🍃 #یک_داستان_خوب ✨ #حتتما_بخوانید💫🌙 . ابى جارود می‌گوید: به امام باقر (ع) گفتم: اى فرزند رسول خدا، آیا شما دوستى و محبّت مرا نسبت به خود مى‌دانید؟ . امام (ع) فرمود: آرى گفتم : من از شما سوالی دارم که مى‌خواهم به من پاسخ دهید. امام (ع) فرمود: سوال خود را بپرس 🍃 . گفتم: مرا از دینى که شما و خاندانتان خدا را بر اساس آن عبادت مى‌کنید آگاه کن تا من هم بر اساس آن خدا را دین‌دارى کنم❤. . امام (ع) فرمود: با سخنى کوتاه، سوال بزرگى کردى؛ به خدا سوگند همان دینى که خود و پدرانم خداوند را به آن دیندارى مى کنیم به تو مى‌گویم: . 💚 اقرار و شهادت به یگانگى خداوند و رسالت محمد (ص) 🍀 اقرار به آنچه پیامبر (ص) از جانب خداوند آورده است 💚 محبت به دوست ما و دشمنى با دشمنان ما 🍀 پیروى از فرمان ما 💚 انتظار قائم ما 🍀 کوشش (در انجام واجبات) و پرهیز از گناهان . . . . 📚 وسائل الشیعه ، ج ۲، ص ۹۱۸ #امام_باقر (ع) دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi . 🔔🔔 دخترونه‌ای ها در پست بعدی، منتظر خبر یه مسابقه خوب باشید 💙💜💚💜

💌 #روز_شادی امام باقر (ع) پنجمین امام شیعیان هستند که به ایمان و دانش زیاد معروف بودند شاگردان ایشون، کسانی مثل جابر جعفی یا محمد مسلم هـزاران حـدیث علمی و اخلاقی 🍀 از امام (ع) نقل کردند؛ مثلا : #امام_باقر (ع) می‌فرمودند: نزديک‌ترين و زودترين دعایی كه پذيرفته می‌شود دعا برای دوستان است، وقتی که کنار ما نیستند و از ما دورند 🌸🍃 💜 امروز، توی این عید قشنگ، دعاگوی همه دخترونه‌ای‌ها هستیم ... 📗 كافی. ج ۲. ص ۵۰۷ دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi

🍃 #یه_داستان_قشنگ #حتتما_بخونین امام باقر (ع) تنها، در علم زبانزد نبودند؛ مردم به یاد داشتند مجلسِ هشام بن عبدالملک را...: آن روز در مجلس هشام همه بزرگان، گرد آمده بودند و در حضور او 🏹 #تیراندازی می‌کردند همین زمان بود که #امام_باقر (ع) وارد مجلس شدند؛ هشام، فورا دستور داد کمان را نزد ایشان ببرند تا به اصطلاح خودش 🍀 مهارت امام (ع) را بسنجد! 🎯 تیر اول 🎯 تیر دوم 🎯 تیر هفتم... همه، به وسط هدف خورد... چشمهای هشام از تعجب گرد شده بود به امام (ع) گفت: مهارت شما از تمامِ تيراندازان بيشترست... من هـرگز تصوّر نمی‌كردم 🌴 كسی اينطور تيراندازی كند! امام باقر (ع) فرمودند: ای هشام! ما اهل بیت، وارثِ كمالات پيامبر (ص) هستيم . . . 🌸🍃 📗 وسائل الشيعه. ج ۴. ص ۲۳۱ دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi 👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌ای‌مون دعوت کن ...