eitaa logo
دختر آسـمانـی
180 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
218 ویدیو
21 فایل
سوره الرحمن / آیات ۲۶ و ۲۷🙂 من برای نزدیک شدن به تو خوب می شوم:) #امام_رضا_جان💚 وصل #تو خواب و خیال است ولی باور کن عاشقی بی‌سر و پا عزم رسیدن دارد #کتاب_بخوانیم 😍 #معرفی_کتاب 🤗 🌱🪴 اگر پیشنهادی بود...👇😊 @ya_mahdi88
مشاهده در ایتا
دانلود
برای او تو هنگامی که در خودت، در جامعه و در تاریخت و در جهان بزرگ یک قطره باران،یک ذره شن،یک ستاره،یک حرکت و یک آدم و یک حالت را بی معنا و زیادی و بی هدف می بینی،یک نقص و عیب می بینی و اینها را از خدا میبینی، زمینه ای برای تسبیح نداری. زمینه تسبیح این شعور و آگاهی به پاکی خدا،به برائت خدا از تمامی نقص ها و از تمامی اشتباه ها،از تمامی بی هدفی ها و بیهودگی هاست. وقتی می گوییم: خدایا،تو پاکی،تو نازی؛ یعنی که تو آدم و جامعه و تاریخ و جهان را پاک آفریده ای،خوب آفریده ای با هدف آفریده ای و در تمامی کتابِ هستی یک کلمه بی حساب و بی معنا و زاید نیست. منی که در پرونده خدا هزارها ظلم و تبعیض و هزارها جهل و اشتباه و هزارها عبث و بیهوده و هزارها ضعف و کوتاهی نوشته ام،چگونه میتوانم تسبیح بگویم؟ منی که اگر به آسمان نگاه کنم و این همه ستاره های سرگردان را ببینم،لااقل در دلم بیهودگی اینها را شاهدم. و اگر به دریا سفر کنم و از وسعت آبها و یا عمق آنها و آن همه پدیده های گوناگون، پوچی و بی حاصلی را بو می کشم و گمان میکنم و اگر به جنگلها و کوه ها گرفتار شوم، در سینه ام هزار چرا و اعتراض صف میکشند و اگر در زندگی آدمها و رنج هاشان راهی پیدا کنم،لااقل متحیر می مانم،می مانم و می گویم: چه می دانم. و اگر در میان معلول ها ماندم از احساس های گره خورده سرشار می شوم و می شورم. و اگر از بیمارستانی عبور کردم یک تکه آتش میشوم و می سوزم و بغض میکنم و بانگ بر میدارم. و اگر بر صحنه جنگ و داستان نامردی و نامرادی آدمها شاهد شوم،طاقتم طاق می شود و به جنون میرسم و اگر... اگرهای دیگر را با حالتهای اعتراض و شک و حیرت و عصیان و فریاد و کفر و دشنام همراهی میکنم.این من چگونه میتوانم تسبیح بگویم و چگونه میتوانم این خدا را بپذیرم ودلم را ازشوقش و زبانم را از تسبیحش و چشمم را از اشکش سرشار کنم و وجودم را در خنکای نسیم لطفش رها سازم؟ تسبیح من آنجا مطرح میشود که با تمامی این سفرها؛ از آسمان و جنگل و دریاو از جنگ و خون و درد ، وجودم با شک و اعتراض و حیرتی گرد نگیرد و باور داشته باشم که او تمامی کارش راانجام داده و قبول داشته باشم که تمامی این دردها در آدم ها؛ و ستم ها در جامعه؛ و کمبودها در جهان از ماست و بر عهده ی ماست. تسبیح در این سرزمین سبز می شود و بر شاخه چنین باوری و شعوری شکوفه می دهد. و این تسبیح بارها می آورد و کارها برعهده تو می گذارد که خیال نکنی با کلمه ها به تسبیح میرسی و با کلمه ها کارهایت تمام میشود. ✨✨هنگامی که تو فقری را میبینی و خدا را تسبیح میکنی؛ یعنی که تو عامل این فقر و این ظلم و این جهل نیستی. تو پاکی و این به عهده ماست که گامی برداریم و باز برعهده ماست که این گام را با نشان تو همراه کنیم و برای تو برداریم و محرکی جز تو نداشته باشیم. محرک ما و حرکت ما بااسم تو همراه باشد... @dokhtar_asemooni313
