💌 دخترونه حرم امام رضا علیه السلام
#زیارت
💌 #عاشقانه #حرم💫
مثلاً یه روز چهارشنبه
برای نماز صبح
به طرف حرم راه بیفتی؛🍃
از بابالرضا
وارد حرم بشی؛✨
اذن دخول رو که خوندی و اشکت جاری شد،⛅
قدمقدم و با شوق
توی صحن حرکت کنی؛
نماز صبح رو که زیر آسمون خوندی،💚
کفشهات رو به کفشداری بسپری؛
بعد،
با همون چادر سفید و زیبات،
توی رواق امام خمینی بشینی و
با اشک شوق،
«امیناللّه» زمزمه کنی 💕
مگه خوشبختی
چیه غیر از اینکه
دلت به شوق یه نفر بتپه؛
به شوق یه امام (ع)
که از هر آدم دیگهای، بهت مهربونتره...🍀
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
#وقت_سلام
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
💌 #عاشقانه_با_خدا
یه مُهر
یه سجاده خوشرنگ،
یه چادر نماز سفید با گلای صورتی ... 🌸
نماز
فرصت شیرین با خدا بودنه،
که قلبت رو حتی میون غمها آروم آروم میکنه 💚💜
💫 پیامبر (ص) فرمودند:
«هيچ بندهاى نيست كه برای خواندن نماز
اول وقت تلاش کند، مگر اين كه آسودگی
هنگام مرگ، از بين رفتن غصهها، و نجات
از آتش را برايش ضمانت كنم» 🍀
📗 بحار الانوار، ج ۸۳، ص ۹
#نماز
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
#صلاة #صلات #ستون_دین #نماز_اول_وقت #پیامبر #امام_الهدی #امام_رضایی_هستیم #حرم #سجاده #عاشقانه #عشق #عاشق #آرامش #غم #اندوه #دارو #درمان #کتاب #چادر #چادر_نماز #مهر #خدا
💌 #کبوترانه
این 👆 یه فیلمه؛
تا حالا به زیارت کبوترا 🕊 توجه کرده بودی ...؟
میبینی چقدر با آرامش،
چقدر #عاشقانه،
یه گوشه نشستند و
با همون صدای خاص، 💤
آروم آروم انگار با امام مهربون درد دل میکنن 💚
اونا هم مثل زائرا،
مثل من،
مثل تو،
به امام (ع) #پناه آوردند ... 🌸🍃
#حرم_امام_رضا (ع)
دخترونه رضوی
@dokhtar_razavi
💌 #یک_صفحه_کتاب #حتتما_بخونید
با خدا
شایسته و درست #ارتباط برقرار کن.
من مردمی را ديدم که میگفتند:
«خدا بسیار خشمگین و ترسناک و
سختگیر است!» ⚡
تصوّر و ديدگاه خودتان را از خدا اصلاح کنید 💕
کتابهايی را درباره
عشق به خداوند بخوانید؛
با افرادی که درک درستی از خدا دارند
صحبت کنید 🍏
به خدا اجازه دهید که شما را دوست بدارد؛
و اجازه بدهید که خداوند
به قلبتان نفوذ کند 💚💜
آنگاه شگفتزده میشويد؛
زيرا وقتی شما به پرستش خدايی مهربان و بخشنده
و خدايی که سرچشمه عشق 💞 است،
بپردازید:
خدایی که با همه بزرگی و قدرتش، 💢
مهربان هم هست، آنگاه شما نیز
آرام آرام، شبیــه او
خواهید شد ...🌸
#سبقت_رحمتی_غضبی
رحمت من بر غضبم پیشی دارد
📗 چگونه یک خانواده شاد بسازیم. ترجمه احمد ترابی
#خدای_مهربان
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
دوستانتان را به کانال دخترونه رضوی دعوت کنید 💙
#الله #خدا #عاشقانه #عشق #عاشق #حرم_امام_رضا #حرم #بسم_الله #کتاب #امام #خادم #کتابخوانی #دختر #دخترونه #دخترانه #زيارت #مشهد #مشهد_مقدس #زیارت #زائر
💌 #روزهای_خوب
آیا به شادمانی نیاز دارید؟ 💕
یک #دلگرمی واقعی ...؟
کسی که شما را بفهمد، و کنارتان باشد ...؟ 💚💜
.
