|°بِھنٰامِحٰاڪِمےڪھ°|
|°ڪھاَگــࢪحُڪمڪُنَد°|
|°همھمٰامَحڪۅمیــم°|
دعای_فرج📜
ٻِسمِ_اللہِ_الرَّحمَڽِ_الڔَّحِیم...
🌺الهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ
🌸وانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ
♥️وضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ
🌺واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ
🌸الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى
♥️الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى
🌺محَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ
🌸الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ
♥️وعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ
🌺عنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً
🌸كلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا
♥️محَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ
🌺اكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى
🌸 فاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ
♥️الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى
🌺ادْرِكْنى اَدرِکنی
🌸الساعه الساعه الساعه
♥️العجل العجل العجل یاارحمن راحمین بحق محمد وآله طاهرین
(خواندن دعای فرج
به نیت سلامتی و
~♡ ~ تعجیـل در فرج مولامـون)
.
.
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌸🌱
#انگیزشی 😍
﴾۞●@dogtaranbehsti●۞﴿
❥ . . دخـــ✉ــتـــ♢ــران بــツـــهـــ●ــشـــ~ــتـــ≡--ــے
#پس زمینه🌱
﴾۞●@dogtaranbehsti●۞﴿
❥ . . دخـــ✉ــتـــ♢ــران بــツـــهـــ●ــشـــ~ــتـــ≡--ــے
‹🌤 ⃟ ⃟🍶›
°|روزجدید؎استڪه✂️☃
°|یکصفحهخالیاماده✨👩🏻
°|برا؎نوشتنانوجوددارد🍨📃
°|نوشتنمتندرانصفحھ🇫🇴🍚
°|برعهدهتوست🍓⛅️
|…¤…🍑⇦#انگیزشے🍑
|…¤…🧕⇦#پروف🧕
〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗
❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
•..•
استادپناهیانمیگه:
گیرتوگناهاتنیست!
گیرتو کارایخوبیه
کهانجاممیدی
ولی نمیگیخدایابهخاطرتو‘🌱
﴾۞●@dogtaranbehsti●۞﴿
❥ . . دخـــ✉ــتـــ♢ــران بــツـــهـــ●ــشـــ~ــتـــ≡--ــے
#صواب یهویی
همےــن اݪان ۵ذڪࢪ
اݪݪہُـمَّ ؏َـجِّـݪْ ݪِوَݪِیِّـڪَــ اݪْفَࢪَج🌸
ٻفࢪسٺ
اݪٺماس د؏ـاے شہـادٺ🌹🌱
﴾۞●@dogtaranbehsti●۞﴿
❥ . . دخـــ✉ــتـــ♢ــران بــツـــهـــ●ــشـــ~ــتـــ≡--ــے
♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤
♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤
♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤
♤♡♤♡♤♡♤♡♤
♡♤♡♧♡♧
♤♡♤
♤
#ࢪݦٵن ٵכݦ ۅ حۅٵ📓
#ٵݦێࢪ مھد - ݦٵࢪٵݪ🎎
#ݐٵࢪٺ۳۴۱ ↯↻
باید چی می گفتم ؟ چیکار می کردم ؟ هر واژه و حرفی پیش این همه خوبی امیرمهدی کم می اومد این آدم احسن الخالقين خدا نبود ؟ اگر بود ، پس من کی بودم ؟ من در مقابل این آدم باید چیکار می کردم ؟ به خدا که لیاقتش خیلی بیشتر از من بود . منی که همیشه عجولانه قضاوت می کردم دارم امید عاطفی از جناب دوست کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست دانم که بگذرد ز سر جرم من که او گرچه پری وش است ولیکن فرشته خوست ... بی خود نبود که ملیکا راضی نبود عقب بکشه و با زور می خواست خودش رو عروس خونواده ی درستکار کنه ، اون بهتر از من می دونسته چه گوهری تو وجود امیر مهدی هست و باید برای به دست آوردنش تلاش کرد . نه ! من این گوهر رو از دست نمی دادم . هر بهایی که لازم بود : می دادم ، آخ که کاش می تونستم بپرم بغلش و از فرق سر تا نوک انگشتش رو ببوسم . صداش کردم من - امیر مهدی ؟ همونجور در حال قدم برداشتن جواب داد . امیرمهدی - بله ؟ به قدم بیشتر بر نداشتم . من - امیرمهدی ؟ در حال قدم برداشتن به جلو ، کمی به سمت عقب چرخید . امیر مهدی - بله ؟ نه ... من دلم یه جانم از ته دل می خواست تا جونم رو فداش کنم . ایستادم . من - امیر مهدی ؟ ایستاد و چرخید به طرفم
