eitaa logo
‹ مـیثـٰاق ›
403 دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
470 فایل
﷽ میثاق؟ عَه‍د و پیمٰان . و ما ؟ متعهدانی عهدشکن به حضرت‌ولی‌عصر‹عج› . ای باد،بر آن‌ یار سفر کرده‌ بفرما . . باز آی،که‌ درمانده‌ی‌ درمان‌ تو هستیم (: . من؟ @Sandis_Khor_64 ناشناس؟ https://daigo.ir/secret/265230513
مشاهده در ایتا
دانلود
‹ مـیثـٰاق ›
باز آمده‌ام...باز آمده‌ام با باری مملوء از گناه آمده‌ام... راهم میدهی!... شده‌ام نوکر بدکاره‌ات ارباب...راهم می‌دهی!.. راهم ندهی...باشد حرفی نیست... اما دلمان تنگِ است..اقا... می‌شود امسال هم بطلبی‌ام... می‌شود؛فرصتِ قدم نهادن بر کاشی‌های داغ بین‌الحرمینت را بدهی..!! اربابم...دلمان تنگ کرببلایت می‌باشد... ولیکن بیشتر؛دلمان بیشتر تنگ شده‌است برای نجف...(: ✍ -‹@doghtaraneh88
هشتک‌ِ ُ دریابید. . .👀
‹ مـیثـٰاق ›
بیمارم ارباب ُدَوا چای موکب هایت است... من را بنگر که چگونه در مشایة قدم برمی‌دارم ؛ چشمان ِاشکبارم را می‌بینی! که در راه تو تَر شده‌اند... آقایم ؛ غم ،غم تو . برایم شیرین است. اشک ،اشک راه تو . تسکین ِمن است. آقایِ‌من؛ دنیایِ‌من(:..
‹ مـیثـٰاق ›
باورش همچنان سخت است برای من... که طلبیده شد این نوکر گنه‌کار ِتو! میدانی ك مجنون بودم ؛ کِی کنم باور ك به لیلای رسیدم! و اکنون ك به کوی خویش بازگشته‌ام... مجدد دلتنگ شده‌ام.. دِلم بی‌قرار شد... مرهمش بگذار! و چشمانم تر شد ... با دیدن تصاویر حرمت!. و اِی امید دنیا و آخرت ِمن. ببخش ك همچنان نوکر ِبدکاره‌ات منم..(؛
‹ مـیثـٰاق ›
خسته‌ایم و میان ِموجی از تاریکی ها گم‌شده‌‌ایم،حسین‹ع› غم داریم.. از آن غم های دوری از خانه ! از آن غم هایی ك ... آه باز کلمات ایستادند. ذهن ِمن دیگر یاری نمی‌رساند برای نوشتن!. اما تو خود بهتر میدانی ك درد من چیست ارباب(:
‹ مـیثـٰاق ›
ارباب!. چه کردی با این دِل ك بی‌قرار ِدیدار است؟! آقا ؛ چندی نگذشته از وقتی ك چشمانم با دیدن جمال ضریح و حرمت جلا یافت ولی دلم تنگت شد . آقای ِمن ؛ گنه‌کارم میدانم ،نوکر روی سیاه توعم می‌دانم. دستم را بگیر ؛ نزار ك غرق شوم در گناه .. دستم را بگیر ك تویی تنها امید ِاین نوکر ِروسیاه...
