eitaa logo
دخترانه🌸
60 دنبال‌کننده
2هزار عکس
579 ویدیو
12 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2137945196823_roshangari_3_1447359301.mp3
9.58M
🕰 ۶ دقیقه 🎙حجت السلام داستانپور 😱😳 دخترانه🌸 @dokhtaraane
💫مےخوام پرواز ڪنم بہ سمت نور 🚀بہ بینـهایټ مےدونم ڪہ خدا تو این مسیر همراهمہ😇❤️ پس... با امید ، توڪل و قدرٺ💪 پیش به سوے پاڪے ابدے 😍 و لبخنـــــد امامـــ زمانمـــ♥ امـروزمـ رو از نو مےسازم🙂 سلام خـــــــــــ💚ـــــــــدا جونم بہ امید تو... روزم رو آغاز مےڪنمـــ.... دخترانه🌸 @dokhtaraane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروردگارا مرا سرگشته و دیوانه عشق و محبت خود قرار بده! دخترانه🌸 @dokhtaraane
مواظب گامهایت باش بانو... ┄═🌸🕊@salva دخترانه🌸 @dokhtaraane
توصیه جالب چارلی چاپلین بازیگر معروف کمدی به دخترش...☺️ ┄═🌸🕊@salva_1_313🕊🌸═┄
سلام امام زمانم سلام آقا جان مولا جان، بار ها آمدی و نبودم در تقلای این زندگی نیاز مند تو اما بی تو بودم بار ها آمدی ونیامدم بر دلم بار ها نشستی و بی تو بودن را گریستم میدانم آمدهای...بسیار نزدیک...پشت پلک هایی که توان باز شدن به روی زیبایت را ندارد... پشت در دلی که هنوز برای میزبانی تو پاک نشده...میدانم آمده ای ... دعا کن من هم بیایم به پیشواز تو دخترانه🌸 @dokhtaraane •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
💎 حجت الاسلام پناهیان: ٖ وقتے نمے دانے به ‌ڪجا مےروے، وقتے خودتـــــ را گم‌ ڪرده‌اے، وقتے خودتـــــ را از دستـــــ ‌داده‌اے، وقتے نمے توانے با خودتـــــ ‌ڪنار بیایے، ✅ بر سر بایستـــــ📿 و نمازتـــــ ‌‌را با دقتـــــ بخوان... 🛑 از خود فارغ‌ شو تا به خودت بیایی دخترانه🌸 @dokhtaraane
🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨ 🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨ 🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨ 🌸✨🌸✨🌸✨ 🌸✨🌸✨ 🌸✨ بہ‌نام‌او [نیایش] ¹ درشب‌ِحملہ‌حماسےوسࢪنوشٺ‌سازاز‌اد سازۍسوسنگࢪ،که‌شب‌تاسوعانیزبود... شوࢪوهیجان‌ڪربلاوعاشوࢪاۍ‌حسینے✨ دڪتࢪچمران‌رابه‌وجدآوردھ‌بودودࢪعالمے آسمانےبودوباخدای‌خودوباسࢪوࢪشهیدان آقاحسین(؏)راز‌ونیازهاداشٺ🙂🌿 دࢪنیمہ‌های‌شب‌ازسنگࢪهاۍرزمندگان‌ستاد جنگ‌هاۍنامنظم‌درجنوب‌جادھ‌سوسنگࢪ دࢪمنطقه‌طراح(روستایےدرجنوب‌کوت‌ سیدنعیم)بازدید‌مےنمود🤓 ودرآن‌حال‌وهوای‌این‌نیایش‌رابدسٺ خویش‌نگاشتہ‌است‌وآرزویےباحسین سرورشهیدان‌مطࢪح‌مےسازد،کہ‌سڪوت وتبسم‌زیباۍاودࢪلحظاٺ‌شھادٺ براورده‌شدن‌این‌آرزورامتصور‌مےنماید🙃 گرچہ‌تصوࢪ‌مےشودکه‌همه‌این‌ماجࢪا مࢪبوط‌به‌خوداوسٺ‌ وزمزمہ‌سوزناك‌هم‌آرزویےدࢪونےاو ورازونیاز‌دائمےاودرسرزمین‌خوزستان‌بود وبنابࢪعادٺ‌دیرین‌خودازسࢪخضوع‌آرزوها ونوشتہ‌هاۍخودࢪابہ‌نام‌دیگࢪان‌مےنوشٺ... [ادامه دارد] ...🦋 🌸✨ 🌸✨🌸✨ 🌸✨🌸✨🌸✨ 🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨ 🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨ 🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨
🌹🌹 #امام_خامنه_ای : علاج کار کشور عبارت است از بیداری مردم، حفظ انگیزه های ایمانی مردم، به کار گرفتن جوانان پر انگیزه و مومن و تقویت درونی کشور این تنها راه است. ملت ایران باید از درون قوی بشود؛ اقتصادش قوی بشود، علمش قوی بشود، دستگاه های مدیریتی اش قوی بشود و بالاتر از همه ، ایمانش روز به روز قوی تر بشود. این راه علاج است ؛ این همان راهی است که تا امروز ملت ایران رفته است. @serratt