مشترک گرامی
برای موارد فوق👆
لطفا به خدا توکل فرمایید ☺
.
امام علی (ع) فرمودند:
«كس به خدا اعتماد كند؛ خداوند او را به
شادماني ميرساند و هر كه به او توكل كند،
خداوند كارهايش را كفايت میكند» 🌸
.
.
.
.
.
.
.
.
.
📗 جامع الاخبار. ص ۳۲۲
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
#توکل #خدا #خدای_مهربان #ایمان #امید #عشق #عاشق #عاشقانه #حرم
🦋 #یه_صفحه_کتاب
🍃حوضِ صحنِ آزادی
کلید توی در چرخید. علی در را باز کرد و مرا مشغول خواندن یادداشتهایش دید: عه! چهکار داری میکنی؟
نمیگی شاید شوهرت لای این برگهها، نامهی خصوصی عاشقانهای، چیزی قایم کرده
باشه؟!
- تا دلت بخواد #عاشقانه پیدا کردم.
به هیچ مجلسی که حرفی از حسین و زینب
زده شود، نمیروم که مبادا دلم بلرزد؛
اما خودم به سمت یادداشتهای علی رفتهام! برای خودم هم عجیب بود.
روی سربرگ برگهای که دستم بود، نوشته بود: "ز ی ن ب"
علی زیرچشمی نگاهی به برگه انداخت و گفت:
درخت نیکو منظرِ خوش بو، معنی اسم زینب رو دارم میگم!
بعضیها هم گفتند: زینب یعنی زینت پدر.
برگه را گذاشتم سر جایش، انگار که اتفاقی
دیدهام یادداشتهایش را؛
اما علی همان برگه را برداشت، چیزی نوشت و داد دستم. نوشته بود:
"دوستت دارم فاطمهی عزیزم... خیلی"
حس میکردم علی علت هیئت نرفتنهایم را
فهمیده بود و البته من هم فهمیده بودم. بعضی کارها و تلفنهایش بوی رفتن میدهد.
گرچه با من حرفی از رفتن نمیزد، قصد داشت
برود. همان شب هم باز تلفن علی زنگ زد. کسی چیزی به او گفت. علی فقط گفت: ممنونم از پیگیریتون؛ اما لبخند گوشۀ لبش، بند دلم را پاره کرد. گفتم: چیزی شده؟
علی گفت: خیره انشاءالله...
شب از نگرانی خوابم نمیبرد. منتظر بودم صبح شود، علی برود سر کار و من بروم حرم.
ِ شب کنگر خورد و لنگرِ انداختهاش را جمع کرد و رفت.
صبح چهارشنبه راهـی حرم شدم، شلوغ بود.
همان اول کاری، از در بازرسی که بیرون
آمدم، سلامم را دادم و درد دل کردنم شروع شد و اشکهایی بود که روی گونهام سر میخورد.
کنارِ حوضِ صحن آزادی رسیدم. آبی به صورتم زدم.
علاوه بر صورتم، جلوی روسری و مقداری از چادرم خیسِ خیس شده بود. گوشەی دنجی پیدا کردم.
چشمانم را به گنبد دوختم. بغض فروخوردهام
ترکید. بلندبلند گریه میکردم. شانههایم میلرزید دستهایم روی دیوارِ سنگی کنارم سر میخورد.
احساس میکردم امام رضا علیه السلام کنارم نشسته است و به حرفهایم گوش میدهد.
📚 برگی از کتاب قلب صبور
🔸بخشی از زندگی پرافتخار حضرت زینب (س) و خاطرات همسران و مادران شهدای مدافع حرم
🧕کانال دخترونه حرم رضوی
┏━ 🕊 ━┓
@dokhtar_razavi
┗━ 🖤 ━┛