🏻بہ روایٺ همسر
#شهید_علی_چیت_سازیان♥️🕊
دچـٰاࢪ|ᵈᵒᶜʰᵃʳ
میگفت:
دوستداشتن حد وسط ندارد
اگر کسے را دوست داشته باشے،
غمگین خواهے شد!
مگر اینکه خدا را بیشتر از همه دوست
داشته باشے، آنگاه به تعادل میرسے...
#استادپناهیان
دچـٰاࢪ|ᵈᵒᶜʰᵃʳ
مردمآزار میدونے کیه؟!
اونے که ↯
با گناهاش نمیزاره🚫
بقیه زودتر امامزمانشون
رو ببینن|•
دچـٰاࢪ|ᵈᵒᶜʰᵃʳ
+چ رفاقتایی ک این مدت سر بحثای انتخاباتی ب هم خورد و؛
چ رفاقتای جدیدی ک توو ستادا و.... ب وجود اومد؛)🚶♂
دچـٰاࢪ|ᵈᵒᶜʰᵃʳ
بهشخصه یکی از دغدغههام تو دوران دبیرستان این بود صبح که میرم مدرسه صندلی سالم و تمیزمو که از کلاس بغل دزدیده بودمو، ندزدیده باشن:///🤞🏼
دچـٰاࢪ|ᵈᵒᶜʰᵃʳ
✿❀بِسمِـ الرَّبِّ الشُّهداء والصِّدیقین❀✿
#ازسوࢪیہٺامنـــا🕊
#پارتشانزدهم
دو روز مشهد بودیم و دل سیر زیارت کردیم...😍😇
صالح یک هفته مرخصی داشت. قصد داشتیم به 🌳شمال 🌳برویم و حسابی تفریح کنیم.😊
هنوز در مسیر استان گلستان🛣 بودیم که از محل کار با او تماس گرفتند و به او گفتند که باید بازگردد.😕
ناراحت بودم اما...
بیشتر از #کلافگی_صالح پکر می شدم. انگار می خواست چیزی بگوید اما نمی توانست.
به اولین شهر ساحلی که رسیدیم، لب دریا رفتیم.🌊
ــ تا اینجا اومدم خانومم رو نبرم ساحل؟! شرمندم مهدیه...😥
ــ این حرفو نزن. من #شرایط کاریتو می دونم. وقت زیاده. خدا رو شکر که حداقل زیارت رفتیم.☺️
چنگی به موهایش زد و چادرم را گرفت و با خودش کشاند توی آب.
آب از زانویمان بالا آمده بود و چادرم را سنگین کرده بود.
#محکم آنرا دور خودم پیچاندم و به دریا خیره شدم.
ــ مهدیه جان...😍
ــ جان دلم☺️
ــ فردا ظهر اعزامم...😇
برگشتم و با تعجب گفتم:
ــ کجا؟!😳
چیزی نگفت. می دانستم سوریه را می گفت. قلبم هری ریخت.😥
انگار معلق شدم بین زمین و آسمان. شاید هم روی آب بودم. به بازوی صالح چنگ زدم و خودم را نگه داشتم. با هم بیرون آمدیم و روی ماسه ها نشستیم.
چادرم غرق ماسه شده بود. کمی تنم می لرزید نمی دانم از سرما بود یا از ضعف خبری که شنیده ام؟!😔
"مهدیه آروم باش. یادت نره بابا گفت باید #پشتیبان_شوهرت باشی. اینجوری دلشو می رنجونی و نمی تونه با خیال راحت از خودش #مراقبت کنه. همش باید نگران #تو باشه. تو صالحو سپردی دست خدا. زندگیتو گره زدی به حرم #آقا... پس نگران نباش و #توکل کن به خدا..."
ــ چرا یهو خواستی بیفتی؟ حالت خوبه عزیزم؟😒
خندیدم و گفتم:
ــ آره خوبم. نگران نباش. ماسه های زیر پام خالی شد.☺️
نگاهی به ساعتم انداختم و گفتم:
ــ وقت زیادی نداریم ها... اگه تموم شب رو رانندگی کنیم فرا صبح می رسیم خونه.😅
بلند شدم و دست او را گرفتم و از جایش بلندش کردم و با هم سوار ماشین شدیم.
دلم را به دریا زدم و گفتم:
ــ من رانندگی می کنم. تا وقتی شب میشه بخواب که بتونی تا صبح رانندگی کنی. باشه؟😊
سوئیچ را به من داد و حرکت کردیم.💨🚙
ادامه دارد...
🖇نویسنده👈 #طاهره_ترابی