eitaa logo
『↫כِڂٍٺٍࢪَٵَن‌ݕٍہُݜًٺًےٍ↬』
217 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
379 فایل
سلام‌به‌دخترای‌بهشتی🥰 به‌کانال‌ما‌خوش‌آمدید💫🧕 امیدوارم‌که‌با‌هم‌بتونیم‌یه‌دختر‌بهشتی‌کامل‌وبالغ‌بشیم‌💯✅ آیدی‌خادم‌کانال😁👇🏻 { hl } استیڪࢪامۅنھ↯↻ [ @stickertrnom ]
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 ♥️🌸 🌸♥️🌸 ♥️🌸♥️🌸 🌸♥️🌸♥️🌸 ♥️🌸♥️🌸♥️🌸 🌸♥️🌸♥️🌸♥️🌸 ♥️🌸♥️🌸♥️🌸♥️🌸 🌱 بیدار شو دیگه تنبل مهیا دست مریم را پس زد ـــ ول کن جان عزیزت مریم بیخیال نشد و به ڪارش ادامه داد ـــ بیدار میشی یا به روش خودم بیدارت میکنم مهیا سر جایش نشستبمیری بفرما بیدار شدم چی می خوای مهیا با دیدن هوای تاریڪ بلند شد و پنجره اتاق را باز کرد ـــ هوا که تاریکه پس چرا بیدارم کردی مریم بوسه ای روی گونه اش کاشت ـــ فدات واسه نماز بیدارتون کردم مهیا نمی دانست چرا ولی خجالت کشید که بگوید نماز نمی خواند پس بی اعتراض مغنعه اش را سرش کرد ــــ مریم دخترا کجان ??? مریم در حال جمع کردن رخت خواب ها گفت ـــ اونا که مثل تو خوابالو نیستن زود بیدار شدن االن پایین دارن وضو میگیرن مهیا با تعجب گفت ـــ زهرا پیششونه؟؟ ـــ آره دیگه مهیا باور نمی کرد که زهرای خوابالو بیدار شده باشد همراه مریم به سمت سرویس رفتنبا اینڪه سال ها است که نماز نخوانده بود اما وضو و نماز یادش مانده بود به اتاق برگشت مریم چادر سفید گل گلی برایش آورد روبه قبله ایستاد و نمازش را شروع ڪرد ــــ اهلل اڪبر اهلل اڪبر نمازش تمام شد بوسه ای بر روی مهر زد و نفس عمیقی کشید سجاده بوی گالب می داد احساس خوبی به مهیا دست داد مریم با تعجب به مهیا نگاه می کرد باورش نمی شد که مهیا بتواند اینقدر خوب نماز بخواند مهیا سر از سجاده بلند کرد مریم بی اختیار به سمتش رفت واو را در آغوش گرفت مهیا با تعجب خودش را از مریم جدا کرد ـــ یا اڪثر امام زاده ها دیونه شدی مریم خندید و بر سر مهیا کوبید ــــ پاشو بریم پایین صبحونه بخوریم آخه االن وقت صبحونه است ـــ غر نزن... 🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی لینک پارت اول👇🏿🌱 https://eitaa.com/dogtaranbehsti/25365