برای او . انسان از صبح تا شام با چیزهایی شاد میشود و از چیزهایی می رنجد.چیزهایی در او موثر هستند.هنگامی که این موثرها و محرک ها از درجه وجودی انسان پایین تر باشند و بااین وصف او را دگرگون کنند، در این هنگام "خسارت وجودی" انسان آغاز می شود. این برای ما طبیعی است که اگر فرشمان بدون هیچ گونه کوتاهی سوخت،یا ماشینمان آتش گرفت و... برای ما طبیعی است که صدمه میخوریم، ولی مسئله این است که باید این طبیعت ها و این طبیعی ها محاکمه شوند. چرا من بخاطر چیزهایی که از لحاظ وجودی پایین تر از من هستند،صدمه میخورم؟ آنچه که بر روی من اثر میگذارد،همان نشان دهنده ی جریان وجود من است، که علی (ع) می گوید: ارزش هر کسی برابر همان چیزی است که آن را خوب می شمارد. و رویش حساب میکند.آنچه بر روی من اثر می گذارد، مرا به خودم نشان می دهد.من اگر خودم را فرش و ماشین و ... می دانم،حق دارم که ناراحت شوم،وگرنه این طبیعی نیست و باید محاکمه بشوم. بچه ها که خودشان را عروسک می دانند و توپ می دانند،بااز دست رفتن اینها میسوزند،ولی همین که بزرگتر شدند و درجه ی وجودی خودشان رااحساس کردند،دیگر از این چیزها ناراحت نمی شوند و همان طبیعی ها برایشان غیر طبیعی میشود.انسان که خودش را از جماد و نبات و حیوان جلوتر می یابد،چطور می تواند بخاطر اینها که دنیا چیزی جز همینها نیست،ناراحت بشود و یا شاد بشود؟ انسان نمیتواند با دست یافتن به تمامی نعمتها،شاد بشود و یا با رفتن آنها برنجد. انسانی که موثرهایش و محرکهایش را کنترل نکرده و محاکمه نکرده،این انسان خودش را از دست داده و به خسارت وجودی رسیده است. انسانی که خودش را تبدیل به سنگ و آجر کرده و به کاخ ها و پس انداز هایش تبدیل شده و تمامی حرکتش را در این "مدار بسته" زندانی کرده و یا در پستها و عنوانها بسته است،این انسان است! انسان باید راکدها را به حرکت وادارد، نه آنکه حرکت انسانی خودش را در اینها زندانی کند و خودش را بااین پَست تر ها معاوضه کند و بااینها مبادله نماید. مومن دنیا را رها نمیکند، که می چرخاند؟ چون کسی که از گردونه بیرون آمده می تواند گرداننده باشد و در پشت هر میزی و در کنار هر نهاد راکدی می تواند بسازد. @dokhtar_asemooni313
هدایت شده از دختر آسـمانـی
برای او . انسان از صبح تا شام با چیزهایی شاد میشود و از چیزهایی می رنجد.چیزهایی در او موثر هستند.هنگامی که این موثرها و محرک ها از درجه وجودی انسان پایین تر باشند و بااین وصف او را دگرگون کنند، در این هنگام "خسارت وجودی" انسان آغاز می شود. این برای ما طبیعی است که اگر فرشمان بدون هیچ گونه کوتاهی سوخت،یا ماشینمان آتش گرفت و... برای ما طبیعی است که صدمه میخوریم، ولی مسئله این است که باید این طبیعت ها و این طبیعی ها محاکمه شوند. چرا من بخاطر چیزهایی که از لحاظ وجودی پایین تر از من هستند،صدمه میخورم؟ آنچه که بر روی من اثر میگذارد،همان نشان دهنده ی جریان وجود من است، که علی (ع) می گوید: ارزش هر کسی برابر همان چیزی است که آن را خوب می شمارد. و رویش حساب میکند.آنچه بر روی من اثر می گذارد، مرا به خودم نشان می دهد.من اگر خودم را فرش و ماشین و ... می دانم،حق دارم که ناراحت شوم،وگرنه این طبیعی نیست و باید محاکمه بشوم. بچه ها که خودشان را عروسک می دانند و توپ می دانند،بااز دست رفتن اینها میسوزند،ولی همین که بزرگتر شدند و درجه ی وجودی خودشان رااحساس کردند،دیگر از این چیزها ناراحت نمی شوند و همان طبیعی ها برایشان غیر طبیعی میشود.