#خاطراتی_از_کله_بند_یک
#دوازدهم
بلندگو را بر میداشتم و بین دو نماز تبلیغ کتاب می کردم!
حاج آقا طلایی گفت: بیا مسابقه کتاب خوانی برایش بگذار!
زیاد موافق نبودم اما چاره ای نداشتم!
گفت: یک و نیم از طرف بنیاد مهدویت بهت میدم!
کم بود ولی خوب بود!
پوستر طراحی شد!
خلاصه جایزه هم وسوسه میکرد مردم را برای خرید!
ادامه دارد...
#خاطراتی_از_کله_بند_یک
#سیزدهم
در کنار اینکه شب ها مشغول کتاب فروشی بودم!
روز ها مشغول رفتن به این اداره و آن اداره بودم!
درخواست نوشته بودم به مسؤلین برای اینکه کمکم کنند توی پرداختهزینه ها!
در خواست دادم به
شورای شهر!
به شهرداری!
به فرمانداری!
به دفتر نماینده!
سر کارم گذاشتند!
فقط مصطفی پوردهقان،
نماینده عزیز به دادم رسید!
بقیه شان جواب پیام هایم را هم ندادند!
ادامه دارد...
نوشته های یک طلبه
#خاطراتی_از_کله_بند_یک #سیزدهم در کنار اینکه شب ها مشغول کتاب فروشی بودم! روز ها مشغول رفتن به ای
#خاطراتی_از_کله_بند_یک
#چهاردهم
مصطفی قرار شد همه هزینه را بدهد!
درخواستم را فرستاد به شرکت دهیاری
جهت پرداخت!
اما شرکت دهیاری گفت: کتاب را بیاور بررسی کنیم!
کتاب را دادم بعد از کلی معطلی گفتند:
کارشناسان خوانده اند و گفتند ارزش چاپ ندارد کتاب شما!
در دلم گفتم مردشور کارشناس و برخوردتان را ببرد!
کتابی که هرکس خوانده و تعریفش کرده حالا می گویند ارزش ندارد!
مسؤل آنجا گفت: چون جناب پوردهقان سفارش کرده است ۵ میلیون بهت می دهم!
چاره ای نبود!
از حیله های اداری استفاده کردند و یک چهارم گفته نماینده را بهم دادند!
خود رئیس دفتر نماینده بهم گفت: اینها نمیخواهند پول بدهند!
بماند...
ادامه دارد...
نوشته های یک طلبه
#خاطراتی_از_کله_بند_یک #چهاردهم مصطفی قرار شد همه هزینه را بدهد! درخواستم را فرستاد به شرکت دهیا
بی پرده گفتم چون شفاف جوابم را دادید!
نوشته های یک طلبه
#خاطراتی_از_کله_بند_یک #چهاردهم مصطفی قرار شد همه هزینه را بدهد! درخواستم را فرستاد به شرکت دهیا
#خاطراتی_از_کله_بند_یک
#پانزدهم
نباید منتظر کسی باشی!
حدود بیست مسجد رفتیم!
کتاب ها یک به یک فروش می رفتند!
البته که یکی از دوستان هربار ۵۵ تومان را ۵۵۰ تومان میکشید!
یک پایم پای خودپرداز بود و داشتم پول مردم را پس می دادم و
یک پایم در مسجد!
هر شب این بساط پهن بود😅
نوشته های یک طلبه
#خاطراتی_از_کله_بند_یک #پانزدهم نباید منتظر کسی باشی! حدود بیست مسجد رفتیم! کتاب ها یک به یک فر
#خاطراتی_از_کله_بند_یک
#شانزدهم
گاهی ریا کردن اشکالی ندارد!
همان اول که می خواستم کتاب را بدهم چاپ همه چیز را سپردم به عمویم!
بالاخره شهید است و دستش باز است!
خداراشکر پول ها آمد!
دنبال سود نبودم؛
بگذار شفاف بگویم هر جلد کتاب برایم ۳۵ هزار تومان حدودا در آمده بود!
از نویسندگان پرسیدم چقدر بزنم قیمت پشت جلد؟
گفتند سه برابر قیمت تمام شده یعنی هر جلد ۱۰۵ هزار تومان
ادامه دارد...
نوشته های یک طلبه
#خاطراتی_از_کله_بند_یک #شانزدهم گاهی ریا کردن اشکالی ندارد! همان اول که می خواستم کتاب را بدهم چ
#خاطراتی_از_کله_بند_یک
#هفدهم
مخالف قیمت بودم!
به یک کلک رسیدم!
به انتشارات گفتم قیمت را ۱۰۰ بزند!
برای تبلیغ می گفتم کتاب با ۴۵٪ تخفیف عرضه می شود خیلی تاثیر گذار بود!
یعنی ۵۵ هر جلد
خودم هم بیست تومان بالابود برایم کافی بود؛
افق کویر هم هزینه ثبت نام در دوره استاد رهگذر را قبول کرد!
کم کم داشتیم وارد عرصه سود می شدیم😊
نزدیک چهارصد جلد را فروختیم!
#خاطراتی_از_کله_بند_یک
#هجدهم
#پایان
بعد از آنکه حساب و کتاب ها تسویه شد!
شورای شهر گفت بیا پول بهت بدهیم!
دنبالش نرفتم!
با خود گفتم من که پولم را در آورده ام چرا دیگر بیت المال را بگیرم!
درس های زیادی گرفتم!
حتی خودم از متنی که نوشتم درس گرفتم!
استاد می گفت: بهترین و ماندگارترین راه برای انتقال مفاهیم ارزشی داستان است!
داستان روشی است که خداوند یک سوم قرآن را در قالب داستان بیان کرده است!
دست کم نگیریم!
چه دلها و عقل هایی که با یک داستان تغییر کرده اند
✍محمد مهدی پیری
میلاد سراسر نور ناجی و احیاگر دین اسلام مبارک❤️🌹
#استاد_عشق_علی_صفایی_حائری
در ماه تولدش هیچ شهادتی نیست و
در ماه شهادتش هیچ ولادتی نیست
حسین محور غم وشادی است♡
5.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅توصیه های آیت الله خامنه ای در مورد ماه شعبان
التماس دعا