✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب✨
🌷 #هــــــــرچـــــــےٺـــــــــوبخواے
🌷 قسمت #صد_وهفده
_فاطمه سادات چی؟😢
-از فاطمه سادات هم نمیتونم مراقبت کنم.پیش تو جاش امن تره.😠
-من میتونم کنار شما مراقب خودم و فاطمه سادات باشم.😢💔
-نمیشه.اون وقت من همش نگران شما هستم. روی کارم تمرکز ندارم.😠✋
سعی میکرد با بی رحمی حرف بزنه.😣😢
گفتم:
_باشه.هرجور شما صلاح میدونی.😢
-زهرا😢
با اشک به من نگاه میکرد....
سرمو انداختم پایین.😣😢بابا اومد نزدیک.کنار ما نشست.وحید هم سرشو انداخت پایین.😞بابا اومد نزدیک و گفت:
_وحیدجان کار شما سخته،مهمه.من توانایی های شما رو ندارم که تو کارت کمکت کنم،ولی اگه اجازه بدی تو مسائل خانواده ت یه کم کمکت کنم.😊
وحید به بابا نگاه کرد.بابا گفت:
_اگه اجازه بدی وقتهایی که شما کار داری و نمیرسی از خانواده ت مراقبت کنی،من به جای شما مراقبشون هستم.😊
وحید یه کم فکر کرد و گفت:
_شما خودتون کار و زندگی دارین...😒
بابا پرید وسط حرفش و گفت:
_زهرا هم زندگی منه.😊😍
وحید گفت:
_من شرمنده م.زندگی دختر شما با من خراب شد...😞😓
بابا دوباره پرید وسط حرفش و گفت:
_زهرا با تو خوشبخته...😊
بابا مکث کرد و بعد گفت:
_طبقه دوم ما خالیه.ورودیش از کوچه پشتیه.یه ورودی هم از تو حیاط میزنم.بیاین اونجا زندگی کنین.😊وقتهایی که شما نیستی من و مادرش کنارشون هستیم.هرجایی هم خواست بره خودم میبرم و میارمش...
به وحید گفت:
_نظرت چیه؟
به نظر من پیشنهاد خیلی خوبی بود.وحید به من نگاه کرد.😒با نگاهم التماسش میکردم قبول کنه.😢💗
وحید سرشو انداخت پایین و گفت:
_من نمیخوام زهرا بخاطر من اینقدر سختی بکشه.😞
گفتم:
_به نظرت زندگی کنار پدرومادرم سخته برام؟..😢 ولی زندگی بدون شما خیلی سخته برام..خیلی.😞💔
من و بابا منتظر جواب وحید بودیم.وحید سرش پایین بود.بعد مدتی گفت:
_به شرطی که حتما اجاره بگیرید ازمون.😓☝️
بابا بلند شد.گفت:
_من میرم زیارت.بعدش هم میرم فرودگاه و برمیگردم تا زودتر طبقه بالا رو درست کنم برای شما.😊
به وحید نگاه کرد و گفت:
_شما هم تا هروقت خواستین مشهد بمونین،بعد باهم برگردید.خداحافظ.😊👋
بابا رفت....
وحید سریع بلند شد.بابا رو صدا کرد.بابا ایستاد و برگشت سمت ما.وحید رفت بابا رو بغل کرد🤗😭 و ازش تشکر کرد.بابا هم با مهربانی بغلش کرد و بعد رفت.😊🤗
وحید برگشت سمت من و از همون فاصله به من نگاه میکرد...
دلم خیلی براش تنگ شده بود.💞اومد جلوی من نشست.سرشو انداخت پایین و گفت:
_زهرا حلالم کن.😞
نگاهش میکردم.چقدر لاغر شده بود.دلم آتیش گرفت.😢
بابغض به فاطمه سادات که خواب بود،نگاه میکرد.😢وحید پیش فاطمه سادات موند و من رفتم زیارت...
