#محبوب_دلهای_دریایی
#اوج
حاج مهيار بعد از آنكه ملبس به لباس روحانيان گرديد و دستار رسولالله (صلي الله عليه وآله و سلم) بر سر نهاد، نه تنها مثل بعضی ها برج عاج نشين نشد، بلكه خاكی تر و فروتنتر گرديد و هيچ وقت خود را تافته جدابافته از مردم ندانست، بلكه هميشه خود را قطرهای در مقابل اقيانوس مردم می دانست و خود را خادم و خدمتگزار و وقف آنها ميدانست و همه مردم عزيز انزلی، اقوام و كسانی كه او را می شناختند بر صدق اين مدعا گواه هستند.
معظمله بعد از تشرف به كسوت روحانيت هم در روزهای جمعه تدريس و تعليم تجويد قرآن را رها نكرد و در پايگاه مقاومت امام موسی كاظم عليه السلام بی بی حوريه(س) مطالب دقيق تجويد را موشكافی می نمود و هر هفته مبلغی توسط ستاد ناحيه مقاومت شهيد نامجو نيز به عنوان شهريه به نوجوانان پرداخت می شد.
در يكی از همين جلسات، شخصی كلمه «خاسرون» را به غلط خارسون تلفظ میركرد. با اينكه همه می خنديدند، ايشان با يك طمأنينه خاصی با تكرار فراوان كلمه را به وی آموزش داد و تفهيم نمود.
#امام_جماعت
ايشان بعد از معمم شدن، سمت امام جماعتی مسجد امام حسن مجتبی عليه السلام سوسر را عهدهدار گرديد و با جد و جهد بليغ، امر تبليغ را به فرجام رسانيد و با اخلاق حسنه و چهره هميشه بشاش و خندان خويش باعث جذب دهها جوان به سمت دين و مكتب و مذهب گرديد.
از محبت ، تلخها شيرين شود
از محبـت ، مسهــا زريـن شود
از محبت ، دردها صافي شود
از محبت ، دردهـــا شافي شود
از محبت مرده زنده مي شود
از مــحبــت شـاه بنـده ميشود
اين محبت هم نتيجه دانش است
كی گزافه بر چنين تختي نشست
دانش ناقص كجا اين عشق زاد
عشـق زايد ناقـص امــا بر جماد
ايشان در ايام و ليالی اعياد و وفيات مجالس را اداره می نمود و با حضور خويش رونق خاصی به آن مسجد بخشيده بود. قرائت دعای توسل، دعای كميل و ساير ادعيه توسط ايشان به آنجا تحول خاصی بخشيده بود. جوانان به گرد او جمع شده بودند و در سايه فعاليتهای علمی وی از چشمه های معارف اسلامی جرعه برمی گرفتند. تلاشهای او در اين پايگاه هدايت عبارت بودند از:
نماز جماعت ، تفسير ، معارف، سخنرانيهای متعدد
و دعوت از وعاظ مشهد مقدس و قم
رايحه صوت دلانگيز او هنوز در فضای آنجا طنين انداز است؛ گرچه آن صوت داوودی براي هميشه خاموش گرديده است.
چه زيباست هدايت مردم به سمت يكتاپرستي با حسن خلق و رفتار پيامبرگونه.
نمازگزاران مسجد امام حسن مجتبی(عليه السلام) خوب به ياد دارند كه حاجی علاوه بر اقامه نماز تا پاسی از شب براي گرهگشايی از كار بيچارگان در مسجد مكث و درنگ می نمود.
نگارنده به ياد دارد كه در مراسم هفتم ايشان با اصرار برادر، به منبر رفت، در اواخر سخن، يكی اعضای هيأت امناي مسجد امام حسن مجتبي(عليه السلام)، با استيذان ايستاد و در بين جمعيت عنوان نمود:
«مردم بدانيد كه ايشان وقتي آخر برج حقوق از دادگستری دريافت مينمود آن را به مسجد ميآورد و ميان درماندگان و فقرا و مساكين تقسيم می نمود.»
از كتوم بودن حاج مهيار بهت زده شدم افسوس كه حاجی برادرم بود و من اينها را نمی دانستم و او را نمی شناختم كه چه انسان بزرگواری است. افسوس و دريغ، دريغا كه يار در خانه بود و ما گرد جهان می گشتيم.
اكنون ديگر محراب و منبر خالی است و بر آنها تمثالی از وی باقی مانده، اكنون كلاسهای قرآن و احكام خالی از استاد است، ديگر حاجی نمی آيد و دعای كميل نمی خواند. ما اين حزن و اندوه را فقط به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشريف) شكايت خواهيم نمود.
«انما اشكو بثّي و حزني الي الله».
آه كــه از چشم حسـود مَـه و مهـر
در لحد ماه كمان ابروی من منزل كرد
#ادامه_دارد...
@doctor_ebrahim_kheradkish