#ٵכٵݦھ כٵࢪھ ....🖋
#حٺݦٵ ݕڂۅن ݕٵنۅ🖇
#ݐێݜنھٵכ ۅێڙہ ٵسٺٵכ ✌️😁
ڪݐێ؟!نھ ڄٵنݦ:)
پآࢪت اولمونھ↯↻
[ https://eitaa.com/dogtaranbehsti/13707 ]
〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗
❥ . . 🌱כڂـ🌸ـٺـࢪٵن ݕـ🍓ـــہـــ🍬ـݜٺێ
♢
♧♢♧
♢♧♢♧♢♧
♧♢♧♢♧♢♧♢♧
♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧
♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢
♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♢
♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♧♢♧♢
♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤
♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤
♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤
♤♡♤♡♤♡♤♡♤
♡♤♡♧♡♧
♤♡♤
♤
#ࢪݦٵن ٵכݦ ۅ حۅٵ📓
#ٵݦێࢪ مھد - ݦٵࢪٵݪ🎎
#ݐٵࢪٺ۳۴۲ ↯↻
امیر مهدی - اونی که می خواین رو تا محرم تشیم ، نمی شنوین از کجا فهمید ؟ اعتراض کردم . من - امیرمهدی ! خنديد امیر مهدی - تو بدترین شرایط هم دست از شیطنت بر نمی دارین . سری تکون داد امیر مهدی - لا اله الا الله از دست این دختر . البش رو گاز گرفت . و بعد لبخندی زد آرامش بخش . امیر مهدی - بعد از عید فطر و جا به جا شدنمون ، باید محرم بشیم که من نمی تونم این شیطنتای شما رو کنترل کنم ! آخ که اسم محرم شدن اومد ، نیش منم شل شد . با محرم شدن این همه دوری دیگه وجود نداشت و این همه کنترل نگاه ، این همه سردی دستای من و له له زدن برای به نفس : داشتن ذره ای از هرم گرمای دستاش . برام مثل خواب بود محرم بودن با امیر مهدی , محرمیتی که دل هر دومون قبولش داشت و بی تابش بود . محرمیتی که با رضایت خونواده هامون بود . محرمیتی که نشون دهنده ی تعلق ما به هم بود نه از سر اجبار و برای زنده موندن , مثل محرمیتمون تو کوه . اون لحظه برای من بهترین چیز ، محرم بودن با مردی بود که از مهرش لبریز بودم . چقدر برای این لحظه ها من دعا کرده بودم . چقدر حسرت داشتن چنین روزایی رو خورده بودم . چقدر دل بریده بودم و چقدر با امید دل بسته بودم ! و نمی دونستم محرم بودن با امیر مهدی یعنی چی ، که اگر می دونستیم ؛ به لحظه رو هم از دست نمی دادم و قدمی جلو رفتم ، و حرف دلم رو زدم . من - چرا انقدر دیر ؟ چنان با حسرت گفتم که برای لحظه ای ، باز هم نسیم نگاهش ؛ گذرا ، صورتم رو نوازش کرد نفس عمیقش رو آروم و با طمأنینه بیرون داد .
#ٵכٵݦھ כٵࢪھ ....🖋
#حٺݦٵ ݕڂۅن ݕٵنۅ🖇
#ݐێݜنھٵכ ۅێڙہ ٵسٺٵכ ✌️😁
ڪݐێ؟!نھ ڄٵنݦ:)
پآࢪت اولمونھ↯↻
[ https://eitaa.com/dogtaranbehsti/13707 ]
〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗
❥ . . 🌱כڂـ🌸ـٺـࢪٵن ݕـ🍓ـــہـــ🍬ـݜٺێ
♢
♧♢♧
♢♧♢♧♢♧
♧♢♧♢♧♢♧♢♧
♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧
♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢
♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♢
♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♧♢♧♢