『↫כِڂٍٺٍࢪَٵَنݕٍہُݜًٺًےٍ↬』
گفتم↯ خوب شد که ماه رمضان رفته است💔
گفتا↯
آخر فقط امیدم به محرم است😔
『↫כِڂٍٺٍࢪَٵَنݕٍہُݜًٺًےٍ↬』
💐 بـر روی دلِ شیعه نوشتـه مهـدی
💐 جز آلِ علی ورود اکیـدا ممنوع
🍃
ڪاش در ایــن رمضـــان
لایـق دیــدار شوم
سحـرے با نظر لطف تـــو
بــیـــــدار شـوم
ڪاش منت بگذارے به سرم
مـهــــدے جـــان
تا ڪہ همسـفـــرهے تـــو
لحظہے افطار شوم...!:)
【اَلسَّلامُ عَلیكَ اَیَّهَاالمُقَّدمُ الماْمُولُ】
『سلام بر تو
اے اولین آرزوےِ آرزو شده』
🍃
『↫כِڂٍٺٍࢪَٵَنݕٍہُݜًٺًےٍ↬』
🍃 ڪاش در ایــن رمضـــان لایـق دیــدار شوم سحـرے با نظر لطف تـــو بــیـــــدار شـوم ڪاش من
❣ #سلام_امام_زمانم❣
مینویسم ز #تو که داروندارم شده ای
بی قرارت شدم و صبر و قرارم شده ای
من که بی تاب #توأم ای همه تاب و تبم
تو همه دلخوشی لیل و نهارم شده ای
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
『↫כِڂٍٺٍࢪَٵَنݕٍہُݜًٺًےٍ↬』
🍃 ڪاش در ایــن رمضـــان لایـق دیــدار شوم سحـرے با نظر لطف تـــو بــیـــــدار شـوم ڪاش من
#دلنوشته_مهدوی
🍃اگر نباشۍ
سنگ روے سنگ بند نمیشود ڪه هیچ...
آسمان به زمین میرسد...
مے دانم ڪه هستی
فقط...
ڪاش پیدایت میڪردم...
🍃 #الّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّڪَ_الْفَرَج
سفره دارد جمع می گردد، گدا را عفو کن😭
باز هم خوبی کن و این مبتلا را عفو کن😭
دیگر از این توبه ها دارم خجالت می کشم😭
یا رب این شرمنده غرق خطا را عفو کن😭
بر در این خانه من بهر امیدی آمدم😭
پس، نگیر از من تو این حال و هوا را، عفو کن😭
دست خالی آمدم، با دست خالی می روم😭
یا کریم این روسیاهِ بی نوا را عفو کن😭
پیش مردم آبروی بنده ات را حفظ کن😭
خوب و بد، در هم بخر، ای یار، ما را عفو کن😭
جان آقای خراسان، جان سلطان غریب😭
هم وطن های علی، موسی الرضا را عفو کن😭
من گنهکار و تویی غفار، یا رب الحسین😭
جان اربابم بیا این بنده ها را عفو کن😭
بوده ام این روزها مصداق فابک للحسین😭
گریه کن های غم کرببلا را عفو کن😭
جان آن که دست و پا می زد به زیر تیغ و تیر😭
حُرّ توبه کرده ی بی ادعا را عفو کن😭😭😭😭
『↫כِڂٍٺٍࢪَٵَنݕٍہُݜًٺًےٍ↬』
سفره دارد جمع می گردد، گدا را عفو کن😭 باز هم خوبی کن و این مبتلا را عفو کن😭 دیگر از این توبه ها دار
ساعات آخر ماه مهمانی خدای متعال...🌻
ماه بندگی...🌻
با یا علی خدا را ، با اشک چشم خواندم😭
با فاطمه دعا را ، با اشک چشم خواندم😭
وقت اذان مغرب، چشمم به سفره تا خورد😭
آیات هل اتی را ، با اشک چشم خواندم😭
دل مرده بودم اما ، زنده شدم دوباره😭
تا ختم الانبیا را ، با اشک چشم خواندم😭
دیدم دلم گرفته، ذکر حسن گرفتم😭
با دوست ربنا را ، با اشک چشم خواندم😭
وقتی در اوج گرما بی تاب و تشنه بودم😭
سالار کربلا را ، با اشک چشم خواندم😭
فورا مرا خریدند، هربار پنج تن را😭
پنهان و آشکارا ، با اشک چشم خواندم😭
وقتی دلم شکست و یاد حسین کردم😭
با خویش روضهها، را با اشک چشم خواندم😭
عالم به گریه افتاد، تا شرح غارت آن😭
مظلوم سر جدا را ، با اشک چشم خواندم😭
حتی کفن نکردند آن پیکر رها را😭
جریان بوریا را ، با اشک چشم خواندم😭
از غربتش زبانم وقتی به لکنت افتاد😭
باقی ماجرا را ، با اشک چشم خواندم😭