🌹🌹 قسمت۲۲۷ حالا این قسمت از مسیر سر سبز تر شده و تقریبا اطراف جاده از نخلستانهای پراکنده پر شده بود. طراوت باران صبحگاهی و نوحه های شورانگیزی که با صدای بلندی در فضا می پیچید، منظره ای افسانه ای آفریده و باز به لطف رفتار حکیمانه آسید احمد و مامان خدیجه، من و مجید چند قدم عقبتر از خانواه آسید احمد، در دل سیل جمعیت و در خلوت عاشقانه خودمان قدم میزدیم. بارش باران هم کندتر شده و مجال یک هم صحبتی دلنشین را فراهم آورده بود که مثل همیشه مجید پیش دستی کرد و پرسید: دیشب خوب خوابیدی الهه جان؟ به سمتش صورت چرخاندم و دیدم نگاهش به انتظار جوابم تمام قد ایستاده که با لبخندی ملیح پاسخ دادم: آره! خیلی خوب خوابیدم! از احساس رضایتی که نه تنها به خاطر خواب راحت دیشب که از روز و شب این سفر در چشمانم میدید، به رویم خندید و با گفتن خدا رو شکر! در سکوتی شیرین فرو رفت. از گونه های درخشانش که از هیجان بهجت انگیز این سفر رؤیایی گُل انداخته و زیر طراوت باران، پوشیده از شبنم شده بود، می فهمیدم چه لذتی از لحظه لحظه این سفر میبرد که خط سکوتش را شکستم و جسورانه به میدان احساسش تاختم: مجید! الان چه حالی داری؟ از تیزی سؤال نا گهانی ام، خماری عشق از سرش پرید، نگاهم کرد و در برابر چشمان منتظرم، تنها یک جمله ادا کرد: فکر میکنم دارم خواب میبینم! و حقیقتاً میدیدم چشمان کشیده اش رنگ رؤیا گرفته و همچنان نگاهش میکردم تا این خواب شیرین را برایم تعبیر کند که نگاهش را به افق بُرد و مثل اینکه در انتهای این مسیر طولانی، به نظاره کربلا نشسته باشد، عاشقانه زمزمه کرد: قدم به قدم که داریم میریم، امام حسین داره میگه بیا! و باز به سمتم چرخید و عارفانه نظر داد: الهه! اگه یه لحظه امام حسین از ما رو برگردونه، دیگه نمیتونیم قدم از قدم برداریم! و من نمی توانستم این حضور حی و حاضر را به این راحتی بپذیرم که سرم را پایین انداختم تا از درماندگی نگاهم به عجز احساسم پِی نبرد و او همچنان میگفت: این جمعیت رو ببین! این همه آدم برای چی دارن این مسیر رو میرن؟ داعش این همه تهدید کرد که بمب میذارم، میکشم ، سر میبُرم، چی شد؟ امسال شلوغتر از پارسال شد که خلوتتر نشد! چی باعث میشه این همه زن و بچه از جون خودشون بگذرن و راه بیفتن؟ مگه غیر از اینه که امام حسین بهشون میگه خوش اومدید! و خدا میخواست شاهد از غیب برسد که حرفش را نیمه رها کرد و با اشاره دستش نشانم داد: همین تابلو رو ببین! نوشته اگه از آسمون داعش بباره، ما بازم میریم زیارت امام حسین ! کی غیر از امام حسین همچین دل و جرأتی به اینا میده؟ که به دنبال اشاره انگشتش، نگاهم رفت و تابلویی را دیدم که مقابل موکبی نصب شده و با این چنین عبارتی، اوج عاشقی اش را به رخ همه کشیده بود که من هم به یاد وهابی خانه و خانواده خودم افتادم و بی اراده لبخند زدم؛ نوریه تاب دیدن لباس عزای محرم و صفر را نداشت، حتی از شنیدن نوای عزاداری اهل بیت پیامبر می ترسید و با چشم خودم دیدم که از هیبت حضور یک شیعه در خانه، چطور به وحشت افتاده بود و حالا کجا بود تا ببیند زمین و زمان به تسخیر عشق تشیع در آمده و تنها نام زیبای امام حسین در این جاده چه میکند و چطور این همه زن و مرد و کودک و پیر و جوان را مجنون دشت و صحرا کرده که در برابر همه