💌 #یه_خاطره_قشنگ #حتما_بخونید
با ایشان به مشهد رفته بودیم؛
از حرم که بیرون آمدیم رو کردند به ما و
گفتند:
☘ یادتان باشد زیارت را حفظ کنید
یک نفر پرسید:
منظورتان این است که
زیارتنامه را از بر کنیم ...؟ 🤔
🌙 آقای دولابی گفتند:
نه، یعنی آن حالی را که
در حرم امام رضا (ع) داری
حفظ کن و اگر نتوانستی، حداقل
دو روز، سه روز، پنج روز
آن را نگه دار
#تمرین_کن میتوانی
اهل بیت (ع) نیامدهاند که
ما آنها را زیارت کنیم و بعدش
برویم شهر و آبادیمان
آن معنویت و حال و هوا را
باید در قلبمان نگه داریم ... 🕊
📗 برگرفته از کتاب رسم حضور. تولیدات فرهنگی آستان قدس رضوی
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
💌 #یه_خاطره_قشنگ
هیچ وقت یادم نمیرود؛
خیلی به پاکیزگی و آراستگی
توجه داشت.
روزی
کفشهای خودش را
که واکس میزد، کفشهای
فرزندِ بزرگمان را هم واکس زد 🌱
😃 گفتم: شما چرا این کار را کردید؟
گفت:
من نمیتوانم مستقیم به
فرزندم بگویم این کار را انجام بده؛
چون #جوان است و ممکن است
به غرورش بربخورد
یا ناراحت شود.
میخواهم
کفشهایش را
واکس بزنم تا این کارا را به او بیاموزم . . . 🌸🌸
❤ خاطرهای از شهید صیاد شیرازی
📗 کتاب افلاکیان خاکی. تولیدات فرهنگی حرم
دخترونه حرم رضوی
❣ @dokhtar_razavi
🦋👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونهایمون دعوت کن و یار مجازی حرم باش...
💌 #رسم_حضور #یه_خاطره_قشنگ
حاجی، مریض شده بود...
قرار بود با هم بریم و
از یه عطاری،
براش داروی گیاهی بگیریم...
به عطاری رسیدیم؛
#عطار، دارو رو داد و گفت
🍲 یه قلم از داروها رو
باید از
چند میلان(کوچه) اونطرفتر بگیرین
از مغازه بیرون که اومدیم
صدای اذان از مسجد بلند شد
حاجی به من گفت:
بیا بریم مسجد
نماز اول وقت بخونیم
💚 گِره به کارمون نیفته
وقتی تو مسجد
🌻 مشغول وضو گرفتن بودیم،
به من گفت: میدونی...؟
اگه مردم
نمازشون رو
اولوقت میخوندند
گرفتار مشکلات نمیشدند و
هیچوقت گِره به کارشون نمیافتاد . . . 🌸🍃
🌹 خاطرهای از شهید اصلانی،
به روایت از دوست صمیمیاش، ع. کفشگر فرزقی
♥️ دخترونه حرم رضوی
┏━ 🕊 ━┓
@dokhtar_razavi
┗━ 💛 ━┛
🦋👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونهمون دعوت کن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 #یه_خاطره_قشنگ #موجی_مهربان
دخترعمو و پسر عمو بودیم و
از همان کودکی
خاطرخواه هم...
جانباز شده بود که
💚💜 با هم ازدواج کردیم...
موج انفجار حسن را میگرفت
گاهی اوقات
🌙 در یک شبانه روز
بیست و هشت بار تشنج میکرد
و هربار به او آرامبخش تزریق میکردند...
اما این تلخیها
🍯 مثل عسل شیرین بود...
نگذاشتم او را به آسایشگاه ببرند
چون دیوانهوار دوستش داشتم و
خدمت به حسن را
برای خودم، عبادت میدانستم...
همیشه تختش را در پذیرایی میگذاشتم؛
میهمان که میآمد میگفتند
او را به اتاق دیگری ببریم
اما من نمیپذیرفتم...
تعارف نیست
🌱 ما نباید از هم دور باشیم
میپرسند چرا به حسن
😌 میگویم #موجی_مهربان؟
میگویم چون هر بار تشنج میکند
به کسی آسیب نمیزند...
من، همسر و
پرستارِ یک جانباز مهربانم...❤️🌸🌸
💚 خاطره همسر جانباز: عطیه اکبری
💚🤍❤️ دخترونه حرم رضوی
┏━ 🕊 ━┓
@dokhtar_razavi
┗━ 💛 ━┛
🌸👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونهمون دعــوت کن
💌 #یه_خاطره_قشنگ
میگفت: یک عصری گله کردم که
همایون، من مادرتم
نمیای سر بزنی بهم؟
شب خواب دیدم
از خونهای بیرون اومد و
بهم گفت: من اینجام...
🌹 اینجا خانهی شهداست
من دارم به رفیقهام سر میزنم...
حواسم بهتان هست و میبینمتان...
گفتم:
مادر جان هماینوتان
🌻 چه غذایی دوست داشت؟
گفت:
یکشب برایش
🍛 لوبیا پلو درست کرده بودم،
دیر کرد من خوابم برد...
بیدار شدم دیدم
🍃 قابلمهی برنج دست نخورده و
همایون خواب است
🔆 نماز صبح که بیدار شدم
گفتم پسر چرا شام نخوردی؟
گفت رسیدم خواب بودی
دیدم غذا گرم کنم
سروصدا میشه بیدار میشی،
یک لقمه نون و پنیر خوردم و خوابیدم
🌸🌸 فاطمهسادات طباطبایی مادر شهید همایون صادقی
💚🤍❤️ دخترونه حرم رضوی
┏━ 🕊 ━┓
@dokhtar_razavi
┗━ 💛 ━┛
.
🌸👈 با دعوت دوستانت به دخترونه رضوی، همیار مجازی حرم باش