eitaa logo
"دختࢪﺍنِﺯﻫࢪای‍ۍ•پ‍س‍‌ࢪان‌ِعل‍ﯡۍ"
980 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
164 فایل
❮🌱الهـی‌بہ‌تۅڪل‌نـٰام‌اعظمټ🌱' اینجا؟ ی مکانِ دِنج براے‌ اَݦانَتداࢪانِ چادرِخانم‌زهࢪای مࢪضیه(س) ﯡ نِگاهبانانِ غِیࢪت‌ِ امیࢪالمؤمنین‌علے‌(؏) ناشناس: https://daigo.ir/secret/31347363727 شرو؏ خادمـۍ؛ " ¹⁵. ⁶. ¹⁴⁰¹ "
مشاهده در ایتا
دانلود
8...من‌نمیگم‌هاتاریخ‌میگه:تایک‌ماه‌بعد،مردم‌ازهیزم‌های‌درخونه‌ی‌علی‌برای‌‌گرم‌کردن‌تنورهاشون‌استفاده‌میکردن بعدازفاطمه‌علی‌چه‌دردی‌کشید:) 💔🥀 . ولی خب داخل دهه فاطمیه از کدوم غصه باید جان سپرد؟! ازدردحیدر،داغ‌مادر‌یاغریبی‌حسن‌:)
حرفِ‌شما: چه شباهتی‌ست میان مادر و فرزند! هردو غریب🥀 هر دو پنهان در مکان و زمان💔 نه نشانی از مزار مادر🥀 و نه نشانی از پسرش...💔 ای بانوی بزرگوار شما دعا بفرمایید تا خداوند باقیمانده غیبت فرزندتان را بر ما ببخشد یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطِمه عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج °°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°° الهی آمین🖤
حرفِ‌شما: ناراحتی انگار ز دستم ، نه حسن (ع)؟ پنداشتی از تو هم گسستم ، نه حسن (ع)؟ هر کسی که نداند تو که بهتر دانی در خانه چرا نقاب بستم ، نه حسن (ع) ؟ زانروز که از کوچه بلندم کردی کم کم دگر از پای نشستم ، نه حسن (ع) ؟ با پنج چروکی که به رویم پیداست بیش از پدرت علی (ع) شکستم ، نه حسن (ع) ؟ ترسم شود افشا خبر کوچه تنگ با تنگی چشم تار و خستم ، نه حسن (ع) ؟ امروز چه ***تی حسن (ع) جان ، چه شده؟ مادر بخدا حسین (ع) هستم نه حسن (ع)... °°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°° ایجانم🖤🥀
حرفِ‌شما: مهرت اجازه داد مادر بخونمت... 🥺💔 °°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°° یا زهرا🖤
حرفِ‌شما: فاطمه جان فقط چند روز مانده بود به تولد نوزده سالگی ات💔 °°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°° ای وای مادرم😭💔
حرفِ‌شما: اولین مدافع حرمی بانو گمنام نیستی خوشنامی بانو آخر دل من از این آتش میگیرد که تو هجده ساله بودی بانو °°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°° 💔🥀
حرفِ‌شما: مجلس ختم گرفتیم برایت زهرا/روضه ات را حسنت خواند و حسینت غش کرد.... 💔😭 °°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°° وقتی ی بیت شعرتون اشکمو درمیاره😢
حرفِ‌شما: باز بارانٰ ... با ترانہ ... دارد از مادر نشانہ ... بوی باران ... بوی اشڪ مادرانہ ... پر ز نالہ ... ڪودڪی با مادری پهلو شڪستہ ... سمت خانہ ...❤️‍🩹 ڪوچہ ها و تازیانہ ... گریه های ڪودڪانہ ... حمله ی نامرد پَستی وحشیانہ ... تازیانہ تازیانہ ... پس چرا مادر ، چرا گم ڪرده راه آشیانہ ... باز باران ... دانہ دانہ ، حیـدرانہ ... بی صدا و مخفیانہ ... آه ، از غسل شبانہ ... زینبــانہ ... لرزه افتاده به شانہ ... پشت تابوتی روانہ ... باز باران . . . باز ..((: °°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°° ای جانم به این دل ها
حرفِ‌شما: غَسِّلها و کَفِّنها ثُمّ جَلَسَ وَحیداً یَبکیها بَعدها هَمْس في لَحَدِها «زهراء، اَنا عَلي.» غسلش داد و کفنش کرد آن‌گاه نشست و تنها برایش گریست؛ بعد آرام درون کفن گفت:«زهرا، منم علی... °°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°° 💔
حرفِ‌شما: این اولین باره میلرزه دست و پام این اولین باره که مرگمو می‌خوام این اولین باره میلرزه صدام فاطمهههههه این آخرین باره که میبینی حسنو این آخرین باره که میبینی منو این آخرین باره که میبینی حسینو °°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°° شایدم آخرین باری باشه که برات گریه میکنم خانم جان(: +مخاطبم‌خودم‌بودم
2.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عزیزم؛ چیـــــــــــــــــزی نشده... فقط یکم خاکی شده، چادر من💔. 📲@dokhtaranZpesaranA