چنگ و دندان تیز کردن های داعش، این زیارت به راهپیمایی شکوهمند شیعیان تبدیل شده است و نه تنها شیعیان که دیروز در مقابل یکی از موکبها چند مرد اهل سنت را دیدم که با دست بسته، مشغول اقامه نماز بودند و چه جای تعجب که زینب سادات برایم تعریف میکرد سال گذشته اسقف های مسیحی در شب اربعین در کربلا حاضر شده و هیئتی از کلیسای واتیکان در این مسیر همراه عاشقان امام حسین شده بودند! حالا پس از چند روز تنفس در هوای قلب تپنده تبلیغ تشیع، فهمیده بودم که قیام غیرتمندانه سید الشهداء به عنوان الگوی تمام حرکتهای انقلابی در این دنیا، پس از چهارده قرن همچنان از آزادگان جهان دلبری میکند که شیعه و سنی و حتی مسیحی و دیگرانی که من نمیدانستم، به احترام فداکاری اش به پا میخیزند و جذب کربلایش میشوند، هر چند شرح عشق بازی و پا کبازی شیعه، حدیث دیگری بود! ادامه دارد ... دخترانه🌸 @dokhtaraane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴گناهان همچون اسبهاى سرکشند! ◽️اَلا وَ اِنَّ الْخَطايا خَيْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَيْها اَهْلُها، وَ خُلِعَتْ لُجُمُها، فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِى النّارِ 🌗«آگاه باشيد! گناهان و خطاها اسبهاى سرکشى هستند که اهلش را بر آنها سوار مى کنند و لجامهاى آنها برگرفته مى شود و سرانجام آنان را در دوزخ سرنگون مى کنند!» 📚 دخترانه🌸 @dokhtaraane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺✖️بعضی‌ها میگن چون ندارد، دین راحت‌تری هست!! 👈 اما نمیدونن که در کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان، بیش از قرآن واجب و لازم هست،ولی اینها عمل نمیکنن..☝️❌ 🎙رحیم پور ازغدی دخترانه🌸 @dokhtaraane
💠حجاب در قرآن 💠 🌸در سوره احزاب آيه ۵٩، خداوند به پيامبرش چنين دستور مى دهد: 💠يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللهُ غَفُوراً رَحِيماً 💠اى پيامبر! به همسران و دخترانت و به همسران مؤمنان بگو ✔️روسرى هاى بلند (چادرهاى) خود را بر خويش فرو افكنند. ✔️اين كار براى اينكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند، بهتر است🦋 [و اگر تاكنون، خطا و كوتاهى از آنان سر زده، توبه كنند كه] خداوند همواره آمرزنده و رحيم است. 📚داستان شأن نزول آيه👇 در «تفسير على بن ابراهيم قمى» آمده است: زنان مسلمان، مثل مردان، در پنج وقت نماز به مسجد مى رفتند و نمازهاى شان را با پيامبر به جماعت مى خواندند. وقتی كه آنها براى خواندن نماز صبح يا مغرب و عشا از خانه بيرون مى رفتند، جوان هاى لاابالى👨‍🎤🕺 كه در حال پرسه زدن در كوچه‌ها بودند، در مسير مسجد مى نشستند ومزاحم زن ها می شدند زنان از اين ناامنى😞، به رسول خدا (صلى الله عليه و آله) شكايت كردند. 💫 در اين هنگام آيه ۵٩ سوره احزاب نازل شد. در اين آيه بر پوشش كامل زنان (استفاده از چادر بلند) به عنوان حفاظ در برابر آزار و اذيت افراد فرصت طلب، سفارش و تأكيد شده است. [۱] 🌼با توجه به اين آيه شريفه، 👇👇 ✔️حجاب و پوشش موجب می‌شود مردان، مخصوصا بيماردلان و اسيران خواسته‌هاى نفسانى، براى زنان باحجاب و پوشيده، مزاحمتى ايجاد نكنند و امنيت ان‌ها را بهم نزنند. در واقع، حجاب چون قلعه ای محكم است كه زن را از هرگونه آسيبى حفظ مى كند. ---------- [۱]: تفسير القمي، علي بن ابراهيم قمي، ج۴، ص١٩۶. 📖برگرفته ازکتاب راه های تقویت فرهنگ حجاب ✍باز نویسی دخترانه🌸 @dokhtaraane