‹ مـیثـٰاق ›
و غریب اوست ! کسی که حتی میان خانه‌ی خویش تنها بود.. میان ِشهر تنها بود.! او غریب است حتی میان ِما.! هر گاه می‌خواستیم روضه‌ی حسن‹ع› بخوانیم نشده است.. شاید علتش این باشد که روضه‌ی امام‌حسن‹ع› می‌چسبد به روضه‌ی مادر... به روضه‌ی در ُمیخ ُآتش..💔 و آه ِقلم بلند می‌شود از غربتت آقاجان.. اشک ها سرازیر می‌گردند از تنهایی ِتو آقا .. ببخش كه نوکر ِامام‌حسنیِ خوبی نیستیم... (:
‹ مـیثـٰاق ›
و تویی سلطان ِایران ؛ آقا جان سلام . عرض ادب می‌کنم از راه ِدور به تو ای سلطان. آقا ! شکر می‌کنم خدارا که تو دستم را رها نکردی و مرا میان ِاین بار گناهان تنها نگذاشته‌ای. و هر گاه این گدای درگاه تو دستش را به سویت دراز کرده است ، مُحال است که دست خالی باز گردم. و اکنون كه عزای توست ؛ تن‌پوش ِمشکی را به تن می‌کنم. در عزای تو اشک می‌ریزم .. تا باشد این اشک ها شوند همان بهانه ،برای گرفتن دستمان در قیامت..
‹ مـیثـٰاق ›
اربابم ؛ دومٰاه است که توفیق نوکری‌ات را دارم . دوماه است که با غم ِتو ؛ می‌گرییم و سینه میزنیم ! آقاجان ؛ خوب می‌دانم نوکر قابلی نیستم ، خوب می‌دانم که پیش از مُحرم می‌خواندم که ‹شب ِسوم جونم ُنذر رقیه‌ات می‌کنم› . اما... اما صفر تمام شد ُدر روضه‌ی بی‌بی‌سه‌ساله نمرده‌ام، وای برمن! اربابم ؛ تمام ِامیدم این است که امسٰال ،سال آخر نوکری‌ام نباشد ! و سال ِبعد در میان ِروضه‌ی علی‌اصغرت جان دهم! و فی‌الحال ؛ با رخصت ِحضرت ِمادر و با اجازه‌ی شما ! رَخت سیه را از جان که نه، از تن بیرون می‌آوریم . ولیکن زیرلب زمزمه وار همیشه می‌گوییم که، حسین‹س›؛ غم ِتو تا ابد در این دل داغ می‌ماند .!
‹ مـیثـٰاق ›
در من ، منی باز دلتنگ حرم است ! در من ؛ کسی مست ِامیر نجف است ! در من ، منی به دنبال ایوان طلای نجف است ! و در من ، کسی به دنبال دُر نجف است :)!
‹ مـیثـٰاق ›
باوفا ،حسین ♥؛)
می‌دانی ارباب ، حال که گذشته‌ام را نگاه می‌کنم ،هرگاه دِل خسته‌ شدم در آغوش تو گریستم ! هرگاه دلتنگ بوده‌ام ،با عکس حرم تو چَشم هایم را ابر بارانی نمودم . و هرگاه بهشت را جست و جو کردم؛ تنها حرمت را پیدا کردم :)!
‹ مـیثـٰاق ›
نویسندگان ،قلم بر دستان ! قلم هایتان را بار دیگر در دستانتان بگیرید ُبنویسید ! بنویسید از مردمانی که عاشقانه و عارفانه می‌جنگند . مردمانی که با شجاعت ُشیردلی ُرشیدی می‌جنگند ! بنویسید از فلسطین ، از غزه ! از کودکی که در بیمارستان ،یک روز پس از ولادتش شهید شد ! از کودک ِشهیدی که هیچ‌گاه شناسایی نخواهد شد و تا ابد مُهر پر فیض شهیدگمنام خورده است بر نامش. بنویسید از دخترکی که در کنار برادرش در جست و جوی مادرش است ُدر جست و جوی پدر! بنویسی ! از پدری که تکه های تن جگرگوشه‌اش را خود جمع می‌کند ،می‌گِریَد ،فریاد می‌کشد! چیره‌قلمان ! از آنانی بنویسید که تدیس می‌کنند معنای غیرت و وطن‌دوستی را به جهان ! بنویسید ! تا دیگران بدانند ،آیندگان بفهمند این قوم چگونه جنگیدند ،شهید ها دادند ،اشک ها ریختند و در آخر پیروزی نسیبشان می‌شود !.