eitaa logo
کانال باشگاه دخترانه تحول
670 دنبال‌کننده
714 عکس
348 ویدیو
3 فایل
کانال اطلاع رسانی اینجا جمعمون جمعه تا اخبارِفعالیت های دخترانه قرارگاه مردمی تحول اجتماعی در محلات هدف کشور رو با هم مرور کنیم و از ایده ها و الگوهای همدیگه بهره ببریم... با ما با شناسه زیر می تونی ارتباط بگیری : @Bashgahedokhtaran_tahavol
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماه پیشونی :)❤️‍🩹 ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج ♥️⃟؎•°🫧💠 https://eitaa.com/dokhtaran_tahavol
روضہمیخوند: یہبتپرست۷۰سالگفتہیاصنم؛ یہباراشتباهیگفتہیاصمد.. خدابہفرشتہهاشگفتہبریدببینیدبندهامچیمیخواد؛ فرشتہهامیگن: «خدایا! اینشخصبتپرستہ.. اشتباهیگفتہیاصمد!» "خدامیگہ:بندهامیکبارمنوصدازده؛ مگہمیشہمنجوابشوندم؟!؛)🕊🌱" https://eitaa.com/dokhtaran_tahavol
دلانه✨ نوشته بود: +جهاد که فقط تیر و تفنگ نیست هرجا پا بگذاری روی نفست، پا بگذاری روی راحتی‌هایت و برای یک مسئلهٔ مقدس بزنی به دل خطر؛ آنجا می‌شود جهادت❕🌱 📚تندتر از عقربه ها حرکت کن... 💠 https://eitaa.com/dokhtaran_tahavol
● اگه میخوای به چشم امام زمان بیای باید مراقب چشمات باشی! ❲➛https://eitaa.com/dokhtaran_tahavol
بسم رب الحسین... ده روز مونده بود تا اربعین 1403 کم کم همه راهی کربلا میشدند،و پیاده روی ها آغاز میشد. مثل هر سال هم فِلِشَم رو که حاوی مستند و نکاتی درمورد پیاده روی اربعین بود رو روی لب تاپ گذاشتم و دقت تمام مشغول تماشا مستند ها شدم؛ مستند ها که تمام شد کم کم وسایلم رو آماده کردم،دوش گرفتم و کوله پشتی ام را بستم، همش دعا میکردم این سری بتونم به کاروان برسم. طی این چند روز اخیر چندی بار از سفر جا موندم (حالا به طریق مختلف) یا جا گیر نیومد ،یا لحظه آخری کنسل شد ،یا از اتوبوس جا میموندم. خلاصه که با کلی امید و شوق محیای سفر شدم. کم کم هوا تاریک شد بعد از شام وسایلم رو باز چک کردم و رفتم بخوابم. ذوق و شوق عجیبی داشتم دقیقا مثل شوق شب قبل از اردو مدرسه بود اما خیلی بیشتر. با صدای مامان از خواب بلند شدم،ساعت هشت بود و من باید نٌه حرکت میکردم ،با عجله وسایلم رو جمع کردم و با قرآن مامان بدرقه شدم خودم رو به اتوبوس رسوندم و بعد از کلی تاخیر حرکت کردیم. مجبور بودم کف اتوبوس بشینم،اصلا سختی سفر رو حس نمی‌کردم انگار رو هوا بودم ،تا به خودم اومدم دیدم رو به حرم مطهر آقا امیر المومنین هستم هیچ کلمه ای برای وصف اون حس و اون حالم ندارم؛ بعد از زیارت راهی پیاده روی شدیم به شروع عمود ها که رسیدیم ایستادم... https://eitaa.com/dokhtaran_tahavol