خیلی خداروشکر کردم که #امتحان_سخت_تری ازم نگرفت.
یک هفته بعد برگشتیم تهران.تا ما وسایل خونه رو جمع و جور کردیم،کار بنایی خونه بابا هم تموم شد و ما اسباب کشی کردیم.رفتیم خونه بابا زندگی کنیم.
بعد از اتفاقی که برای من افتاد رفتار همه با من و وحید تغییر کرد....
مامان من و مامان وحید همیشه نگران بودن.😥😥 آقاجون شرمنده بود.😓علی و محمد از اینکه من و وحید به ادامه ی این زندگی اصرار داشتیم ناراحت بودن.😔😒فقط بابا از اینکه من و وحید رو کنارهم میدید خوشحال بود.☺️
ما مجبور بودیم خونه بابا زندگی کنیم ولی #تنهاترازهمیشه بودیم....
برای اینکه آقاجون اذیت نشه کمتر میرفتم خونه شون.😔علی و محمد هم کمتر میومدن خونه بابا،منم برای اینکه همون کمتر اومدنشون قطع نشه وقتی اونا بودن پایین نمیرفتم.😣😞دیگه از اون شور و نشاطی که تو خانواده های من و وحید بود، خبری نبود.
وقتی وحید بود نبودن بقیه اذیتم نمیکرد ولی وقتی میرفت مأموریت،من و فاطمه سادات تنها میشدیم.فقط مامان و بابا کنار ما بودن.
من هم تنها دختر خانواده بودم و هم فرزند آخر. همیشه دور و برم شلوغ بود و همه بهم محبت میکردن.تحمل #تنهایی خیلی برام #سخت بود.😞ولی همیشه سعی میکردم بانشاط و سرحال باشم تا وحید نفهمه که تنهام.😣اما وحید خیلی زود فهمید.خیلی ناراحت بود.پیش من بروز نمیداد ولی من میفهمیدم.وحید هم ناراحت بود،هم شرمنده.😓
یه روز با آقاجون صحبت کردم.گفتم:
_چند وقته رفتار شما مثل سابق نیست.😒
آقاجون کتمان نکرد.گفت:
_شرمنده م.فکر میکردم وحید میتونه خوشبختت کنه.😒
-وحید الانم خوشبختم کرده.😒
آقاجون به من نگاه نمیکرد.گفت:
_اینکه شما احساس خوشبختی میکنی از خوبی خودته نه وحید.😔وحید برای شما کم میذاره.
-وحید پی خوشگذرانی میره؟😐....
ادامه دارد...
پارت اولمونھ
https://eitaa.com/dogtaranbehsti/22049
💓💓💓🌷🌷💓💓💓
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
|| @dogtaranbehsti
『↫כِڂٍٺٍࢪَٵَنݕٍہُݜًٺًےٍ↬』
لطفاوقتےرمانرومےخونیدنفرییهصلوات
بفرستید.باتشکر🙃
هدایت شده از 『↫כِڂٍٺٍࢪَٵَنݕٍہُݜًٺًےٍ↬』
【عاشقۍرایجنبودعباسآنرابابڪرداو
دودستشراڪنارعلقمھنذرسراربابڪرد🌱°】
هدایت شده از 『↫כِڂٍٺٍࢪَٵَنݕٍہُݜًٺًےٍ↬』
〖عالم همھ محو گلِ رُخسار حسین است(:
ذرات جھان در عجب کارِ حسین است☁️.〗
هدایت شده از 『↫כِڂٍٺٍࢪَٵَنݕٍہُݜًٺًےٍ↬』
『﷽』
『↫اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ↬』
فردایقیامتڪه
هیچچیزراازانساننمیخرنـد
ولی؛ اشڪبریدالشھـدارا
مثلدانهٔدُرّیبرایشنقدمیڪنند🌸!'
