پاییز ۱۳۶۱بود با موتور به سمت میدان آزادی می رفتیم.می خواستم #ابراهیم را برای عزیمت به جبهه ترمینال غرب برسانم.
یک ماشین مدل بالا از کنار ما رد شد،خانمی کنار راننده نشسته بود که حجاب درستی نداشت، نگاهی به #ابراهیم انداخت و حرف زشتی زد.
#ابراهیم گفت: سریع برو دنبالش!
من هم با سرعت به سمت ماشین رفتم.بعد اشاره کردیم بیا بغل،با خودم گفتم:این دفعه حتما دعوا میکنه.
اتومبیل کنار خیابان ایستاد.ما هم کنار آن توقف کردیم. منتظر برخورد #ابراهیم بودم، #ابراهیم مکث کرد و بعد همینطور که روی موتور نشسته بود با راننده سلام و احوالپرسی گرمی کرد!
راننده که تیپ ظاهری ما و برخورد خانمش را دیده بود، توقع چنین سلام و علیکی نداشت.
بعد از جواب سلام ، #ابراهیم گفت:من خیلی معذرت می خوام، خانم شما فحش بدی به من و همه ریش دارها داد. می خواهم بدونم که...راننده حرف #ابراهیم را قطع کرد و گفت: خانم بنده غلط کرد،بیجا کرد!
#ابراهیم گفت: نه آقا اینطوری صحبت نکن. من فقط می خواهم بدانم آیا حقی از ایشان گردن بنده است؟یا من کار نادرستی کردم که با من اینطور برخورد کردند؟!
راننده اصلا فکر نمی کرد ما اینگونه برخورد کنیم.از ماشین پیاده شد. صورت #ابراهیم را بوسید و گفت:نه دوست عزیز،شما هیچ خطائی نکردی،ما اشتباه کردیم،خیلی هم شرمنده ایم،بعد از کلی معذرت خواهی از ما جدا شد.
#شهیدابراهیمهادی...
#سلام_بر_ابراهیم
صفحه۱۷۳
هدایت شده از دختر آسـمانـی
پاییز ۱۳۶۱بود با موتور به سمت میدان آزادی می رفتیم.می خواستم #ابراهیم را برای عزیمت به جبهه ترمینال غرب برسانم.
یک ماشین مدل بالا از کنار ما رد شد،خانمی کنار راننده نشسته بود که حجاب درستی نداشت، نگاهی به #ابراهیم انداخت و حرف زشتی زد.
#ابراهیم گفت: سریع برو دنبالش!
من هم با سرعت به سمت ماشین رفتم.بعد اشاره کردیم بیا بغل،با خودم گفتم:این دفعه حتما دعوا میکنه.
اتومبیل کنار خیابان ایستاد.ما هم کنار آن توقف کردیم. منتظر برخورد #ابراهیم بودم، #ابراهیم مکث کرد و بعد همینطور که روی موتور نشسته بود با راننده سلام و احوالپرسی گرمی کرد!
راننده که تیپ ظاهری ما و برخورد خانمش را دیده بود، توقع چنین سلام و علیکی نداشت.
بعد از جواب سلام ، #ابراهیم گفت:من خیلی معذرت می خوام، خانم شما فحش بدی به من و همه ریش دارها داد. می خواهم بدونم که...راننده حرف #ابراهیم را قطع کرد و گفت: خانم بنده غلط کرد،بیجا کرد!
#ابراهیم گفت: نه آقا اینطوری صحبت نکن. من فقط می خواهم بدانم آیا حقی از ایشان گردن بنده است؟یا من کار نادرستی کردم که با من اینطور برخورد کردند؟!
راننده اصلا فکر نمی کرد ما اینگونه برخورد کنیم.از ماشین پیاده شد. صورت #ابراهیم را بوسید و گفت:نه دوست عزیز،شما هیچ خطائی نکردی،ما اشتباه کردیم،خیلی هم شرمنده ایم،بعد از کلی معذرت خواهی از ما جدا شد.
#شهیدابراهیمهادی...
#سلام_بر_ابراهیم
صفحه۱۷۳