با چشمهای تارم به شماره عمود نگاه میکردم و اولین قدم رو برداشتم، و اما توصیف این حس و حال از زبان هر کس متفاوته ،هر کس عشق رو و وصال به معشوق رو به زبان خودش توصیف می‌کنه. میشندیم که میگفتن کمی جلوتر میتونیم حرم رو ببینیم ، محکم تر و با شوق بیشتری قدم بر میداشتم اشک امانم نمی‌داد که به وضوح گلدسته ها رو ببینم ، دستی که استینم رو توی اون مچاله کرده بودم یه شما صورتم بلند کردم روی چشمهای پر اشکم کشیدم اما ناگهان با صدای مادرم به خودم اومدم. به سرعت وارد اتاقم شد و با ناراحتی داشت خبر کنسل شدن سفر کربلا رو بهم میداد اما با دیدن چهره بهت زده من سکوت کرد و بعد از کمی مکث پرسید:(رعنا جان،مادر چیزی شده؟!) من که به خودم اومدم دیدم پشت میز و رو به رو لب تابم نشستم و همه این اتفاقات مرور خاطرات اولین سفر کربلام بود بغض کرده بودم و به مادر خیره شدم ؛ مامان دوباره پرسید:رعنا چیزی شده؟! چرا اینطوری خیره شدی؟!شنیدی چی گفتم؟! با اینکه بغض داشتم لبخند ملیحی زدم ،گلوم رو صاف کردم ، بغضم رو قورت دادم و گفتم :آره مامان ،ببخشید حواسم جای دیگه ای بود. آری من جامانده بودم... آری دوستانم یک به یک رفتند و تنها مانده ام باز هم از کاروان کربلا جامانده ام غصه من قصه‌ی هجر عزیز کربلاست آه یوسف،در فراقت چون زلیخا مانده ام. رعنا شکوهی مقدم/یاسوج https://eitaa.com/dokhtaran_tahavol
بسم رب الحسین... ده روز مونده بود تا اربعین 1403 کم کم همه راهی کربلا میشدند،و پیاده روی ها آغاز میشد. مثل هر سال م فِلِشَم رو که حاوی مستند و نکاتی درمورد پیاده روی اربعین بود رو روی لب تاپ گذاشتم و دقت تمام مشغول تماشا مستند ها شدم؛ مستند ها که تمام شد کم کم وسایلم رو آماده کردم،دوش گرفتم و کوله پشتی ام را بستم، همش دعا میکردم این سری بتونم به کاروان برسم. طی این چند روز اخیر چندی بار از سفر جا موندم (حالا به طریق مختلف) یا جا گیر نیومد ،یا لحظه آخری کنسل شد ،یا از اتوبوس جا میموندم. خلاصه که با کلی امید و شوق محیای سفر شدم. کم کم هوا تاریک شد بعد از شام وسایلم رو باز چک کردم و رفتم بخوابم. ذوق و شوق عجیبی داشتم دقیقا مثل شوق شب قبل از اردو مدرسه بود اما خیلی بیشتر. با صدای مامان از خواب بلند شدم،ساعت هشت بود و من باید نٌه حرکت میکردم ،با عجله وسایلم رو جمع کردم و با قرآن مامان بدرقه شدم خودم رو به اتوبوس رسوندم و بعد از کلی تاخیر حرکت کردیم. مجبور بودم کف اتوبوس بشینم،اصلا سختی سفر رو حس نمی‌کردم انگار رو هوا بودم ،تا به خودم اومدم دیدم رو به حرم مطهر آقا امیر المومنین هستم هیچ کلمه ای برای وصف اون حس و اون حالم ندارم؛ بعد از زیارت راهی پیاده روی شدیم به شروع عمود ها که رسیدیم ایستادم... https://eitaa.com/dokhtaran_tahavol
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅ خودشناسی با روانشناسی فرق داره... خودشناسی مثل همون نقشه ی راهی هست که کمک میکنه گنج های درونی خودمون رو کشف کنیم و از اونها در زندگی استفاده کنیم.. کیا دنبال خود حقیقیشون هستن.. فیلم بالا رو ببینید و کلی لذت ببرید. 💠 https://eitaa.com/dokhtaran_tahavol
