eitaa logo
💌 دخترونه حرم امام رضا علیه السلام
9.1هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
3هزار ویدیو
320 فایل
💌 کانال رسمی «دخترونه حرم امام رضا علیه السلام» 💌https://www.haram8.ir/dokhtar_razavi معاونت تبلیغات اسلامی آستان قدس رضوی 💚👈 راه ارتباطی با دخترونه رضوی: @dokhtar_razavi_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 #روزهای_خوب توی صحن رو به گنبد ایستاده بودم و 🔆 داشتم زیارتنامه می‌خواندم مادرم هم کنارم بود 🌸 من با همان چادر سفید گلدار داشتم آماده می‌شدم که دورکعت نماز بخوانم که... وسط همان هوای آفتابی 🌧 باران شروع شد... دست مادرم را گرفتم که خودمان را 🌱 به یکی از رواقها برسانیم که... از خواب بیدار شدم . . . از خواب بیدار شدم، اما تا عصر همان روز 💕 دلم شاد بود... هی یاد خوابم می‌افتادم، هی از شوق دیدن حرم لبخند می‌زدم . . . #السلام_علیک_یا_امام_الرئوف 💚💜 دخترونه حرم رضوی ❣ @dokhtar_razavi 🦋👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌ای‌مون دعوت کن ...
6.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌 مسیر، ساده نبود اما باید راه می‌افتادیم 🌿 سخت یا آسان آهسته یا تند... شبیه یک نهال ساده شوق آسمان ❤ به قلبمان رسیده‌ بود بهار شد جوانه‌ داد این نهال ساده‌ای که بود بزرگ شد نهال... 🌿 درخت شد... پر از برگ و بار 🌸 هنوز راه مانده است... تبر تبر اگر که زخم خورده‌ایم، هنوز شوق آسمان میان قلب ماست . . . 🌈😍 دخترونه حرم رضوی ❣ @dokhtar_razavi 🦋👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌ای‌مون دعوت کن ...
💌 #روزهای_خوب داشتم زیارتنامه می‌خواندم کنارم چندتا زائر کوچولو مشغول بازی بودند ⛅ هوا کمی ابری شده بود به دلم افتاد از صحن گوهرشاد 🔆 کنار پنجره فولاد بروم؛ به صحن انقلاب که رسیدم صدای نقاره‌ها بلند شد... 🌸 چه حس خوبی بود... همان‌جا، روبروی پنجره فولاد سمت گنبد ایستادم و همینطور که 🎉 نقاره می‌زدند با تمام قلب به همه دعا کردم اینجا چقــدر آسمان به زمین نزدیک است... خصوصا اگر روز #عید هم باشد . . . 😍💜💙 #آقای_خوبم_عیدتان_مبارک 🌸🌸 دخترونه حرم رضوی ❣ @dokhtar_razavi 🦋👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌ای‌مون دعوت کن ...
💌 #روزهای_خوب از باب الجواد وارد حرم شدم؛ اذن ورود را خواندم و با قدم‌های تند سمت صحن آزادی رفتم تصمیم گرفته بودم در صحن، گوشی‌ام را سمتِ 🔆 ضریح بگیرم تا ساجده با امام رضا(ع) حرف بزند تمام صحن‌ها پر بودند از چراغانی قدم‌هایم تند بود اما 🎉 محو ریسه‌ها شده بودم... چقدر هوای عید اینجا قشنگ است... 🌿 یک گوشه نشستم، همینطور که با شوق، به حرم و شادی زائرها نگاه می‌کردم از پشت گوشی، به ساجده گفتم: اینجا پر از چراغانی‌ست... حرفهایت را بگو... عیدی‌ات را بگیر.... 😍😇 🌸🌸 #السلام_علیک_یا_امام_الرئوف دخترونه حرم رضوی ❣ @dokhtar_razavi 🦋👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌ای‌مون دعوت کن ...
💌 حواسش به دعاخواندنِ خودش بود من هم که مثل همیشه محو گنبد و 🎨 کاشی‌ها و آرامش حرم... 🔆 آن روز نگاهم به این طرف و آن طرف بود که چشمم به چهره‌ی مهربانش افتاد... 💕 دلم برایش رفت... زود گوشی را از کیفم بیرون آوردم تا عکس بگیرم: _ نه مادر... صبر کن چادرم را درست کنم...🙂 + قربان باکلاسی‌ات مامان...😍 فدای چادر قشنگت...😍 آن روز توی صحن، 📷 چندتا عکس خوب با هم گرفتیم؛ حالا چندماه است از حرم دورم، اما هروقت عکس‌ها را نگاه می‌کنم تمـام خـاطرات زیـارت برایم زنده می‌شود . . . 💙💜 📷 عکس: بهنام دخترونه حرم رضوی ❣️ @dokhtar_razavi 🦋👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌ای‌مون دعوت کن ...
💌 آن روز، هوا خیلی سرد بود.... سمت حرم راه افتادم میانه راه که رسیدم ❄️ آرام آرام هوا برفی شد راستش همان لحظه 🎀 خیلی خوشحال بودم که برف را می‌بینم اما به باب الجواد که رسیدم 🌨🌨 برف، شدیــدتر شد... ☔️ نه چتر و نه لباس گرم همراهم بود... یواش یواش طوریکه سُر نخورم، خودم را رساندم به یکی از رواق‌ها... از پشت شیشه‌ها برف صحن‌ها را نگاه می‌کردم و با خودم فکر می‌کردم چه خوب که این حرم همیشه و نه فقط حالا پناه دلواپسی‌ها و بی‌کسی‌هاست . . . 💙💜 دخترونه حرم رضوی ❣️ @dokhtar_razavi 🦋👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌ای‌مون دعوت کن ...