اگر درگیر یه رابطه گناه هستی❌ همین الان تصمیم بگیر نذر لبخند خـــ💙ـــداست... سرتو بالا بگیر نگاه و نگــران خدا رو ببین 💙منتظرته که برگردی... دخترانه🌸 @dokhtaraane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 ارزش واقعی انسان به چیست؟ 🔻 داستان واقعی و زیبا از علامه جعفری در دانمارک 💬 علامه محمدتقی جعفری می‌گفتند: 🔻 عده‌ای از جامعه‌شناسان دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا در باره‌ی موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضع این بود: ارزش واقعی انسان به چیست؟ معیار ارزش انسان‌ها چیست. 🔻 هر کدام از جامعه‌شناسان، صحبت‌هایی داشتند و معیارهای خاصی را ارائه کردند. بعد، وقتی نوبت به بنده رسید، گفتم: اگر می‌خواهید بدانید یک انسان چه‌قدر ارزش دارد، ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق می‌ورزد. کسی که عشق‌اش یک آپارتمان دوطبقه است، در واقع، ارزشش به مقدار همان آپارتمان است. کسی که عشقش ماشینش است، ارزشش به همان میزان است. اما کسی که ‌عشقش خدای متعال است ارزشش به اندازه‌ ی خداست. 🔻 علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعه‌شناسان صحبت‌های مرا شنیدند، برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند. 🔻 وقتی تشویق آن‌ها تمام شد، من دوباره بلند شدم و گفتم: «عزیزان! این کلام از من نبود، بلکه از شخصی به نام علی (علیه السلام ) است». 🔻 آن حضرت در نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «قِیمَةُ کُلِّ أمْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ» «ارزش هر انسانی به اندازه‌ی چیزی است که دوست می‌دارد». 🔻 وقتی این کلام را گفتم، دوباره به نشانه‌ی احترام به وجود مقدس امیرالمؤمنین علی (علیه السلام ) از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاری کردند. دخترانه🌸 @dokhtaraane
🍃♥️🍃 ♥️ 💎 ✍این روزها ... 👌ســـــعے ڪن مـــــدافع باشے ازنـــــفوذ شـــــیطان ✅شاید سخت تر از مدافع بودن مدافع قـــــــلب شدن باشد... 🌺" الْقَـــــلْبُ حـــــَرَمُ اللَّه "ِ قـــــلب، خـــــ❣ـــــداوند متعال است پس در او غیر او را ســـــاڪن نڪن‼️ ♥️ ♥️ ‍‎‌‌‎ ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ دخترانه🌸 @dokhtaraane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا حالا شده تشنه ات باشه غذا بخوری؟یا خوابت بیاد آب بخوری بجاش؟ دل آدم هم غذای مخصوص به خودش رو داره... ‍‎‌‌‎ ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ دخترانه🌸 @dokhtaraane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو‌باقر‌العلوم‌هستیُ تموم‌عالم‌بفرمانت...🖤 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• دخترانه🌸 @dokhtaraane
4_5922448279831840317.mp3
10.17M
۴۱ در طول زندگیت، باید تموم تلاشتُ بکنی تا رضایت خدا در سه بخش زیر بدست بیاری 👇 ۱ـ رضایت خدا در ارتباط با "خودت" ۲ـ رضایت خدا در ارتباط با "دیگران" ۳ـ رضایت خدا در ارتباط با "خدا" 🎤 ‍‎‌دخترانه🌸 @dokhtaraane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺بعضی از ‏دخترای مذهبی گله میکنن که چون حجاب دارن نمیتونن زیبایی‌شون رو به رخ بکشن و در رقابت با دختران دیگه اونها پسندیده نمیشن!😔 🗣 استاد فرهنگ اما جواب 👆 دخترانه🌸 @dokhtaraane