مادرم، پدرم، خاله ام،عمه ام،مامان بزرگم گفتم ممنون ایشالله قسمت شما هم شود.......و گفتم شب بخیر خدا نگه دار..‌........ و فردا شد که از خواب بیدار شدم گفتند بچه ها امروز حرکت هست ما یواش یواش وسایل هامون را حاضر کردیم و نهار حرکت می کنیم............. و امروز هم ما حرکت کردیم و با خط به مرز رفتیم و ازمرز پاسپورت هایمان را خواستند تا مهر بزنن مهر که زدن رفتیم و آنجا خیلی موکب بود در اونجا شربت.میوه.قهوه.اب.غذا.می دادند و بعد رفتیم به طرف اتوبوس که تا حرکت کنیم به طرف نجف و حرکت کردیم ۲ساعت طول کشید که به نجف برسیم و رسیدیم که در آنجا مسجد حنانه هست که به انجا رفتیم در آنجا نماز خواندیم و خوابیدیم ....... و صبح شد ما به طرف حرم امام علی تا زیارت کنیم ورفتیم زیارتم کردیم بعد با دوستان جمع شدیم به کوفه برویم و رفتیم به کوفه رسیدیم که مختار و. میثم تبارکه زیارت کردیم بعد که بیرون یخمک می دادند و اذان عصر گفته شد ما وضو گرفتیم و نماز خواندیم بعد از نماز استراحت کردیم بعد از استراحت رفتیم به موکب خودمون رفتیم تا بخوابیم و خوابیدیم........... صبح شد ما به طرف کربلا حرکت کردیم با پا های که درد دارد و ما عمود ۱تا ۱۰۰عمود اومدیم که در آنجا هندوانه 🍉 و طالبی 🍈 می دادند که که ما از اونا خوردیم و خیلی چسبید و ما در آنجا یکمی استراحت کردیم و بعد به راه افتادیم که در آنجا هم غذا .آبمیوه.شربت.و شب شد که ما هم در حرکت کردیم۱۰۰تا ۲۳۵ رفتیم واستراحت کردیم و خوابیدیم.......... و فردا شد بازهم به راه افتادیم که که با ماشین رفتیم ۲۳۵تا ۶۷۵با ماشین رفتیم که ما بعد در آنجا عراقی ها آماده باش بودند که ماهم احساس امنیت کردیم و بعد ما حرکت پیاده ۶۷۵تا ۸۰۰پیاده اومدیم تا در آنجا خیلی خسته شدیم و استراحت کردیم و خوابیدیم تا صبح حرکت کنیم ........ صبح شد که بازم با ماشین ۸۰۰تا۱۲۰۰با ماشین رفتیم که در آنجا پیاده شدیم ورفتیم تا حرم آقا ابا عبدالله الحسین ، مهدی مظلومی برای ارتباط با ما به کانال |نهضت قلم| بپیوندید https://eitaa.com/nehzate_ghalam 💠 https://eitaa.com/dokhtaran_tahavol
● یکی‌ از راه‌های‌ نجات‌ انسان‌ از گناه پناه بردن‌ به‌ امام‌ زمان‌ است . . ! _آیتﷲجاودان ❲➛https://eitaa.com/dokhtaran_tahavol❳
رویاهای بزرگ داشته باش! هیچ محدودیتی درباره‌ی اینکه تو چقدر میتوانی خوب باشی و چقدر رشد کنی وجود نداره...🌿🪐 https://eitaa.com/dokhtaran_tahavol❳📚🌷
