مکالمه حضرت زینب(س) و عبدالله همسرش در روز خواستگاری
ــ شما شرطی دارید؟
ــ نه، دختر عموجان...
ــ درخواستی؟
ــ شرط و درخواست را شما بگذارید،دختر عموجان...هر چه باشد،به روی چشم می پذیرم.
ــ هر چه باشد؟
ــ هر چه باشد...
ــ اگر من بخواهم اختیارم برای بیرون از خانه دست خودم باشد،چه؟
ــ همین؟
ــ فعلا پاسخ این یکی را بدهید تا به بعدی برسیم.
عبدالله نیم نگاهی به زینب انداخت که فقط چشم هاش پیدا بود.گفت: روح شما بزرگ است،دختر عمو!از همان کودکی معلوم بود. من نمی خواهم برای این پرنده قفس باشم.در هیچ کاری خود را مقید به اجازه از من ندانید.اگر خواستید مشورت کنید،وگرنه اجازه من هم دست شماست. این یک تعارف نیست.
.
.
من فقط برای رفتن به نزد برادرم حسین از شما اجازه نمی گیرم البته اجازه می گیرم اما اگر ضرورت بود ببینمش یا در سفرها همراهش باشم و شما اجازه ندادید،بدون احساس گناه همراهی اش کنم.
#احضاریه
#علی_موذنی
@dokhtar_asemooni313
هدایت شده از دختر آسـمانـی
مکالمه حضرت زینب(س) و عبدالله همسرش در روز خواستگاری
ــ شما شرطی دارید؟
ــ نه، دختر عموجان...
ــ درخواستی؟
ــ شرط و درخواست را شما بگذارید،دختر عموجان...هر چه باشد،به روی چشم می پذیرم.
ــ هر چه باشد؟
ــ هر چه باشد...
ــ اگر من بخواهم اختیارم برای بیرون از خانه دست خودم باشد،چه؟
ــ همین؟
ــ فعلا پاسخ این یکی را بدهید تا به بعدی برسیم.
عبدالله نیم نگاهی به زینب انداخت که فقط چشم هاش پیدا بود.گفت: روح شما بزرگ است،دختر عمو!از همان کودکی معلوم بود. من نمی خواهم برای این پرنده قفس باشم.در هیچ کاری خود را مقید به اجازه از من ندانید.اگر خواستید مشورت کنید،وگرنه اجازه من هم دست شماست. این یک تعارف نیست.
.
.
من فقط برای رفتن به نزد برادرم حسین از شما اجازه نمی گیرم البته اجازه می گیرم اما اگر ضرورت بود ببینمش یا در سفرها همراهش باشم و شما اجازه ندادید،بدون احساس گناه همراهی اش کنم.
#احضاریه
#علی_موذنی
@dokhtar_asemooni313
هدایت شده از دختر آسـمانـی
مکالمه حضرت زینب(س) و عبدالله همسرش در روز خواستگاری
ــ شما شرطی دارید؟
ــ نه، دختر عموجان...
ــ درخواستی؟
ــ شرط و درخواست را شما بگذارید،دختر عموجان...هر چه باشد،به روی چشم می پذیرم.
ــ هر چه باشد؟
ــ هر چه باشد...
ــ اگر من بخواهم اختیارم برای بیرون از خانه دست خودم باشد،چه؟
ــ همین؟
ــ فعلا پاسخ این یکی را بدهید تا به بعدی برسیم.
عبدالله نیم نگاهی به زینب انداخت که فقط چشم هاش پیدا بود.گفت: روح شما بزرگ است،دختر عمو!از همان کودکی معلوم بود. من نمی خواهم برای این پرنده قفس باشم.در هیچ کاری خود را مقید به اجازه از من ندانید.اگر خواستید مشورت کنید،وگرنه اجازه من هم دست شماست. این یک تعارف نیست.
.
.
من فقط برای رفتن به نزد برادرم حسین از شما اجازه نمی گیرم البته اجازه می گیرم اما اگر ضرورت بود ببینمش یا در سفرها همراهش باشم و شما اجازه ندادید،بدون احساس گناه همراهی اش کنم.
#احضاریه
#علی_موذنی
@dokhtar_asemooni313
دختر آسـمانـی
مکالمه حضرت زینب(س) و عبدالله همسرش در روز خواستگاری ــ شما شرطی دارید؟ ــ نه، دختر عموجان... ــ د
راستی 😊 #احضاریه رو برای بار دوم خوندم و اینسری دوستش داشتم... رابطه ای که از حضرت زینب و همسرشون عبدالله به تصویر کشیده بود خیلی به دلم نشست، یک رابطه عاشقانه و زیبا❤️ دوران امام علی و سه تا جنگ حضرت رو هم خیلی مفید و مختصر اشاره کرده بود ، و نقش حضرت زینب در کربلا که پایان کتاب بود.
البته این بار خوندنی فقط قسمتهای مربوط به حضرت زینب رو مطالعه کردم، داستان خواهر برادری که کتاب روایت میکنه رو نخوندم😊
#احضاریه📚
#علی_موذنی