بنام خدای سلام خدمت دخترای گل و دوست داشتنی 🖐🖐 ✅اومدم با یه خبر خوب 🙋‍♀🙋‍♀ ✅اگر دوست دارید تابستون پر از فعالیت داشته باشید ، اگر میخواهید به سواد علمیتون اضافه بشه ، و اگر میخواهید.. 🔮🔮پس بشتابید تو کلاس مهارت حل مسئله 📝📚⏳💻🎓شرکت کنید تا اطلاعات عمومیتون افزایش یابد. ✅راستی فراموش کردم🤦‍♀ به گل دخترا بگم که قراره این کارگاه با حضور سرکار خانم نمکی (مشاور و روانشناس و کارشناسی مسئله یابی ) برگزار شود. ✅بنابراین دوستانی که علاقمند به شرکت در این کارگاه بصورت مجازی (بدلیل تشدید کرونا )😔😔 هستند، میتونند تا فردا بعداظهر به پیوی بنده و یا به شماره 09058034542 پیام دهند. 🚨🚨مقتضی است دخترای گلم😘😘 چون ظرفیت محدوده پس هرچه سریعتر اقدام نمایید، تا گروه مربوطه جهت شروع کارگاه تشکیل شود.👩‍💻👩‍🏫 دوستتون دارم💁‍♀ ، چون پر از انرژی مثبت هستید.😘😘😉😉 #واحد فرهنگی حوزه علمیه عصمتیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤔 روز عرفه چه روزیه؟ ☺️ بچه های گلم هر سال عده زیادی از مسلمونا برای زیارت خانه خدا یعنی " کعبه" به مکّه میرن. 🕋 مکّه یکی از شهرهای کشور عربستانه که کعبه اونجاست. 🦋 به کسانی که به مکّه می روند، حاجی میگن. 🤗 این سفر که اسمش سفر "حج" هست، شیرین ترین سفر دنیاست. 🔻روز عرفه هم روزیه که حاجی ها در یک سرزمینی نزدیک شهر مکّه به نام " عرفات" دور هم جمع میشن و خدا رو عبادت می کنن و دعای عرفه می خونن. 🤲 روز عرفه، روز دعا و نماز و راز و نیاز کردن با خداست. روزیه که خدا گناهان ما رو می بخشه. ☺️ بچه های عزیزم توی این روز دعاها مستجاب میشه. مخصوصا دعاهای شماها. پس بیایید توی این روز، برای بهترین اتفاق دنیا یعنی ظهور امام زمان عزیز و مهربونمون دعا کنیم. 🎈 💌 دخترانه🌸 @dokhtaraane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌹 قسمت۲۲۸ چیزی تا اذان ظهر نمانده بود که پا درد امان مامان خدیجه را برید و خوشبختانه در فواصلی کوتاه ، ایستگاه های هلال احمر عراقی و ایرانی مستقر شده بودند که من و مجید و آسید احمد کنار جاده توقف کردیم و زینب سادات به همراه مادرش به ایستگاه هلال احمر رفتند تا حداقل قرص مسکنی بگیرند. آسید احمد به چادرهای برزنتی سفید رنگی که آن طرف جاده ردیف شده بودند، اشاره کرد و توضیح داد: اینا چادرهایی هستن که برای آواره های عراقی نصب کردن! و در برابر نگاه پرسشگر من و مجید، با ناراحتی ادامه داد: از خرداد ماه که داعش، موصل و چند تا شهر دیگه رو اشغال کرد، این بنده های خدا از خونه زندگی خودشون آواره شدن و حالا اینجا زندگی میکنن. خیلی هاشون هم همه سال رو تو همین موکب ها زندگی میکنن. فقط اینجا هم نیستن، تو خود کربلا و نجف هم خیلی هاشون پناه گرفتن. همه شون هم مسلمون نیستن، خیلی هاشون مسیحی و ایزدی هستن. نگاهم به چادرها و ساختمانهای سیمانی موکب ها بود و از تصور اینکه خانواده هایی تمام سال را باید در این بیابان زندگی کنند، دلم به درد آمد که شاید این روزها، این منطقه شلوغ شده بود، اما باقی ایام سال باید با تنهایی و غربت این صحرا سر میکردند تا تروریستهای تکفیری برای خوش آمد آمریکا و اسرائیل در کشورهای اسلامی خوش رقصی کرده و خون مسلمانان را این طور در شیشه کنند و زمانی به اوج رنج نامه این مردم مظلوم پی بردم که شب را در کنار یکی از همین خانواده ها سپری کردم. موکبی