توی یکی از جلسات سایکودرام که بودم گفتم بچه ها دو به دو، روبه روی هم بشینید. به این وریا گفتم سکوت کامل تا نگفتم هیچی نگید ،به اونوریا گفتم سه تا از دلخوریات یا انتقادهات رو بگو بهش (به عمد کسانی رو دو به دو باهم انداختم که میدونستم یه دلخوری پنهانی از همدیگه دارن.) میدیدم طرف مقابل چجوری شور میزنه که جواب بده اما باید سکوت میکرد تا کامل حرف هارو بشنوه بعد هم جاهاشون برعکس شد هم فرصت دفاع و توضیح داشت هم فرصت بیان دلخوری خودش یادمه اخر جلسه اکثریتشون گفتن خیلی از موارد سو تفاهم بود.و حرف زدیم توضیح دادیم و شنیدیم حل شد. ←اونجا توضیح دادم خوبه که شما هم بدونید •ما توی روابطمون چند تا ضعف داریم ۱:گوش نمیدیم که حل شه فقط گوش میدیم که جوابشو بدیم ۲:مهلت و فرصت جبران و حرف زدن به هم نمیدیم ۳:بلد نیستیم انتقاد درست کنیم ۴:بموقع حرف نمیزنیم و درست حرف زدن رو بلد نیستیم ۵:تو ذهنمون تفسیر و تحلیل میکنیم ۶:به راحتی به فکر حذف ادما میفتیم درصورتی که یه سری چیزا ارزشمندن و سخت به دست میان مثل دوست و رفیق خوب. ۷:خودمونو جاشون نمیزاریم ۸:فکر میکنیم همه همیشه حالشون اوکیه و هیچ کس روز بد نداشته که سرد یا بد جوابمون رو بده. یکم فکر، یکم تمرین جلوی خیلی از قهرها و دلخوریا رو میگیره. 💠 https://eitaa.com/dokhtaran_tahavol❳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ | السَّلامُ عَلَیْکَ یَا داعِیَ اللّٰهِ وَرَبَّانِیَّ آیاتِهِ ✏️ رهبر انقلاب: طلوع خورشیدِ حق و عدل در پایان این شب ظلمانی قطعی است. ➕ چهار نكته درباره امام زمان(عج) در بيانات رهبر انقلاب‌.... 💠 https://eitaa.com/dokhtaran_tahavol
بسم الله الرحمن الرحیم اللّٰهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الحُجَّةِ بْنِ الحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلَىٰ آبائِهِ فِي هٰذِهِ السَّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلِيلاً وَعَيْناً حَتَّىٰ تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِيها طَوِيلاً.   🌿 https://eitaa.com/dokhtaran_tahavol
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حقیقتی تلخ از حکمرانی اینستاگرام آمریکایی صهیونیستی در خانواده‌های ایرانی که به زبان طنز بیان شد! ┄┅═✧✺💠✺✧═┅┄ 💠 https://eitaa.com/dokhtaran_tahavol
حسرت نخورید؛ یعنـی آه نکشید و داشته‌‌های دیگران را با نگاهِ حسـرت ننگرید! هر کسی نعمتــی دارد؛ قطعا شما هم چیزهایی دارید که آرزوی دیگـران اسـت! راضی به رضای خـــدا باشید.. -حاج‌آقا قرائتـی- https://eitaa.com/dokhtaran_tahavol
سلام سلامم به عزیزان اومدم براتون داستان مسافرتم تعریف کنم خوب یا بد مینویسم . امید وارم که لذت ببرید بالاخره با چن اتفاق کوچک بزرگ معلوم نبود میریم یا نه ولی قسمت شد که برم ... رفتیم ۱۵ ساعت در راه بودیم اینقدر شوق و هیجان داشتم ساعت خیلی دیر میگذشت مخصوصا یه همسفر هم داشتم که همش خواب بود 😒😕 حوصله ام سر رفته بود .... ولی بالاخره رسیدیم ساعت ۴ونیم صبح . از همان اول شهری بسیار دلنشینی بود ... همون روز اول من و خالم شدیم مسئول پشتیبان آشپزخونه 😨😱کارهای آشپزخونه ماشاالله زیاد بود یک دقیقه هم نمیشد استراحت علاوه بر کارهای آشپزخونه کارهای دیگه هم انجام میدم . چون دوس داشتم از تمام لحظه هام استفاده کنم برا ارباب .... بعداز صبحانه همه یا علی گفتن شروع به کار کردیم .. 