15.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مدِرنیتِه vs اُمّل
👌 کلیپ جدید #طنز 😄 قاطی پاتی
در مورد #حجاب
بسیار دیدن داره این کلیپ 😉👌
حد بی حجابی رو
دقـــیقا مشـــخص کن تا کـــجـــا؟😂
#عفاف #حجاب #ایران_عفیف
🍃 @Dokhtaran_morvarid
غذای دریایی فقط قورمه سبزی!!!
به کسی هم مربوط نیست ما تو قایق میخوریم😂😂😆😁😁😁
سلامتی مگس 🤔
که یادمون داد: زیاد که دور کسی بگردی، آخرش میزنه تو سرت😂😅🤣😆😆
#یخ_در_بهشت
#عصرونه #لبخند #سرگرمی #لطیفه
😄😉😊 @Dokhtaran_morvarid
7.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری | #story
عِشقِ حِیدَر شُدِه تَزریق به رَگهای تَنَم
میدَهَد عَطرِ گُلِستانِ نَجَف پیرهَنَم♥️
5 روزتاعـیدولایت
#مـولاعلیجانم♡
#شڪرحـقشیعهمولاشدهایم
#عیدغدیر
─┅─🌱─┅─
@Dokhtaran_morvarid ─┅─🌱─┅─
🌺 پاتوق دختران مروارید 🌺
بسم رب العشق #قسمت_شصت_وهشت - 😍 #علمدار_عشق 😍# ساعت ۷ صبح بود از خواب پاشدم مرتضی نبود چادر و رو
بسم رب العشق
#قسمت_شصت_ونهم
😍 #علمدار_عشق 😍#
هیچکس نپرسید چطوری آروم شد
نمیخواستم کسی بدونه
ماجرای رضایت دادن من شد یه راز بین منو مرتضی
تو کاروانی که اعزام بودن
علی آقاو سید هادی و مرتضی باهم میرن
خیلی از بچه های پایگاهشون میرفتن
برای همین مرتضی و علی آقا خاستن همین جا تو خونه خداحافظی کنیم
مرتضی ازهمه خداحافظی کرد
اومد سمتم دستم گرفت
گفت : بااجازتون میخوام نرگس سادات سربندمو ببنده برای همین بریم تو اتاق
تو اتاق مرتضی بودیم
اومد سمتم گفت : ساداتم بشین به حرفهام گوش بده
- 😭😭😭بگو عزیزم
+ نرگس اینطوری رضایت دادی ؟
- رضایت دادم
اما حق دارم گریه کنم
مرتضی داره تمام زندگیم
میره به جنگ حرمله
شاید شهید بشه
+ عزیزم من فدات بشم
نرگس ببین دوست دارم
وقتی رفتم مثل یه شیرزن رفتار کنی
دوست ندارم گریه کنی
نرگس
اگه من شهید شدم
جوانی
دوباره ازدواج کن
- نگوووووو
نگووووو
مرتضی
😭😭😭😭😭😭
+ زشته جیغ نزن
- اگه میخوای گریه نکنم
جیغ نزنم
حرف ازشهادت نزن
+چشم
اما نرگس ببین بقول خودت
جنگه
بذار حرفهام بگم
- 😭😭😭😭😭😭
#رمان_خوان
#پاتوق_رمان
#علمدارعشق❤️
─┅─✵🕊✵─┅─
@Dokhtaran_morvarid
─┅─✵🕊✵─┅─
بسم رب العشق
#قسمت_هفتاد -
😍 #علمدارعشق😍#
#راوی_مرتضی
منو علی تصمیم گرفتیم
نذاریم خانمهامون بیان پیش پایگاه مارا بدرقه کنن
از نرگس خواستم سربندم رو اون ببنده
شاید درخواست ظالمانه ای بود
اما دلم میخواست رفتنم رو باور کنه
با عمق جان حس کنه
مادرم قرآن به دست جلوی در ایستاده بود
علی تازه داماد بود
همش ۲۰ روز بود که ازدواج کرده بودن
با زهرا دست داد و خداحافظی کرد از زیر قرآن رد شد رفت بالاکوچه
میدونستم از عمد اینکار میکنه
تا نرگس موذب نشه
رفتم سمت نرگس
دستش گرفتم تو دستم فشارش دادم
مراقب اون چشمای قشنگت باش
رو به خواهرم گفت : زهراجان مراقب هم باشید
رسیدیم پایگاه
بچه ها تقریبا اومده بودن
کاروان ما همه رفیق بودیم
از بچگی باهم بزرگ شده بودیم
قرار شد از پایگاه با اتوبوس بریم فرودگاه امام خمینی از اونجا ان شاالله به سمت مقصد عاشقی
تو کاروان همه جوان بودن
چندنفر نامزدبودن مثل من
چندنفر تازه داماد بودن مثل علی
چندنفر هم تازه پدرشده بودن مثل سیدهادی
یکی از رفقا میگفت دیشب دخترم شدید مهمون نوازی کرد تا بخوابه ۱۰۰ بار گفت بابا نه ماهشه
قراربر این شد توجیه اصلی عملیات معقر حضرت عباس تو سوریه باشه
#رمان_خوان
#پاتوق_رمان
#علمدارعشق❤️
─┅─✵🕊✵─┅─
@Dokhtaran_morvarid
─┅─✵🕊✵─┅─
35.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 #استوری
🌾🌻🌾|°•
خواهرم! حجاب شما
از خون من رنگینتر است✨
نگذار به اسم آزادی زن،
پوشش را از تو بگیرند❗️
این فریاد از اعماق قلبم است ❤️🌱
🔗برگرفته از وصیت نامه شهدا
#روز_ششم 🍃
#زندگی_عفیفانه
#وصیت_شهیدان
#ایران_عفیف 🇮🇷🍃
#حجاب #عفاف
#هفته_عفاف_و_حجاب
🍃@Dokhtaran_morvarid