که در آخرین شب مسیر پیاده روی به میهمانی اش رفته بودیم، در اختیار خانواده ای از اهالی موصل بود که حالا بیش از شش ماه بود که از شهر و خانه خود آواره شده و در این ساختمان کوچک زندگی میکردند و باز هم به قدری دلبسته امام حسین بودند که در همین وضعیت سخت و دشوار هم از ما پذیرایی میکردند. دختران جوان خانواده کنار ما نشسته و میخواستند سهم این همه تنهایی و بی کسی را با من و زینب سادات تقسیم کنند که به هر زبانی سعی میکردند با ما ارتباط برقرار کنند. دخترک عکس خانه ای زیبا و ویلایی را در منطقه ای سرسبز نشانمان میداد و سعی میکرد به ما بفهماند که این تصویر خانه شان پیش از اشغال موصل توسط تروریست های داعش است و طوری چشمانش از اشک پر شد که جگرم آتش گرفت. غربت و تنهایی طوری به این مردم مظلوم فشار آورده بود که دلشان نمی آمد از کنار ما برخیزند و تا پاسی از شب با ما درد دل میکردند و هر چند میدانستند چیز زیادی از حرفهایشان متوجه نمیشویم، ولی با همان زبان علم و اشاره هم که شده، میخواستند بار دلشان را سبک کنند و در نهایت ما را مثل عزیزترین خواهرانشان در آغوش فشرده و با وداعی شیرین ما را به خدا سپردند. حالا به وضوح میدیدم که تفکر تکفیر، تکلیفی جز آواره کردن مسلمانان ندارد که به اشاره استکبار، آتش به کاشانه مردم میزند تا کشورهای اسلامی را از درون متلاشی کند و این دقیقا همان جنایتی بود که نوریه و برادرانش، در حق خانواده من کردند که به شیعه و سنی رحم نکرده و هر یک را به چوبی از خانه اخراج کردند، ولی باز هم از روی این مردم بینوا خجالت میکشیدم که نزدیکترین افراد خانواده ام نه از روی عقیده که پدرم به هوای هوس دختری فتانه و برادرم به طمع ثروتی باد آورده، راهی سوریه شده بودند تا در نوشیدن خون مسلمانان با تروریست های تکفیری هم کاسه شوند. اندیشه تلخ و پریشانی که تا صبح خواب را از چشمانم ربود و اشکی هم برای ریختن نداشتم که تا سحر، تنها به تاریکی فضا خیره بودم. مدام از این پهلو به آن پهلو میشدم و از غصه سرنوشت شوم پدر و ابراهیم خون میخوردم که آتش شیطان به جانشان افتاد و آبی شدند بر آسیاب دشمن! حالا در این بد خواب و خیالی این شب طولانی، دیگر بستر گرم و نرم و فضای آکنده از مهر و محبت موکب هم برایم دلپذیر نبود که بار دیگر لشگر مصیبت هایم پیش چشمانم رژه میرفتند تا لحظه ای که صدای اذان صبح بلند شد و مرا هم از جا کند. نماز صبح را خواندم و حتی حال رو در رو شدن با مامان خدیجه و زینب سادات را هم نداشتم که هوای گرفته اتاق را بهانه کردم و با پوشیدن کفشهایم، به حیاط موکب رفتم. جایی دور از جمع مردانی که دیشب را در حیاط خوابیده بودند، نشستم و تازه فهمیدم کف پاهایم تاول زده و حالا که دوباره کفشهایم را پوشیده بودم، سوزش تاولها سر باز کرده بود، ولی حال من ناخوشتر از آنی بود که به این جراحتها خم به ابرو بیاورم و غرق دریای طوفان زده غم هایم، خیره به سیاهی شب بودم که صدای سلام مجیدم را شنیدم. کوله پشتی اش را بسته و آماده حرکت، بالای سرم ایستاده بود و با چشمان مهربانش نگاهم میکرد که به زحمت لبخندی نشانش دادم و فهمید حال خوشی ندارم که با دلواپسی سؤال کرد: چیزی شده الهه جان؟ میدیدم چشمانش از شادی این حرکت عاشقانه، هر روز بیشتر از روز پیش میدرخشد و دلم نمی آمد این حال خوشش را خراب کنم و گفتم : نه چیزی نشده ... ادامه دارد ... دخترانه🌸 @dokht