💌 حوالی تحویل سال 🌿 چشم‌هایش را بست دلش می‌خواست مرور کند آنچه دیده بود، شنیده بود، گفته بود... یاد شبی که تب داشت و 🔆 مادر تا صبح کنارش بیدار ماند و دعا خواند یاد مهربانی بابا 💕 یادِ... یادِ... یادِ.... چه محبت‌هایی که دیده بود چه اتفاق‌های قشنگی این میان، ⛅️ از چند نفر هم دلخور بود... چشم‌هایش را باز کرد رو به آسمان کرد و گفت: خدایا بخاطر تو همه‌شان را بخشیدم... _ دلش می‌خواست سال نو با مهربانی و محبت آغاز شود . . . _💚💜💙 دخترونه حرم رضوی ❣️ @dokhtar_razavi 🦋👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌ای‌مون دعوت کن ...
💌 تمام مسیر، داشتم به حرم فکر می‌کردم... به اینکه حالا که بهار آمده صحن‌ها حتما خیلی قشنگ‌تر شده‌اند 🌱 رواق‌ها چه عطر خوشی دارند... به باب الجواد که رسیدم از ورودی حرم، پر از چراغانی‌ها و 🎀 ریسه‌‌های رنگارنگ بود با شوق، در صحن قدم می‌زدم... هر گوشه پر از گل بود و لبخند روی 🔆 لب زائرها نشسته بود نسیم خنکی صورتم را نوازش داد... با خودم فکر کردم حرم همیشه زیباتر از آن است که بشود حتی تصور کرد . . . 🌿 🌸🌸 دخترونه حرم رضوی ❣️ @dokhtar_razavi 🦋👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌ای‌مون دعوت کن
💌 راستش اگر بگویم دلم هوایی نشده بود راستش را نگفته‌ام...!🍃 اما هی خودم را آرام می‌کردم و با خودم می‌جنگیدم که مبادا دوباره دلتنگ شوم... ⛅️ حتی دیگر، عکس‌های حرم را هم کمتر می‌دیدم که یادم نیفتد... برای من که از مشهد دور بودم راهی حرم شدن، داشت یک آرزو می‌شد... 🍁 یک آرزوی دووور..... اما... 🌸 یکهو پیش آمد یکهو راهی مشهد شدیم... به باب الرضا رسیده بودم و هنوز باورم نمی‌شد... آن روز 🌧 اشک شادی که گونه‌هایم را خیس کرد تازه انگار مطمئن شدم... هم به زائر شدنم، هم به اینکه امام رضا(ع)، هوای دلتنگ‌ها را دارند . . . 💚💜 ✨✨ دخترونه حرم رضوی ❣️ @dokhtar_razavi 🦋👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌ای‌مون دعوت کن ...
💌 مادرم می‌گفت حالا بعد از اینهمه مدت که زیارت نرفته‌ایم، بگذاریم بعد از ماه مبارک، بلیط سفر بگیریم🕊 من اما ⛅️ دیگر دلم طاقت نداشت با اصرار من بود که پدر راضی شد و با قطار، راهی مشهد شدیم🚊 آن سال، حتی از سقاخانه‌‌ی حرم، می‌شد حال و هوای رمضان را حس کرد... 🌿 اما... فقط، این نبود... مناجات‌های سحر 🌙 🌸 قرآن‌خوانی روزها در صحن، لحظه‌ی افطار که چشمت به گنبد می‌افتاد 💛 همه و همه انگار، ندایی بود برای قلبت که: این، یک زیارت ویژه است . . . 🌸 📷 سعیده عرب باصری دخترونه حرم رضوی ❣️ @dokhtar_razavi 🦋👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌ای‌مون دعوت کن ...
💌 🔆 از باب الجواد که وارد حرم شدم، یاد حرف مریم افتادم، همان پیامش که نوشته بود: 📩 خیلی خیلی خیلی به دعا نیاز دارم... راستش یکهو بیتاب شدم... قدم‌هایم را ⚡️ تندتر کردم سمت مسجد گوهرشاد پاتوق همیشگی من و مریم...🌱 قرآن را برداشتم و سمت پنجره فولاد صحن 🌸 به نیابتش چندتا سوره‌ی قرآن خواندم هنوز 🌿 از صحن بیرون نیامده بودم که مریم دوباره پیام داد؛ نگفت چه شده اما نوشته بود که: حل شد... فکر کنم در حرم دعایم کردی . . . 😍💜 🌸🌸 دخترونه حرم رضوی ❣️ @dokhtar_razavi 🦋👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌ای‌مون دعوت کن ...
💌 کیفم را برداشتم و 💚 سمت حرم راه افتادم؛ میانه‌ی راه یادم آمد مفاتیح کوچکم را نیاورده‌ام... 🔆 نزدیک اذان بود و فرصت اینکه بخاطر مفاتیح برگردم را نداشتم. از باب الجواد وارد صحن حرم شدم 🌱 بعد قدم قدم قدم تا گوشه‌ی صحن رفتم و یک گوشه نشستم؛ با خودم فکر کردم حالا بدون مفاتیح 🍁 چه دعایی بخوانم... نگاهم 🎨 به دیوارهای صحن افتاد... پر از دعا، پر از ذکرهای قشنگ... کاشی‌ها انگار هر کدام یک بودند 😍 آن روز با خواندن همان دعاها حس کردم چقــدر زائرها خوشبختند؛ وقتی حتی با کاشی‌های حرم هم می‌شود به خدا نزدیک‌تر شد . . . 💜💜 📷 ج. بهنام دخترونه حرم رضوی ❣️ @dokhtar_razavi 🦋👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌ای‌مون دعوت کن ...