[آیـتاللهبھجـت]🌱
+الحمدللهڪهگریانحسینیم✋🏻💔
〖🏴♡@dogtaranbehsti♡🏴〗
❥ . . 💔دخـ🖤ـتـران بـــ🌑ـهـــشتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
''🌸🎥''
امـامزمان :
وبـهجایقطراتاشكبرتـو
خونگریهڪنم :)💔
〖🏴♡@dogtaranbehsti♡🏴〗
❥ . . 💔دخـ🖤ـتـران بـــ🌑ـهـــشتی
خدایا♥️
تو یکتایی و بیهمتا
تو تنهایی و من تنها
ولیکن من نه یکتایم نه بیهمتا
فقط تنهای تنهایم..
|| @dogtaranbehsti
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاه گفتا کربلا امروز میدان من است
عید قربان من است
مادرم زهرادر این گودال مهمان من است
عید قربان من است 🏴🏴
|| @dogtaranbehsti
🌷 پيامبر اکرم (صلّي الله عليه و آله) :
🌸 لايَبلُغُ الْعَبدُ حَقيقَةَ الايمانِ حَتّى يُحِبُّ لِلنّاسِ مايُحِبُّ لِنَفسِهِ مِن الخَيْرِ؛
☘ انسان به حقيقت و درجه كامل ايمان نمى رسد مگر آنكه آنچه از #خوبيها كه براى خود دوست دارد ، براى مردم هم دوست بدارد.
📖 كنزالعمّال، ج 1، ص 42
|| @dogtaranbehsti
هدایت شده از 『↫כِڂٍٺٍࢪَٵَنݕٍہُݜًٺًےٍ↬』
سلام خواهرا گرامے✋🏿
عاشورا و شام غریبان رو خدمت شما عزیزان تسلیت عرض میکنم🖤"انشالله عزاداریهاتون مورد درگاه حق مقبول باشه"
کوتاه عرض کنم...بنده یک نظرسنجی مبنی بر پست گذار؎ تشکیل دادم😅
لطفا همکار؎ کنید و در نظر سنجی شرکت کنید'انشالله بتونیم رضایت شما رو جلب کنیم🤓'
|•دلیل گزاشتن این نظر سنجے لفت دادن های زیاد هست متاسفانھ•|
[ https://EitaaBot.ir/poll/a5dp1?eitaafly ]
لینک نظر سنجے⇦⇧
{تا³⁰رٵے}
#ممنونازهمکاریتونخواهرٵ🤞🏽
زندگی مثل 🌿
"دوربین عکاسیه"...🌻
روی مسائل مهم
"تمرکز کن"،
لحظات "خوب و زیبا"
رو "ثبت کن"،
نکات منفی رو
"تقویت کن"..
و اگه کارت خوب
پیش نرفت
کافیه فقط
یه عکس دیگه بگیری..
"فقط یه عکس دیگه"...
|| @dogtaranbehsti
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
به مجلس
عزای حسینم
اومدی...
خدا خیرت بده مادر..❤️
(پایانِ ده روز عاشقی ..)
|| @dogtaranbehsti
❖
در کوچه پس کوچه های
جوانی ام نجوای دعای
توست که می جوشد
و میل رویش را در تمام
وجودم ایجاد می کند
برای سبز شدن و جوانه زدن
"لابه لای صحیفه ات"
آشیانه می کنم....
شهادت امام سجاد علیه السلام🖤
بر همه شیعیان جهان تسلیت باد 🏴
❖
|| @dogtaranbehsti
❖
یک تکه "محبت"
دو فنجان مکث
یک لحظه سکوت
"به احترام دوست"...
آنان که" ز ما دور"
ولی در "دل و جانند"
بسیار گرامی تر از
آنند که دانند
گفتیم که" شاید ندانند"
"بدانند"......
تقدیم به شما دوستان♥️
و رفقای دوست داشتنی 🍃💐
❖
|| @dogtaranbehsti
365222172_.mp3
4.36M
کجا میخوای بری..
چرا منو نمیبری💔؟
#حاجمحمودکریمی🎧
😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
|| @dogtaranbehsti