eitaa logo
دختران زینبی
284 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
678 ویدیو
28 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم 🖤 •. "اگہ‌فڪرمیڪنےخودت‌چادرۍشدے، اشتباه‌میڪنےبدون‌ڪہ‌انتخابت‌ڪردن! بدون‌ڪہ‌یہ‌جایےخودتو‌نشون‌دادۍ! بدون‌حتمایہ‌یازهـرا گفتے ڪہ‌بےبے‌خریدتت ⎬پشت جبهه↜ @shoroteconal ناشناس: https://daigo.ir/secret/6554491053 ❤️🖤❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 🍃💚🍃💚🍃💚 💚🍃💚🍃 🍃💚 «♡بـسـم رب العشق ♡» 📗رمــان 🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد 🔗 سریع به پشت سَرم نگاهی انداختم مَرده داشت به سمتم می اومد . سعی کردم بلند بشم ولی دوباره افتادم ... مچ پام به شدت درد میکرد و به همین خاطر،کل انرژیم تحلیل رفت ولی من دست بردار نبودم ... در حالی که مچ پام رو گرفته بودم مدام جیغ میزدم و کلمه " دزد " رو تکرار می کردم . مَرده خودش رو بهم رسوند و سریع به سمت در هال رفت و محکم بستش . کلید رو دو مرتبه توی در چرخوند که باعث شد بیشتر جیغ بزنم . به سمتم اومد و سریع دستاش رو جلوی دهنم گذاشت . که باعث شد جیغ هام توی دستاش خفه بشن . شروع کردم به گریه کردن و دست و پا زدن . اما بی فایده بود ، نمی تونستم تکون بخورم! با صدای کلفت و مَردونش گفت : + دستمو بر میدارم اما هیچی نگو ! جیغ نزن ! صداش خیلی برام آشنا بود اما نشناختمش ! دستام رو سمت دستش که روی دهنم بود بردم و نیشگون محکمی گرفتم که خودم دردم اومد چه برسه به اون بدبخت! داد بلندی زد و با اون یکی دست آزادش ، دست هام رو محکم گرفت و منو از انجام هر حرکتی باز داشت . همزمان با برداشتن دستش شروع کردم به جیغ زدن و سریع از دستش گازی گرفتم که صدای آخش بلند شد . پشت سَرم نشسته بود و چهرش رو نمی تونستم بیینم ولی صداش خیلی آشنا بود ! با هزار زحمت بلند شدم و همین که یک پله پایین رفتم از پشت مانتوی بلندم رو کشید که باعث شد دوباره زمین بیفتم ! همون جور که از درد روی زمین افتاده بودم با داد گفتم : - از من چی میخوای مرتیکه کثیف ! گمشو ! از پشت محکم بغلم کرد که باعث شد بیشتر جیغ بزنم . - دستت رو به من نزن مرتیکه کثیف ! با دستش کلید لامپی که نزدیکمون بود رو روشن کرد. کل خونه روشن شد ... من رو از خودش جا کرد و با دستش صورتم رو به سمت خودش چرخوند . برگشتن من همانا و روبرو شدن باهاش همانا ... با دیدن قیافش هین بلندش کشیدم . &ادامـــه دارد ......