انسان که خودش را از جماد و نبات و حیوان جلوتر می یابد،چطور می تواند بخاطر اینها که دنیا چیزی جز همینها نیست،ناراحت بشود و یا شاد بشود؟ انسان نمیتواند با دست یافتن به تمامی نعمتها،شاد بشود و یا با رفتن آنها برنجد. انسانی که موثرهایش و محرکهایش را کنترل نکرده و محاکمه نکرده،این انسان خودش را از دست داده و به خسارت وجودی رسیده است. انسانی که خودش را تبدیل به سنگ و آجر کرده و به کاخ ها و پس انداز هایش تبدیل شده و تمامی حرکتش را در این "مدار بسته" زندانی کرده و یا در پستها و عنوانها بسته است،این انسان است! انسان باید راکدها را به حرکت وادارد، نه آنکه حرکت انسانی خودش را در اینها زندانی کند و خودش را بااین پَست تر ها معاوضه کند و بااینها مبادله نماید. مومن دنیا را رها نمیکند، که می چرخاند؟ چون کسی که از گردونه بیرون آمده می تواند گرداننده باشد و در پشت هر میزی و در کنار هر نهاد راکدی می تواند بسازد. @dokhtar_asemooni313
هدایت شده از دختر آسـمانـی
برای او . انسان از صبح تا شام با چیزهایی شاد میشود و از چیزهایی می رنجد.چیزهایی در او موثر هستند.هنگامی که این موثرها و محرک ها از درجه وجودی انسان پایین تر باشند و بااین وصف او را دگرگون کنند، در این هنگام "خسارت وجودی" انسان آغاز می شود. این برای ما طبیعی است که اگر فرشمان بدون هیچ گونه کوتاهی سوخت،یا ماشینمان آتش گرفت و... برای ما طبیعی است که صدمه میخوریم، ولی مسئله این است که باید این طبیعت ها و این طبیعی ها محاکمه شوند. چرا من بخاطر چیزهایی که از لحاظ وجودی پایین تر از من هستند،صدمه میخورم؟ آنچه که بر روی من اثر میگذارد،همان نشان دهنده ی جریان وجود من است، که علی (ع) می گوید: ارزش هر کسی برابر همان چیزی است که آن را خوب می شمارد. و رویش حساب میکند.آنچه بر روی من اثر می گذارد، مرا به خودم نشان می دهد.من اگر خودم را فرش و ماشین و ... می دانم،حق دارم که ناراحت شوم،وگرنه این طبیعی نیست و باید محاکمه بشوم. بچه ها که خودشان را عروسک می دانند و توپ می دانند،بااز دست رفتن اینها میسوزند،ولی همین که بزرگتر شدند و درجه ی وجودی خودشان رااحساس کردند،دیگر از این چیزها ناراحت نمی شوند و همان طبیعی ها برایشان غیر طبیعی میشود.انسان که خودش را از جماد و نبات و حیوان جلوتر می یابد،چطور می تواند بخاطر اینها که دنیا چیزی جز همینها نیست،ناراحت بشود و یا شاد بشود؟ انسان نمیتواند با دست یافتن به تمامی نعمتها،شاد بشود و یا با رفتن آنها برنجد. انسانی که موثرهایش و محرکهایش را کنترل نکرده و محاکمه نکرده،این انسان خودش را از دست داده و به خسارت وجودی رسیده است. انسانی که خودش را تبدیل به سنگ و آجر کرده و به کاخ ها و پس انداز هایش تبدیل شده و تمامی حرکتش را در این "مدار بسته" زندانی کرده و یا در پستها و عنوانها بسته است،این انسان است! انسان باید راکدها را به حرکت وادارد، نه آنکه حرکت انسانی خودش را در اینها زندانی کند و خودش را بااین پَست تر ها معاوضه کند و بااینها مبادله نماید. مومن دنیا را رها نمیکند، که می چرخاند؟ چون کسی که از گردونه بیرون آمده می تواند گرداننده باشد و در پشت هر میزی و در کنار هر نهاد راکدی می تواند بسازد. @dokhtar_asemooni313