eitaa logo
📚 دخترک قصه گو📚
885 دنبال‌کننده
453 عکس
249 ویدیو
1 فایل
﷽ اینجا پر از آرامش ه🤩 متن و کلیپ و پروفایل های جذاب🥰 بزودی #داستانک ها و #رمان هام رو میذارم😍😍 پس حتما همراه ما باشین چون کلی حالتون خوب میشه 😊 رمان عاشقانه دختر سنّی 💛| پل ارتباطی: @admine_sabt ⛔️هرگونه کپی برداری پیگیری قانونی دارد⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
📚؛ 💢یه روز سوار تاکسی شدم که برم فرودگاه. درحین حرکت، ناگهان یه ماشین درست جلوی ما از پارک اومد بیرون. راننده تاکسی هم محکم زد رو ترمز و دقیقا به فاصله چندسانتی‌متری از اون ماشین ایستاد! 💢راننده مقصر، ناگهان سرشو برگردوند طرف راننده تاکسی و شروع به داد و فریاد کرد! اما راننده تاکسی فقط لبخند زد و برای اون شخص دست تکون داد و به راهش ادامه داد! 💢️توی راه به راننده تاکسی گفتم: شما که مقصر نبودید و امکان داشت ماشینتون هم آسیب شدید ببینه و ما هم راهی بیمارستان بشیم. چرا بهش هیچی نگفتید؟ ️ 🦋اینجا بود که راننده تاکسی درسی به من آموخت که تا آخر عمر فراموش نمی‌کنم. 💢️گفت:"قانون کامیون حمل زباله" گفتم:یعنی چی؟ و توضیح داد: این افراد مانند کامیون حمل زباله هستن! اونا از درون لبریز از آشغال‌هایی مثل: ناکامی، خشم، عصبانیت، نفرت و... هستند. 💢وقتی این آشغال‌ها در اعماق وجودشون تلنبار می‌شه، به جایی برای تخلیه احتیاج دارن و گاهی اوقات روی شما خالی می،کنند! شما به خودتون نگیرید. فقط لبخند بزنید و دست تکان دهید، برایشان آرزوی خیر کنید. 💢حرف آخر اینکه آدم‌های باهوش اجازه نمی‌دهند که کامیون‌های حمل زباله، روزشان را خراب کنند. ـ‌خیـابان‌عشـ♥️ـق!'
📚 در هندوستان، شكارچيان برای شكار ميمون، سوراخ كوچكی در نارگيل ايجاد مي‌كنند. يك موز در آن می‌گذارند و زير خاك پنهانش می‌كنند. ميمون، دستش را به داخل نارگيل می‌برد و به موز چنگ می‌اندازد، اما ديگر نمی‌تواند دستش را بيرون بكشد، چون مشتش از دهانه سوراخ خارج نمی‌شود. فقط به خاطر اين‌كه حاضر نيست ميوه را رها كند. در اين‌جا، ميمون درگير يك جنگ ناممكن معطل می ماند و سرانجام شكار می‌شود! همين ماجرا، دقيقاً در زندگی ما هم رخ می‌دهد. ضرورت دستيابی به چيزهای مختلف در زندگی، ما را زندانی آن چيزها می‌كند. در حقيقت متوجه نيستيم كه از دست دادن بخشی از چيزی، بهتر است تا از دست دادن كل آن چيز. در تله گرفتار می‌شويم، اما از چيزي كه به دست آورده‌ايم، دست نمی‌كشيم، خودمان را عاقل می‌دانيم؛ اما (از ته دل می‌گويم) می‌دانيم كه اين رفتار يك جور حماقت است. ـ‌خیـابان‌عشـ♥️ـق!'
❤️ 💎 موشی در خانه‌ی صاحب مزرعه، تله موش ديد و به سرعت، خود را به مرغ و گوسفند و گاو رساند و خبر داد. همه‌ی حیوانات با بی‌خیالی به او گفتند: ـ تله موش؛ مشکل توست و به ما ربطی ندارد! از قضا پس از چندی ماری دمش در تله موش گیر کرد و زن مزرعه‌دار را که آنجا بود گزيد. و صاحب مزرعه به توصیه کدخدا مرغ را سر برید و برايش سوپ درست کرد و از او پرستاری کرد و در حین پرستاری، گوسفند را برای پذیرایی از عيادت کنندگان زن، سر بريدند؛ اما به هر حال زن مزرعه دار زنده نماند و مردم، گاو را برای مراسم ترحيم او کشتند! «و در اين مدت، موش از سوراخ ديوار نگاه می‌کرد و به مشکلی که به ديگران ربط نداشت، فکر می‌کرد!» ـ‌خیـابان‌عشـ♥️ـق!'
دوستان من هام رو برگرفته از زندگی افرادی می نویسم که داشته باشه☺️ این روند رو قبلا تو پیج مون داشتیم و خیلی دوسش داشتن😍 هر عزیزی که فکر می‌کنه داستان زندگی خودش یا نزدیکانش جالبه و دوس داره بصورت ناشناس نوشته بشه❌ درصورتیکه جایی دیگه گفته نشده❌ با توجه به نکات زیر برای من توی شخصی بفرسته👇👇 ✅ داستان زندگی رو در قالب وویس سه الی پنج دقیقه ای همراه با نکات آموزنده اش بگید(فرصت خوندن ندارم ببخشید) ✅داستانک ها در ۱۰ الی نهایتا ۲۰ پارت روزانه یک پارت گذاشته میشن سرتا پاگوش برای شنیدن حرفای شما هستم☺️👇 🆔 @admine_sabt