😂😁من خالم هم قبل اینکه بچه ها حرف بزنن ازشون پذیرایی میکردیم اینقدر اونجا راحت بودیم که فکر می‌کردیم خونه خودمون . از همان روز اول احساس ناراحتی که قرار اینجا رو ترک کنیم ناراحتم می‌کرد. موقع ظهر هم ناهار آماده کردیم همگی خوردم الیته چن تا غذا هک اضافه موند رفتم پخش کردم . همون روز کع کارها انجام شد با خالم به مسجد اونجا رفتیم نماز خوندیم گشتیم تا حال هوامون عوض بشه شب هم با دوستان تا نزدیک ها صبح بازی کردیم . روز دوم زودتر از همه بیدار شدم رسیدم به آشپزخونه و صبحانه رو آماده کردیم. دوباره همگی شروع به کار کردیم وسط های ظهر بود بچه ها آب بازی کردن البته بنده روهم خیس کردن این سری همگی باهم هماهنگ شدیم و کارها سریعتر انجام شد . شروع کردیم وسطی بازی کردیم چون پنج شنبه بود حلوا درست کردیم رفتیم مزار شهدا .. خیلی دل نشین بود اونجا آرامش خاصی داشت‌‌. خب روز سوم شد هروز هم روز موعد نزدیک می‌شدیم و من هم دل کندن از اونجا سخت روز سوم که اینقدر پای گاز بودیم داشتیم سیب زمینی سرخ کرده درست میکردم حالم خراب شد . درست کار آشپزخونه سخت بود ولی با یه خسته نباشی اجرت با آقا همه خستگیم از ببین میرفت جوری بود که مربی میگفت بشین ولی من نمیخواستم البته از اونجایی که لجبازی خیلی زود بلند شدم . چون شبش مربی ها میخواستن برن کربلا خیلی کار داشتیم . البته قبل اینکه برگردیم رفتیم خونه همسایه مهرانی به عنوان خداحافظی 👋🏻👋🏻 نجمه خانم زن خیلی صمیمی و مهمان نوازی بود آخ آخ خیلی دلتنگ مربی هام هستم شبی که داشت راهشون میکردیم کربلا انگار خانواده خودم راهی میکردم ... 😭😢انشاالله دوباره قسمت شه دور هم جمع بشیم تا به این حد من به کسی وابسته نشدم. روز چهارم هم که دیگه وسایل جمع کردیم آماده برگشت بودیم این سفر هم مثل بقیه سفرها به پایان می‌رسانم.. سفر عالی بود . دلم دوباره همون جمع رو میخواد آنشالله فرصتی بشه دوباره هم ببینیم ..... 🙈😊 و ممنون از همه مربی ها و سرپرست ها و سرگروه های این کار عالی دستتون درد نکنه اجرتون با آقا انشاالله این کار ها ادامه پیدا کنن https://eitaa.com/dokhtaran_tahavol
آیا دوست داری بگی : راستش یه خروار سریال تماشا کردم کلی بازی رو تا آخر رفتم پیگیر همه ی استوریا و لایو ملت بودم اکسپلور اینستارو تهشو دراوردم فقط با دوستام برنامه و بیرون رفتم همه فیلم های سینما خانگی رو دیدم... همه بازیگرای سریال کره ای رو میشناسم و... " یا اینکه ترجیح میدی بگی " حسابی برای رسیدن به آرزوهام کار کردم کلی کتاب خوندم زندگیم رو سر و سامون دادم دور دنیا مسافرت کردم با کلی آدم مفید آشنا شدم رشد کردم و زندگی ای رو که میخوام دارم. این متن یه تلنگر بود و اتفاقی دیدیش، پاشو و تصمیمی رو بگیر که یه آدم معمولی جرئتش رو نداره. به سمت آرزوهات حرکت کن. 💠 https://eitaa.com/dokhtaran_tahavol🌱
