eitaa logo
نوشته های یک طلبه
1.2هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
279 ویدیو
17 فایل
آتیش های بزرگ از جرقه های کوچیک به وجود میان🔥 یادداشت‌ها🌱داستان‌ها🍀دلنوشته‌ها🌿خاطرات🍁انتقادات☘️ پیرو مکتب استاد علی‌صفایی❤️ 📝در عرصه داستان‌نویسی دانش‌آموخته از اساتید: سرشار🏆 سالاری🧨 جعفری🪽 مخدومی🏅 ✍️محمد مهدی پیری✍️ @Mohammadmahdipiri
مشاهده در ایتا
دانلود
آسایش دوگیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان محبت با دشمنان مدارا
حکم بازی با پاسور و شرط بندی در بازی ها مطابق با فتوای رهبر معظم
نوشته های یک طلبه
#من_و_حاج_شیخ #قسمت_دوم استاد جلسه مهمی در دانشگاه داشتند؛ دوستم ماشین شیک مدل بالا داشت. گفتم با
بعد از اینکه مهمان هایش رفتند. رو کرد به من و گفت: اگر مهمانی برات اومد هیچ وقت نگو غذا خورده ای یانه! برو سفره رو بیار اگه سیر باشه نمیذاره پهن کنی اگه هم گرسنه باشه دیگه شرمنده نمیشه! حاج شیخ دوست نداشت در این حد هم کسی شرمنده شود. ادامه دارد...
ماجرای داستان نیست! سرگذشت استاد علی صفایی حائری هست به نقل یکی از شاگردانش البته به ادبیات بنده😊
یکی از طلبه ها آمد و گفت: حاج شیخ میخوام از حوزه برم بیرون! _ چرا؟ با ناراحتی گفت: وقتی مدرک دانشگاهی داشته باشم مردم بیشتر پای صحبتم می نشینند! حاج شیخ خندید و گفت: من مدرک کلاس ششم را گم کرده ام! تو حرف حساب داشته باش! گوش شنوا زیاد است. مردم حرف خوب می خواهند نه مدرک! آن طلبه حرف حاج شیخ را پشت گوش انداخت و به بهانه دانشگاه از طلبگی بیرون رفت. چند سال بعد او را کنار در وردی صحن حرم حضرت معصومه دیدم که دست فروشی می کرد و کفش می فروخت.
داستان عکس واره😉😁😂👇