هدایت شده از [ تینـو ]
اگر اُنس با خدا در تو آمد ،
بیداریِ شب ، هرچند دقایقی هنگام سحر را از دست نخواهی داد ..
و اگر این حال و انس نبود ،
حتی از بی حالیِ خودت دست نکش و در نوبت بِایست و دربزن که محبوب غیور و با وفاست ...
[ علی صفایی حائری ]
هدایت شده از [ تینـو ]
رقابت در شهادت از اولین موضوعاتیست که برای شهدا به ذهن می رسد
اما شهادت یک نقطه نیست !
اول : اللهم اجعل محیای محیاست
دوم : مماتی ممات محمد و آل محمد است
اول رقابت در زندگیست
آن گاه رقابت در شهادت .
دعا کن شهید "باشیم" !
نه این که فقط شهید "بشیم" !
اصلا تا شهید نباشیم شهید نمی شیم ..
تا حالا فکر کردی پشتِ بعضی دعاهای شهادت یک جور فرار از کار و تکلیف است ؟!
سریع شهید شویم تا راحت شویم !
اما دعا کن قبل از این که شهید بشیم یک عمر شهید باشیم
۸۰سال ، مانند جنابِ حبیب ابنِ مظاهر ..
شهید که "باشیم" ؛
خودش مقدمه می شود تا شهید هم "بشویم"
ان شاءالله ...
[ سید علی اصغر علوی ]
مسئله #ایمان تنها به این خلاصه نمیشود که در قلب، انسان گرایشی را داشته باشد.
آن وقتی ایمان به صورت راستین در کسی وجود دارد که بر طبقِ آن ایمان عمل کند.آن وقتی کسی می تواند ادعا کند #مومن_واقعی ست، که به لوازم ایمان و تعهدات ایمان پایبند باشد. آن وقتی کسی میتواند بگوید من به خدا مومن و معتقدم ، که زندگی او و متنِ واقعیتِ وجود او ، با آن کسی که منکر خداست،تفاوتی داشته باشد. آن کسی که امروز منکر خداست،عملش با عمل آن کسانی که مدعی خدایند چه تفاوتی دارد؟ هر دو ظلم میکنند، هر دو در مادیات تا خرخره غرق شدند. هر دو برای این چند صباح زندگی،چند روز دیگر بیشتر نفس زدن و دو لقمه ای خوردن و فضا را متعفن کردن،برای دو صباح بیشتر راحت زیستن،حاضرند همه فضیلتها را زیر پا بگذارند. منتها این یکی صاف می گوید من به خدا معتقد نیستم، آن دیگری مدعی است که به خدا معتقد است. این چه جور ایمانی ست؟
" فَاتَّقوا اللهَ و اَصلِحوا ذاتَ بَینِکم و اَطیعوا اللهَ و رسولَهُ اِن کُنتم مومنین"
#طرح_کلی_اندیشه_اسلامی_در_قرآن📚
@dokhtar_asemooni313
هدایت شده از KHAMENEI.IR
980301_بیانات_رهبر_انقلاب_در_دیدار.mp3
16.94M
دختر آسـمانـی
#اسم_تو_مصطفاست #کتاب_بخوانیم #کتاب_خوب @dokhtar_asemooni313
همه ترسم از مجروحیت تو بود. اولین مجروحیت هایت که شروع شد ترسم از شهادتت شد. ترسم از دوری ات شد و از ندیدنت. چطور می توانستم در دنیایی باشم خالی از مصطفی؟ یک بار که مجروح شده بودی گفتم: دیگه نباید بری.
گفتی: مثل زنان کوفی نباش!
گفتم: تو غمت نباشه دوست دارم با زنان کوفی محشور بشم،تو اصلا اذیت نشو وفقط نرو!
گفتی: باشه نمیرم! بعد از ناهار گفتم:منو میبری؟
_ کجا؟
_ هیئت
_هیئت نباید بری!
_چرا؟
_مگه نگفتی من سوریه نرم.من سوریه نمیرم،اسم تو هم سمیه نیست،اسم جدیدت آزیتاست. اسم منم دیگه مصطفی نیست، کوروشه. اسم فاطمه رو هم عوض میکنیم. هیئت و مسجدم نمیریم، تو هم با زنان کوفی محشور میشی!
_ اصلا نگران نباش، هیئتم نمیریم.
بعد از ظهر نرفتم،شب که شد دیدم نمی شود هیئت نرفت. گفتم: پاشو بریم هیئت.
_قرار نبود هیئت بریم آزیتا خانم.
_چرا اینجوری می کنی آقا مصطفی؟
_ قبول میکنی من سوریه برم و تو اسمت سمیه باشه و اسم من #مصطفی و اسم دخترم فاطمه و پسرم محمدعلی؟ در آن صورت هیئت و نماز و مسجد هم میری!
_ من رو با هیئت تهدید میکنی؟
_بله یا رومی روم،یا زنگی زنگ.
کمی فکر کردم و گفتم: قبول! #اسم_تو_مصطفاست .
@dokhtar_asemooni313
دختر آسـمانـی
همه ترسم از مجروحیت تو بود. اولین مجروحیت هایت که شروع شد ترسم از شهادتت شد. ترسم از دوری ات شد و از
چقد سخته تو همه لحظات شیعه بودن، همیشه شیعه بودن ، شیعه واقعی و کامل بودن...
دختر آسـمانـی
ان شاالله همه شما زوال دشمنان بشریت[تمدن آمریکایی و اسرائیل] را به لطف الهی خواهید دید.