برای لذت‌بردن از زندگی نباید منتظر کامل ‎شدن و بی‎نقص‎بودن آن باشیم، چرا که جهان زودگذرتر از آن است که بتوانیم بسیاری از شرایط را دوباره تجربه کنیم.🍓🌱 • https://eitaa.com/dokhtaran_tahavol🪴
اَسیر‌شُده‌بود‌۱۵‌سال‌بیشتَـر‌نَداشت‌ حَتـےمویـےهَم‌در‌صورتش‌نَبود‌، سَر‌ھنگ‌عراقۍ‌اومدیَقشو‌گِرفت‌ڪشیدش‌بـٰالا‌و‌گفت: تو‌اینجـٰا‌چِڪار‌مۍڪنـے؟! حَرفـےنمیزد‌. سَرھنگ‌عراقـےگفت:جواب‌بِده! گفت:وِلم‌ڪن‌تا‌بگم‌! وِلـش‌ڪردم‌ خَم‌شُد‌روۍ‌خـٰاڪ‌و‌یِڪ‌مشت‌خـٰاڪ‌بَرداشت‌آورد‌و‌گفـت: اینجـٰا‌خاڪ‌مَنـہ‌توبگو‌ڪہ‌اینجا‌چِڪار‌مۍڪنـے؟! سَرھنگ‌عراقـےخُشڪش‌زَده‌بود.. -خـاطرات‌شھدا! https://eitaa.com/dokhtaran_tahavol 📚🌷
حواسمان باشد ... ﺑﺎ "ﺯباﻥ"       ﻣﯿﺸود ﻣﺴﺨﺮﻩ ﮐﺮﺩ! ﺑﺎ "ﺯباﻥ"       ﻣﯿﺸود ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺩﺍﺩ! با "ﺯباﻥ"       ﻣﯿﺸود ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ! با "ﺯباﻥ"       ﻣﯿﺸود "ﺩﻝ" ﺷﮑﺴﺖ! با "ﺯباﻥ"       ﻣﯿﺸود ﺩﻟﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺩ! با "ﺯباﻥ"       ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺑُﺮﺩ! ﺑﺎ "ﺯباﻥ"       ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺧﺮﯾﺪ! ﺑﺎ "ﺯباﻥ"       ﻣﯿﺸود"جدایی"انداخت! ﺑﺎ "ﺯباﻥ"       ﻣﯿﺸود "آشتی " داد! با "زبان"       میشود آتش زد! با "زبان"       میشود آتش فتنه را خاموش کرد! پس حواسمان به زبانمان باشد.🌿 https://eitaa.com/dokhtaran_tahavol🪴
مولای‌متقینﷺ میفرمود: اگر کسی از چهار موضوع پرهیز کند، شایسته‌ی این است‌ که به او نرسد: • لجبازی • خود بزرگ‌بینی • تنبلی • عجله https://eitaa.com/dokhtaran_tahavol 🌱📚🪐
-جز وصل تو دل به هرچه بستم توبه! ما را مریض کرده گناهانِ نو به نو از تربت حسین علیه‌السلام شفا را بیاورید:) 🌱💞 https://eitaa.com/dokhtaran_tahavol
میگفٺ‌ڪہ؛ عَظِمَت‌ِنوڪرۍ‌،دَرخونہ‌ےِ امـٰام‌حٌسِـین‌رو،زمانے‌میفَہمے.. کہ‌شَبِ‌اَوَّل‌ِقبـر، وقٺۍزَبـونِت‌بَنداومَـد..؛ یہ‌وَقت‌میبینۍ‌یہ‌صِدایۍمیاد، میگہ‌نترس‌،مَـن‌هَستَم...🥲 💠 https://eitaa.com/dokhtaran_tahavol
🌷دور همی دخترانه🌷 سه شنبه،۲۷ شهریور ماه ۱۴۰۳ جلسه پرسش وپاسخ موضوع دختران و ازدواج با حضور ۳۵ نفر از گروه پاتوق دخترونه مجری طرح اساتید دانشگاه پیام نور و پژوهشگران دانشگاه مکان:کافه شهربانو باشگاه دختران نوجوان تحول اجتماعی استان مرکزی _اراک 💠 https://eitaa.com/dokhtaran_tahavol